معرفی ۱۰ رماناولی برتر سال ۲۰۲۱
زمان سختیست برای رماناولی شدن؛ زیرا بسیاری از کانالهای معمول برای تبلیغ نوشتههای جدید بهحالت تعلیق درآمده یا محدود شدهاند. انتخاب رماناولیهای امسال در کشوری صورت میگیرد که کتابفروشیهایش بستهاند و جشنوارههای ادبیاشان بهتعویق افتاده یا مجازی برگزار میشوند؛ بنابراین؛ بهخصوص حالا بسیارمهم است که به تحسین این کتابها بپردازیم تا مطمئن شویم شهرت و توجهی را که سزاوار آن هستند، دریافت میکنند. این، هشتمین سالیست که تیم «نیو ریویو» از میان دهها رمان اول بهدنبال نویسندگانی با صدای قوی و تازه میگردد. از میان شخصیتهای معرفیشده سالهای پیش میتوان به داگلاس استوارت، سالی رونی، جسی برتون، گیل هانیمن و سارا کالینز اشاره کرد. فهرست منتخب امسال از میان نویسندگان انگلیس و ایرلند ترکیبی غنی و جالب است. کتابهایی که به زندگی معاصر انگلیسی میپردازند و درباره نژاد و هویت سؤال مطرح میکنند. کتابهایی که دنبال کشف سرگذشتهای پنهان و روایات بحثانگیز هستند. اینفهرست شامل چندین شاعر است که برای کاوش ایدهها در بستری وسیعتر به رمان روی آوردهاند. تعدادی از این نویسندگان بهطورخاص یا ضمنی همهگیری ویروس کرونا را بازتاب میدهند؛ درحالیکه سایرین به بررسی مسائل تبعیضهای بنیادی و عدالت اجتماعی میپردازند.
اولین رمان کالب ازوماه نلسون، یک داستان عاشقانه ظریف و احساسیست که بهزیبایی روایت شده. «آب آزاد» آن امنیت و ایمنی را که عشق ارائه میدهد و همچنین محدودیتهای آنرا در کنار آسیبپذیری ناشی از خشونت، ترس و فقدان کندوکاو میکند. زوج جوان بدون نام این داستان هردو هنرمند و سیاهپوست هستند؛ مرد عکاس و زن یک رقصنده است و این کتاب آشکارا دستاوردهای سیاهان را تحسین میکند. جسی؛ برنده چند جایزه معتبر آنرا «آهنگی عاشقانه برای هنر و اندیشه سیاه» نامید. خوانندگان و نوازندگانی نظیر کندریک لامار، فرانک اوشن و سولانج نولز در کنار جیمز بالدوین، زدی اسمیت، تِجو کُل و بسیاری دیگر از نقاشان، فیلمسازان و عکاسان. این کتاب همچنین بهنوعی بزرگداشت جنوبشرقی لندن است؛ جاییکه ازوماه نلسون در آن بزرگ شد و هنوز در کنار والدینش که در نوجوانی از غنا به لندن آمده بودند، در آن زندگی میکند. ازوماه نلسون عکاس هم هست. او یک دوربین ۳۵میلیمتری از عمویش بهارث برده، استفاده از آنرا یاد گرفته و مدتیست که مشغول کار روی مجموعهای از پرترههای سیاهپوستان در زندگی روزمره است. سال قبل، داستانش باعنوان «دعا» در میان فینالیستهای جایزه ملی داستان کوتاه بیبیسی قرار گرفت و «آب آزاد» پیش از انتشار موضوع حراج ۹-طرفه مناقصه بود.
مگان نولان در اولین رمانش به بررسی روابط مخرب و ناچارانه که در نوجوانی و دهه دوم زندگیاش تجربه کرد، میپردازد. او میگوید: «سعی کردم خودم را درک کنم و بفهمم چرا آنکارها را میکردم؛ درحالیکه میدانستم چنین رفتاری تحقیرآمیز است. چیزهای زیادی را از دست دادم تا آن آدمی باشم که شاید مردان دوست داشته باشند با او باشند». این نویسنده ایرلندی در واترفورد بزرگ شد، سپس به دوبلین و بعد در سال ۲۰۱۵ به لندن نقلمکان کرد؛ جاییکه کار بهعنوان یک روزنامهنگار مستقل را آغاز کرد. نولان ۳۰ساله حالا یک ستون در مجله «نیو استیتسمن» دارد و با «نیویورکتایمز» همکاری میکند؛ اما هنگام خواندن در «گلداسمیتز» بود که نوشتهاش توجه یک نماینده نشر را جلب کرد؛ کسیکه نولان را ترغیب کرد تا ایدههایش را برای نوشتن یک کتاب بپروراند. او در سال ۲۰۱۶ بهطورجدی کار بر روی رمانش را آغاز کرد. نزدیک به ۱۵هزار کلمه را دور انداخت و دوباره شروع کرد و داستان را بهعنوان راهی برای بیان یک روایت تلخ و جالب از روابط سمی انتخاب کرد. «استیصال» گرفتاریها و مشغلههای ذهنی یک راوی بینام با مردی زیبا و بیاحساس با صداقتی گزنده را دنبال میکند. او معتقد است راوی تکههای بسیاری از او را در خود دارد؛ اما رویدادها خیالی و احساسات واقعی هستند.
ملودی رزاق در غرب لندن متولد و بزرگ شد. رمان قوی و غمانگیز او، «شبپره»، داستان یک خانواده لیبرال برهمینی در دهلی در دهه ۱۹۴۰، دوران استقلال هند و سپس تجزیه آنرا روایت میکند. تمرکز اصلی کتاب زنان خانواده است: ما، دخترانش آلما و روپ در میان سایرین چنان با مهارت و عشق ترسیم شدهاند که مدتها پس از خواندن کتاب، آخرین جملهاش با خواننده باقی میمانند. رزاق نوشتن کتاب را پس از گرفتن مدرک فوقلیسانس در رشته نویسندگی خلاق از دانشگاه بیربک لندن آغاز کرد و چندین داستان کوتاه نیز منتشر کرده است. تا همین اواخر او بهعنوان شیرینیپز کار میکرد و پیشازآن نیز یک کافه را در برایتون اداره میکرد. آشپزی سهم عمدهای در زندگی او داشته و در «شبپره» توضیحات دقیق تهیه و سرو غذا از مضامین ثابت است.
چشمانداز سیامین سالروز تولدش بود که ابیگیل دین را به نوشتن اولین رمانش «دختر الف» تحریک کرد. او بهعنوان یک دختر جوان پیوسته داستان مینوشت و رؤیای رماننویس شدن را در سر داشت. دین میگوید: «در روستای کوچکی در یک منطقه کوهستانی بهعنوان تکفرزند بزرگ شدم؛ بنابراین، زمان زیادی داشتم تا با خودم تنها باشم». شگفت اینکه بهدستآوردن جایگاه در یکی از معتبرترین دانشگاههای بریتانیا بود که او را از دنبالکردن آرزویش دلسرد کرد. او میگوید: «برنامه نویسندگی خلاق در کمبریج بهنظرم واقعاً ترسناک بود و فکر نمیکردم مناسبش باشم؛ بنابراین ایدههایم درمورد نویسنده شدن تنها ازنظرم دور شد». یکدههبعد او خود را درحالکار در یک شرکت حقوقی بزرگ در لندن یافت. او میگوید: «اما زندگی که در اتاقهای ملاقات، دفترها و فرودگاهها سپری میشد دیگر خوشحالم نمیکرد». یک فرصت مطالعاتی سهماهه این شانس را به او داد تا باردیگر فرصت نویسنده شدن را به خود بدهد. راوی رمان حاصل، دختری بهنام لکس است که یک وکیل موفق در نیویورک محسوب میشود. لکس در کودکی بههمراه شش خواهر و برادرش در خانهای زندانی بود که بعدها مطبوعات از آن بهعنوان خانه وحشت نام بردند. فرار لکس منجر به خودکشی پدر و زندانیشدن مادرش بهخاطر جنایت هولناکی شد که این زوج علیه فرزندانشان مرتکب شدند. حالا مادر مُرده و بچهها باید دوباره با هم ارتباط برقرار کنند و به گذشته مشترکشان بپردازند. کتابی جذاب و اضطرابآور که بهنظر میرسد پرفروش شود. دین درحالحاضر مشغول کار بر روی دومین رمانش درباره تیراندازی در یک مدرسه است.
آیلسا مکفارلین در سیاتل متولد و در اسنودونیا بزرگ شد. او پیش از ترک تحصیل برای سفر به سرتاسر آمریکا، در رشته دامپزشکی تحصیل کرد. مکفارلین که حالا ۲۳ ساله است «بزرگراه آبی» را اوایل ۲۰سالگی نوشت؛ یک داستان جادهای زیبا و غرق در خورشید درباره زن جوانی بهنام آن ماری و رابطهاش با «کال» شوهر کاریزماتیک سابقش. آن ماری زندگی سختی را در شهر خیالی سن پادووا میگذراند و به قدمهای نادرست دوران جوانیاش فکر میکند. کال پس از دوسال غیبت بدون توجیه برمیگردد. این رمان عاشق ایده آمریکا، هم معاصر و هم عمیقاً نوستالژیک است.
ویل برنز، شاعریست که اولین مجموعهاش «موسیقی کانتری» سال ۲۰۱۹ منتشر شد. او همچنین با همکاری هانا پیل آهنگساز، یک آلبوم ضبط کرد که حاصل ترکیب شعرهای برنز و موسیقی پیل بود. «فانوس کاغذی» نامش را از یک میخانه خیالی وام گرفته که راویِ بینام داستان و والدینش در آن زندگی میکنند. رمانی که در مرز میان خاطره و داستان تعادل خود را حفظ میکند، با عناصر زندگی خود نویسنده بازی میکند و بهدنبال سنجش کشور در زمان بحران است. پیادهرویهای راوی او را به میان فضا و زمان میبرد. این کتاب بسیار قدرتمندانه درباره انگلیسیبودن و همچنین تأثیر ویروس کرونا بر ذات همگانی صحبت میکند.
جیآر تروپ در استرالیا متولد شد و حالا در کُرک ایرلند زندگی میکند. او در سال ۲۰۱۱ برنده جایزه داستان کوتاه لندن شد و اُپرانامه «ماریستوپس عزیز» را نوشت که یک اپرای مدرن تحسینشده است. «همسر لیر» داستان همسر شاهلیر شکسپیر پس از مرگ شوهرش را روایت میکند. او زمانی طولانی را در تبعید و در یک صومعه سپری کرد؛ جاییکه مجبور بود زندگی منزوی و محدودی داشته باشد. ملکه ناشناس روند معکوس زندگیاش، خیانتها و پیمانهای شکستهشده را بهخوبی بررسی و نقشه انتقامش را طراحی میکند. سپس یک بیماری مرموز شروع به آلودهکردن راهبهها میکند. این رمان، مثل رمانهای پت بارکر، ناتالی هینز و مارگارت اتوود در جستوجوی داستانهای پنهان زنانیست که در تاریخ ادبیات کشفنشده باقی ماندهاند. نیز داستانهایش درباره همهگیری و انزوا از ارتباط معاصر قدرتمندی برخوردار است. این کتاب که با نثری درخشان و غنائی نوشته شده، در برابر توصیفات آسان ایستادگی میکند. نه تاریخیست و نه فانتزی؛ اما بهترین بخشهای هرکدام از این ژانرها را بهکار میگیرد.
اولین رمان ربکا واتسون، «خراش کوچک» از حادثهای خجالتآور در دفتر «فایننشال تایمز» الهام گرفته شده؛ جاییکه او بهعنوان دستیار ویراستار هنری فعالیت میکرد. او میگوید: «یک همکار مرد مسن از کنارم رد شد و پرسید اخیراً چه کتابی خواندهام و یکدفعه ذهنم خالی شد. میتوانستم صدای چرخش دستگاه تهویه را بشنوم، میتوانستم خرده کاغذهای روی میز را ببینم؛ اما نمیتوانستم به یک کتاب واحد فکر کنم. وقتی همکارم ابروهایش را بالا انداخت و رفت، نشستم و فکر کردم، چه اتفاقی افتاد؟ چگونه میتوان آن تجربه دقیق زندگی را با تمام افکار و احساسات متناقضش به زبان حال نوشت؟» نتیجه رمانیست که بهطرز جسورانهای بدیع است و تنها در یکروز اتفاق میافتد. از لحظهای که راوی از خواب بیدار میشود تا شب که به رختخواب میرود. هیچ اتفاق مهمی نمیافتد؛ بهغیراز نسخه داستانی آن مواجهه ناخوشایند که برای خود واتسون اتفاق افتاد. بااینوجود گزارش پراکنده و بریدهبریده آنچه در ذهن راوی میگذرد چنان پرکشش و جذاب و گاهی آنقدر خندهدار است که نمیتوان آنرا زمین گذاشت.
۲۰۲۰ برای ناتاشا براون سال خاصی بود. این جوان ۳۱ساله که در لندن زندگی میکند، جایگاهی در «جایزه نویسندگان لندن» بهدست آورد که یک برنامه توسعه سالانه است. نسخه اولیه تا جولای به پایان رسید، توسط یک نماینده انتخاب شد و تا ماه اکتبر یک ناشر با مبلغی ششرقمی آنرا خریداری کرد. براون میگوید: «مثل یک گردباد بود». رمان «مجمع» کوتاه است. اولین پیشنویس آن تنها ۱۵هزار کلمه بود و این باعث گیجشدن بعضی نمایندگانی میشد که کار را برایشان میفرستاد؛ اما بهتیزی الماس بود و نمیتوانست بهموقعتر و ضروریتر از این باشد. داستان زن سیاهپوست بینام انگلیسی که در شغل خود ارتقا پیدا کرده و برای مهمانی خانواده دوستپسر سفیدپوست و پولدارش آماده میشود. تبعیضها و پیشداوریهایی که هنگام تلاش برای عبور از این دنیاها با آن مواجه میشود، او را وامیدارد تا ارزش موفقیتی را که بهدنبالش است زیرسؤال ببرد. «مجمع» با نثری موجز و مینیمالیست درباره هرچیزی از تعرضهای خُرد در محل کار گرفته تا حقیقت زندگی در محیطی خصمانه و میراث استعمار انگلیسی، روشنگری میکند.
سم ریویر، نویسنده چندین کتاب شعر؛ ازجمله «ازدواج کیم کارداشیان» است. او ابتدا دنبال هنرهای تجسمی رفت و بعد به شعر روی آورد. او همچنین انتشارات «اگر برگی بیفتد» را راهاندازی کرد که خود آنرا یک ناشر خُرد میداند.اولین رمان او، «ارواح مرده» عنوان خود را از نیکلای گوگول وام گرفته و به سرقت ادبی، مشاهیر ادبی و رسواییها میپردازد. با نثری پرپیچوخم و متکلف در یک پاراگراف که کل این رمان ۳۰۰صفحهای را دربرمیگیرد؛ راوی بینام از دیدار خود با سلیمان ویزه میگوید؛ نویسندهای که کارش توسط یکقطعه پیچیده نرمافزار تشخیص سرقت ادبی بیاعتبار شده است. این کتاب، سرشار از شکوفاییهای هوشمندانه پستمدرن و قطعات جنجالیست؛ و البته بسیارخندهدار، هوشمندانه و زیبا نوشته شده است.
مهرناز زاوه/ ایبنا