• شماره 2370 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲ آذر

نگاهی جامعه‌شناختی به مقوله آشپزخانه در هزاره سوم

آشپزخانه به‌مثابه مکان تولید گفت‌وگو و مهرورزی

مهرداد ناظری*

این‌روزها جایگاه آشپزخانه درحال‌تغییر است. اگر در گذشته در آشپزخانه صرفاً طبخ غذاها صورت می‌گرفت، امروزه می‌توان این‌مکان را به‌عنوان قلب تپنده یک خانه درنظر گرفت؛ به‌ویژه بعدازآنکه کرونا و خانه‌نشینی را نصیب شهروندان جامعه جهانی کرده است، اهمیت زندگی در خانه بیشتر شده است. درواقع، ترکیب کار و خانه، رویکرد جدیدی‌ست که در جامعه‌شناسی امروز باید به آن پرداخته شود؛ اما خارج از بحران‌هایی که بشر با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، آشپزخانه به‌مثابه محیط جدیدی‌ست که همه اعضای خانواده می‌توانند در آن دورهم جمع شوند و با یکدیگر به‌گفت‌وگو بپردازند. درواقع، غذا به ابزاری تبدیل می‌شود که ازطریق‌آن می‌توانیم کنار‌هم‌بودن را تجربه کنیم. آلبرت آدریا می‌گوید: «آشپزخانه‌های خانگی امروز از فضای داخل کمدها بیرون آمده است و به‌عنوان فضایی برای مذاکره برای زندگی روزمره و مهم‌ترازآن برای ساخت و تائید هویت‌های فرهنگی-اجتماعی مبدل شده است». درواقع، می‌توان آن‌را به‌عنوان مکان فرهنگی درنظر گرفت که می‌شود در آن به کتاب‌خواندن یا بحث‌های علمی متفاوت پرداخت؛ اما باید درنظر داشت که یکی از رقبای جدی آشپزخانه‌ها، تلویزیون و موبایل است. تلویزیون و موبایل می‌تواند فضای ذهنی ما را از داخل خانه به بیرون از آن هدایت کند؛ اما اگر آشپزخانه بتواند پیروز شود، نوعی جامعه‌پذیری جدیدی بین مردم ایجاد خواهد کرد؛ یعنی پذیرش فضایی برای مبادله عشق و مهرورزی، گسترش صمیمیت و افزایش تعامل و مبادله افکار خواهد بود؛ اما نکته‌ای که درباره این‌مکان‌ها حائزاهمیت است، نگاه سنتی یا مدرن به آن است. ممکن است در نگاه سنتی نابارور این‌گونه برداشت شود که آشپزخانه مکان و فرمانروایی زن خانواده به‌حساب می‌آید؛ و مردان در آن نباید نقش پررنگی داشته باشند. تحقیقات نشان می‌دهد حتی در آمریکا زنان آمریکایی هنوز بیشتر آشپزی را در خانه انجام می‌دهند و در سال 2012 بررسی‌ها نشان داد زنان بیش از پنج‌ساعت در هفته برای تهیه غذا وقت صرف می‌کنند؛ درحالی‌که مردان حدود دوساعت در هفته صرف پخت‌وپز می‌کنند. این‌نوع تقسیم‌بندی‌های جنسیتی بین حضور در آشپزخانه و کارهای حرفه‌ای بیرون‌ازخانه می‌تواند زمینه‌های ایجاد تبعیض باشد؛ اما شاید نیاز است تا به مفهوم جدید آشپزخانه توجه شود؛ مکانی که حضور در آن دل‌چسب است و همه اعضا باید هم در پخت غذا و هم در گذراندن وقت خود آنجا را انتخاب کنند. البته مری بلرلوی می‌گوید: «یک طرح‌واره فداکاری خانوادگی باعث ایجاد یک باور فرهنگی گسترده شده است که تعهدات اصلی زنان باید به خانه و خانواده باشد». این، موضوعی‌ست که درمورد مردان صدق نمی‌کند و درعوض از مردان انتظار می‌رود شریک زنی داشته باشند که بتواند این‌کارها را برایشان انجام دهند. این باورهای فرهنگی باعث شده تا تغذیه خانواده به‌عنوان کار زنان دیده شود؛ اما لازم است در «طرح‌واره‌های فداکاری خانواده» نقش زنان و مردان به‌صورت برابر و مساوی دیده شود. براین‌مبنا؛ اگر معنای جدیدی از آشپزخانه ارائه می‌دهیم، نباید برچسبی برای ایجاد کار شاق یا احساس وظیفه در یک گروه خاص یا اقلیت یا جنسیتی خاص باشد. نکته دیگر که باید به آن توجه کرد، استفاده بهینه از آشپزخانه برای عبور از افسردگی‌ست. افسردگی را می‌توان مهم‌ترین نشانه و بیماری هزاره سوم دانست؛ معضلی که همه انسان‌ها در فضای مدرن به‌نوعی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. اگر «فراغتی‌شدن زندگی» را در قرن 21 بپذیریم، درآن‌صورت باید این سؤال را از خود بپرسیم که چرا فراغت نتوانسته آسایش و امنیت فکری برای اما ایجاد کند؟ آیا اساساً امنیت فکری، کالایی‌ست که باید در مکان خاصی تولید و توسط مردم مصرف شود؟ به‌نظر می‌رسد باز در اینجا غلبه تلویزیون و موبایل بر آشپزخانه می‌تواند چالش ایجاد ناباروری ذهنی درجهت بازتولید فرسودگی و افسردگی ذهنی و اجتماعی باشد. اگر آشپزخانه را به‌مثابه فیزیک و یک مکان مشخص درنظر نگیریم؛ درآن‌صورت شاید نظام ادراکی آشپزخانه محوری را بتوان در کلیت یک خانه به‌مثابه مکان مشارکتی اعضای خانواده نیز درنظر گرفت. درآن‌صورت، هرنوع باهم‌غذاخوردن و باهم‌بودن می‌تواند زنجیره‌ای از مبادله مهرورزی در‌جهت زندگی مطلوب باشد. یکی از نکاتی که آشپزخانه را از سایر بخش‌های خانه مجزا می‌سازد، این‌است‌که در اکثر خانه‌ها این‌مکان به فضایی کم‌جاذبه، محدود، تاریک و کثیف مبدل شده. این‌موضوع الزاماً مربوط به زمان حال نیست؛ بلکه از گذشته‌های دور نیز این‌مسئله وجود داشته است. این گزارش از یک زن انگلیسی ساکن ایران در دهه 1920 نقل شده است که وصف رایجی از آشپزخانه‌های، خانه‌های سنتی و آن‌چیزی‌ست‌که از دوران قاجاریه باقی مانده. این‌فضا به‌تمام‌معنا «اجاقدان» است و اجاق‌های آن میان سکوهای کم‌ارتفاع (40 تا 50سانتی‌متر) یا بیشتر به‌نام «کته» یا «کت» قرار می‌گرفت (پیرنیا،1387: 134-135). با این مفهوم به‌نظر می‌رسد که جداسازی این‌مکان از سایر بخش‌ها و برچسب اجاقدان به آن زدن بیانگر آن‌است‌که آشپزخانه نمی‌توانسته در روزگاری نقش مؤثری در زندگی انسان‌ها جز مکانی برای پخت‌وپز داشته باشد. در دربارهایی مثل قاجار افرادی در آن رفت‌وآمد می‌کردند که از پایین‌ترین سطوح اقشار جامعه ایران بودند؛ اما به‌مرور گویا انقلابی در زندگی اجتماعی انسان ایجاد شد؛ به‌گونه‌ای‌که تغییر ارزشمندی در جایگاه آشپزخانه و اقشار جامعه پدید آمده. براین‌مبنا امروز آشپزخانه کار کرد چند‌منظوره یافته است و الزاماً یک فضای جنسیتی یا فضایی برای آشپزی صرف به‌حساب نمی‌آید. ممکن است در گذشته یا همین امروز، عده‌ای آشپزی را کاری شاق و ریشه ایجاد ازخودبیگانگی یا افسردگی در خود بدانند؛ اما اگر «اُپن»شدن آشپزخانه‌ها را به‌نوعی بازشدن رویه ارتباطی آن با سایر اعضای خانواده بدانیم، درآن‌صورت باید بپذیریم برخلاف کارکرد تولید تنهایی و بیگانگی؛ آشپزخانه می‌تواند مکان ایجاد معنای جدیدی از زندگی بین کنشگران اجتماعی باشد. البته نمی‌توان گفت که در گذشته نیز الزاماً مکان محبوس‌شده‌ای برای ایجاد یا تولید تبعیض بوده؛ به‌نظر می‌آید چه در جامعه سنتی و چه در جامعه مدرن ایرانی، بنا به تفکر و ادراک کنشگران تعابیر تبعیض‌گونه یا توسعه‌گرا از آشپزخانه پدید آمده است. در بسیاری‌ازموارد آشپزخانه رو به حیاط یا باغچه‌ای ایجاد شده که هدف از آن، تقویت معنای زندگی شاداب است؛ اما نکته مهم دیگری که وجود دارد این‌است‌که آشپزخانه با مفهوم هنر آشپزی گره خورده است. اگر آشپزی را یک هنر متعالی و تأثیرگذار در زندگی بشر بدانیم، درآن‌صورت تولید تنوع و سلیقه می‌تواند از این‌مکان به همه بخش‌های خانه و حتی یک شهر تسری یابد. درواقع، آشپزی در فضای آشپزخانه ایجاد یک فضای دیالکتیکی بین این دوست که به بازتولید مفهومی از هنر و زیبایی گره می‌خورد؛ اما اگر بین افراد جامعه، ذهنیت ضدانسانی از آشپزخانه ایجاد شود، درآن‌صورت دیگر نمی‌توان آن‌را درجهت تولید امر زیبا دخیل دانست. البته از این‌موضوع نباید غافل شویم که در دنیای مدرن امروزی به‌دلیل ایجاد غذاهای فست‌فودی و کم‌شدن فرصت، آشپزخانه کارکردی نمایشی و غیرعملیاتی پیدا کرده است. دراین‌مکان بیش‌از‌آنکه غذا طبخ شود، غذا از بیرون به‌سمت داخل خانه مبادله می‌شود. درواقع، مکانی‌ست که این مبادله را با فضای بیرون از خود امکان‌پذیر می‌سازد. حتی به‌دلیل کوچک‌شدن خانه‌ها امکان قرارگرفتن میز در آشپزخانه‌ها وجود ندارد؛ اما باید بپذیریم همان‌طورکه اشاره شد؛ ادامه آشپزخانه می‌تواند در فضاهای دیگر خانه وجود داشته باشد. نکته آخر اینکه باید به کارکرد سیاسی آشپزخانه توجه کرد. گاهی‌اوقات آشپزخانه را می‌توان ادامه تلویزیون یا موبایل یا جریان‌های مهم سیاسی کشور یا جهان دانست. دیالوگ‌های داغی که گاه چالش‌برانگیز و باعث ایجاد تنش میان اعضای خانواده می‌شود. خارج از این کارکردها می‌توان آشپزخانه را باعنوان بخشی از تولید عشق در فضای مدرن و سیال امروزی دانست. اگر هر‌کس سهمی در ایفای نقش آشپزخانه‌ای داشته باشد؛ و همه خود را ملزم به حضور و نقش‌آفرینی فعال دراین‌مکان بدانند. شاید بتوان این‌مکان را به یک محفل توسعه‌گرا درجهت یک فهم مدنی از گفت‌وگو مبدل ساخت. معنایی بدین تعبیر که من حرف خود را می‌زنم، شما هم حرف خود را می‌زنید، قرار نیست که هیچ‌یک حرف همدیگر را بپذیریم؛ اما در پایان این‌جلسه مذاکره «هر‌ یک از ما، در موقعیتی مطلوب‌تر و متعالی‌تر ازلحاظ فکری و ادراکی قرار خواهیم گرفت».
*جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه