• شماره 2319 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۴ شهريور

کارت قرمز ایران به حکومت فرقه‌ای در افغانستان

به‌نظر می‌رسد که تشکیل کابینه فراگیر در کابل نه‌تنها برای استقرار صلح و ثبات پایدار در افغانستان امری واجب است؛ بلکه خواهد توانست نظر همسایه قدرتمندی مانند ایران را برای ادامه و حتی افزایش همکاری‌های اقتصادی، اجتماعی، دیپلماتیک و امنیتی به‌خوبی جلب کند. طالبان با برخورداری از حدود ۴۰‌درصد ترکیب جمعیتی اگرچه توانسته کل افغانستان را تحت‌کنترل خود دربیاورد؛ اما هنوز در مقابل ۶۰‌درصدی که دیگر اقوام این کشور را تشکیل می‌دهد، در اقلیت است. به‌این‌مفهوم که اگر این‌گروه تازه به قدرت رسیده، نتواند رضایت دیگر اقوام و مذاهب کشور را با دادن سهم از قدرت جلب کند، مشارکت بیش از نیمی از مردم کشور در اجرای پروژه‌های آینده خود از دست خواهد داد و ضمناً در جامعه جهانی و به‌ویژه نزد همسایگان قدرتمندی همچون ایران نیز از مشروعیت حکمرانی برخوردار نخواهد شد.

موضوعی که این‌روزها بر سر زبان بسیاری از مقامات و حتی اعضای ساده طالبان افتاده این‌است‌که این جنگجویان طالبان بودند که ۲۰‌سال با اشغالگران آمریکایی جنگیدند و درنهایت آن‌ها را از خاک کشور بیرون کردند. البته نمی‌توان گفت طالبان دراین‌خصوص بزرگنمایی می‌کند؛ بلکه به‌واقع درست می‌گوید؛ اما یک موضوع را درنظر نگرفته که اگر حمایت مستقیم و غیرمستقیم همه اقوام افغانستان از استقلال کشور و مبارزان ضد اشغالگر نبود، طالبان راه به‌جایی نمی‌برد و حتی در همان سال‌های اولیه اشغال یعنی از ۲۰۰۱ به‌بعد کاملاً نابود می‌شد. تاریخ پر است از ماجراهای محو اقوامی که می‌خواستند بدون حمایت مردم به مبارزه با یک قدرت اشغالگر بپردازند. به‌هرحال طالبان در ۲۴ مرداد در‌پی عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی و گریختن محمد اشرف غنی؛ رئیس‌جمهوری فراری توانست همه کشور و کابل را فتح کند. این‌گروه درروند مذاکرات صلح با آمریکا از حدود ۱۸‌ماه‌ مانده به فتح کابل از تغییر در رویکرد حکمرانی خود صحبت می‌کرد. علاوه‌براین در دیدارهایی که رهبران طالبان با مقامات دیپلماتیک ایران، چین، پاکستان و روسیه داشتند صحبت از تغییر نگرش سر می‌دادند؛ به‌این‌مضمون‌که به‌محض دست‌یافتن به قدرت، در اولین کابینه همگان شاهد حضور تمام اقوام و مذاهب در کابینه دولت خواهند بود اما روزی‌که طالبان اعضای ۳۳‌نفره کابینه خود را معرفی کرد نشانی از حضور یک غیر‌طالب در لیست اعلامی مشاهده نشد. جمهوری اسلامی ایران فریب شعار و ادعا را نمی‌خورد و تا دست به راستی‌آزمایی ادعاهای طالبان نزند امکان ندارد وارد توافقی شود که برخلاف خطوط قرمزش است. اکنون به‌هرحال درست است که ایران به‌عنوان یک کشور قدرتمند منطقه با اشتراکات فراوان نژادی، فرهنگی، دینی و زبانی با مردم افغانستان همیشه در‌پی استقرار ثبات و آرامش دراین‌کشور بوده اما این‌مهم را به‌بهای استقرار یک دیکتاتوری جدید دراین‌کشور نخواهد پذیرفت زیرا تهران می‌داند آرامش در سایه تمامیت‌خواهی، آرامش قبل از طوفانی سهمگین است. لذا همه مقامات ارشد ایران و در رأس همه آن‌ها مقام معظم رهبری اعلام کرده‌اند ما طرفدار مردم افغانستان هستیم؛ یعنی صددرصد مردم نه ۴۰‌درصد آن‌ها. بی‌شک حمایت ایران از دولت مردمی در افغانستان می‌تواند بیش از هر کشور دیگری به کابل کمک کند تا از امنیتی پایدار برخوردار بوده و ‌سوی رفع نابسامانی‌های اقتصادی حرکت کند و نیز هیچ شکی در بین نیست که اگر دولت مستقر در کابل حمایت کامل تهران را با خود نداشته باشد، موفقیت همه‌جانبه درانتظارش نخواهد بود. این‌امر به‌دلیل این‌نیست‌که ایران در امور افغانستان غیرهمسو سنگ‌اندازی خواهد کرد؛ بلکه به‌خاطر این‌است‌که ایران تشکیل یک دولت فراگیر را شرط حمایتش از افغانستان می‌داند. می‌توان گفت؛ این رابطه‌ای منطقی‌ست یعنی اگر دولت مستقر در کابل مردمی باشد، ایران چون حامی مردم افغانستان است، از دولت مردمی هم حمایت خواهد کرد و اگر دولت، مردمی نباشد بالطبع، ایران از دولتی که حق مردمش را نادیده گرفته حمایت نخواهد کرد. جمهوری اسلامی ایران که متعاقب انقلابی مردمی علیه یک نظام دیکتاتوری بر مسند قدرت نشسته به سطحی از بلوغ و تجربه رسیده که فریب شعار و ادعا را نمی‌خورد و تا دست به راستی‌آزمایی نزند امکان ندارد وارد توافقی شود که برخلاف خطوط قرمزش است. درحال‌حاضر مقامات طالبان به وعده خود در تشکیل دولت فراگیر عمل نکرده‌اند و در اولین راستی‌آزمایی مردود شده‌اند. البته طالبان این ادعا را دارد کابینه‌ای که معرفی کرده موقت است و امکان تغییر و اصلاح در آن وجود دارد و اینکه مجبور شده به‌دلایلی از اعضای خود، کابینه را تشکیل دهد تا امنیت کامل را برقرار کند اما سؤال اینجاست که چه تضمینی وجود دارد پس از استقرار امنیت و کسب حمایت جهانی به دوره حکمرانی ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ عقب‌گرد نکند؟ همین‌الان در رسانه‌های اجتماعی گزارش‌هایی از خشونت و رفتار قهقرائی اعضای این‌گروه منتشر شده که اصلاً در قالب ادعاهای قبل از فتح کابل طالبان نمی‌گنجد. ماجرای پنجشیر هم که مثل گاو پیشانی‌سفید واضح و مشخص است. یکی باید از طالبان بپرسد که قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را؟ نه‌اینکه بخواهیم کل طالبان را خشن و دروغ‌گو بدانیم؛ این‌ کار صحیح نیست. طالبان از زمان به‌قدرت‌رسیدن دست‌کم درخصوص برطرف‌کردن چند نگرانی استراتژیک ایران رفتار معقولی داشته. طالبان آب سد کمال‌خان را که باید به هامون در سیستان‌وبلوچستان می‌رسید و اشرف غنی جلوی آن‌را گرفته بود با تمایل کامل باز کرد. امنیت مرزهای ایران را که غنی غرب‌گرا به آن اهمیت نمی‌داد در اولویت قرار داد. امنیت هزاره‌ها، تاجیک‌ها و شیعیان افغانستان را تأمین کرد و به مبارزه خود علیه داعش ادامه داد. به‌گفته بسیاری از منابع میدانی بیشتر خشونت‌هایی که اعضای طالبان انجام داده‌اند مربوط به گروه افراطی حقانی‌ست. رهبری طالبان باید تکلیف خود را با این‌گروه یاغی و خشن روشن کند که البته تابه‌حال نکرده و این جای نگرانی فراوان دارد. حقانی‌ها بیشترین سهم را در حملات تروریستی در افغانستان داشته‌اند و از حمایت بخشی از ساختار قدرت در قطر و امارات برخوردار هستند. این فرقه برخلاف ملأ عبدالغنی برادر معاون‌اول ملاحسن؛ رئیس دولت موقت فعلی که مواضع نسبتاً ملایم‌تری دارد، با القاعده و به‌گفته‌ای حتی با داعش درارتباط هستند. این‌طرح و برنامه ازقبل به‌وسیله نظام سلطه به‌ویژه آمریکا و ناتو طراحی‌شده بود که به‌محض خروج آن‌ها از افغانستان، درگیری و جنگ داخلی با تمرکز بر مسائل قومی و مذهبی آغاز شود. درخصوص ماجرای پنجشیر این سؤال مطرح شده که چرا با وجود آمادگی «احمد مسعود» فرمانده نیروهای پنجشیر برای مذاکره بازهم طالبان علیه این ولایت اعلان‌جنگ کرد؟ به‌گفته علی واحدی؛ کارشناس برجسته مسائل افغانستان، «این‌برنامه ازقبل به‌وسیله نظام سلطه به‌ویژه آمریکا و ناتو طراحی‌شده بود تا به‌محض خروج آن‌ها از افغانستان، درگیری و جنگ داخلی با تمرکز بر مسائل قومی و مذهبی آغاز شود». واحدی معتقد است که «این‌طرح آمریکا تاحدزیادی شکست خورد زیرا طالبان هنگام پیشروی‌های خود در سراسر کشور با هیچ قوم و مذهبی برخورد خشن و برخورد خاص نداشت و صرفاً به تسخیر مراکز دولتی اکتفا می‌کرد. مردم هم که ازقبل هیچ اعتماد و دل‌بستگی به دولت غنی نداشتند، در مقابل طالبان از نیروهای دولتی حمایت نکردند و این‌شدکه بدنه دولت که از مردم عامی افغانستان بود اما مجبور بود به‌خاطر معیشت خود با دولت کار کند به‌یک‌باره از دولت غرب‌گرا جدا شود». همان‌طورکه این کارشناس تحولات افغانستان اظهار کرد، «طالبان با کمترین دردسر تمام ولایات کشور و ازجمله پایتخت را فتح کرد. تنها موضوعی که باقی ماند پنجشیر بود. مذاکره بین احمد مسعود و طالبان کمی بیش از یک‌هفته طول کشید؛ اما این‌مسئله شفاف‌سازی نشد که چرا این مذاکرات به نتیجه نرسید و منجر به درگیری شد. دیدیم که هردوطرف اعلان‌جنگ کردند و این‌کار در شرایطی صورت گرفت که مسائل جنگ و درگیری دیگر اصلاً برای ملت افغانستان خوشایند نبود چون طی این دودهه مردم از درگیری و جنگ و خصوصاً این جنگ تحمیلی که ازطرف آمریکا و ناتو بر ملت افغانستان تحمیل شد، احساس خستگی می‌کردند». در اینجا شاید باید حق را به واحدی داد که معتقد است: «باید در ماجرای نبرد پنجشیر شفاف‌سازی شود و اینکه شاید زیاده‌خواهی احمد مسعود و طرفدارانش سبب شد که طالبان به‌زور متوسل شود و از نیروهای پنجشیر بخواهد مانند سایر ولایات افغانستان، مراکز دولتی را تحویل طالبان دهند». دنیای پیچیده سیاست، او را به این نتیجه‌گیری رسانده: «متأسفانه در پشت قضیه پنجشیر چنانچه به‌تازگی افشاشده، فرانسه نقشی محرک و توطئه‌گر داشته و حتی به احمد مسعود چراغ سبز نشان داده که ما حمایت می‌کنیم و شما ایستادگی کنید و درگیر شوید تا آن خواسته‌هایتان را بتوانید به‌دست آورید». درواقع این‌موضوع که احمد مسعود و حامیانش طی ۲۰‌سال اشغال افغانستان در رفاه بودند و هیچ اقدامی درراستای رهایی کشور از دست اشغالگران انجام ندادند به‌نظر واحدی به‌عنوان یک فرد مطلع از اوضاع افغانستان جایگاه ویژه‌ای پیداکرده. به‌این‌ترتیب که «عدم‌سازش احمد مسعود با طالبان را حق‌طلبی نمی‌داند بلکه نوعی زیاده‌خواهی برای داشتن یک زندگی برتر نسبت به دیگر مردم افغانستان به‌شمار می‌رود که در دودهه‌گذشته ازمنظر اقتصادی بسیار رنج کشیده‌اند». می‌بینیم که بی‌درنظرگرفتن همه دیدگاه‌ها نمی‌توان درباره افغانستان به جمع‌بندی رسید. انگشت اتهام همه رسانه‌های جهانی به‌سوی حق‌طلب‌بودن نیروهای پنجشیر است؛ درصورتی‌که کارشناس نام‌آشنای افغانستانی از حقایق دیگری سخن می‌گوید. به‌همین‌دلیل است که ایران بدون‌اینکه طالبان را نفی کند خواستار این‌است‌که بقیه اقوام افغانستان در دولت آتی مشارکت داشته باشند تا بسته مناسبی از افکار تاحدامکان منسجم و متحد بر کشور حکومت کند. شاید به‌جرئت بتوان گفت از ابتدای شروع بحران در افغانستان از سال ۱۳۵۸ تابه‌حال هیچ کشوری به‌اندازه ایران از مردم آن‌ها حمایت نکرده. ایران در دوره جهاد علیه اتحاد جماهیر شوروی در کنار مردم افغانستان بود، در دوره حکومت مجاهدین حامی استقرار صلح و پرهیز از جنگ داخلی بود، در دوره اول حکمرانی طالبان بااینکه دیپلمات‌ها و خبرنگاران ایرانی به‌دست افراطی‌های طالبان به‌شهادت رسیدند اما به‌خاطر مردم افغان سعه‌صدر نشان داد، در دوره اشغال افغانستان به‌دست آمریکایی‌ها حتی از کارشکنی در امور دولت غرب‌گرای کابل که کشور را به پادگان سربازان غربی تبدیل کرده بود پرهیز کرد و سطح تبادلات تجاری با این کشور را به بیش از چهارمیلیارددلار رساند و دراین‌دوره که طالبان به قدرت رسیده هم کنار مردم افغانستان است و شرط به‌رسمیت‌شناختن حکومت طالبان را به‌رسمیت‌شناختن حق همه مردم افغانستان دانسته است.
محمد جعفری/ آنا

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه