• شماره 2200 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۷ اسفند

آیدین آغداشلو: در‌پی حذف من هستند

شهلا اسلامی آیدین آغداشلو؛ استاد شناخته‌شده هنر ایران چندسالی‌ست در فضای مجازی با اتهاماتی روبه‌رو می‌شود که معمولاً برابر آن‌ها سکوت کرده است؛ حتی مقاله پنج‌ماه پیش نیویورک‌تایمز و شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای فارسی‌زبان خارج کشور نیز سبب نشد او به این تخریب‌ها پاسخ دهد؛ اما اکنون درآستانه سال نوی خورشیدی او در گفت‌وگویی به بخشی از این شایعات پاسخ داد.

آغداشلو در گفت‌وگو با هومن مرتضوی؛ مجسمه‌ساز و گرافیست گفته است: «قصه‌ من این‌است‌که درمعرض بی‌انصافی عظیمی قرار گرفته‌ام. قصه این‌است‌که آدمی که با قدرت هیچ‌ رابطه‌ی مستقیم یا غیرمستقیمی نداشته، درمعرض زشت‌ترین و رکیک‌ترین افتراها به‌قصد حذف‌شدن قرار گرفته. نامه‌ اعمال من گواه است: آدمی‌که هزاران نقاشی کشیده، نزدیک به ۱۵‌جلد کتاب دارد، صدها جلسه سخنرانی کرده و هزاران شاگرد تعلیم داده است. یک آدم معمولی هستم و حتماً خطاهای بسیاری نیز در زندگی کرده‌ام؛ اما نه از این خطاها که مقاله نیویورک‌تایمز و منبع بلاگر دروغ‌پردازش می‌گویند. این‌ها سندسازی و جعل است تا بتوانند هدف دیگری را با آن بپوشانند؛ هدف حذف مرا! قطعاً من آدم کاملی نیستم؛ ولی سعی کردم به‌هر‌قیمت و ضرب‌وزوری مستقل بمانم. ایستاده‌ام و کارم را کرده‌ام. سؤال هم از من کرده‌اند و به سؤالات مختلف و متعدد پاسخ داده‌ام. بارها هم بابت اندیشه‌ام و اینکه موضعم چیست، بازجویی شده‌ام؛ اما خودم را هیچ‌وقت به هیچ قدرتی و حاکمی وابسته نکرده‌ام. اگر هم کار کرده‌ام، به‌خاطر مردم بوده است؛ نه به‌دستور دولت‌های گذرا. همیشه سعی کرده‌ام مستقل بمانم و مستقل هم هستم». آغداشلو توضیح داد: «ماجرا این‌است‌که مدت پنج‌،شش‌سال است من و شاید بیش از 100نفر از اهل فرهنگ و هنر مملکت، توسط یک وبلاگ‌نویس زرد ساکن نیویورک درمعرض افترا و فحاشی گسترده‌ای قرارگرفته‌ایم. اینکه این افتراها از کجا تأمین می‌شود و آبشخورش کجاست، بحث مفصلی‌ست؛ اما درمورد شخص من، نوع اتهامات دور از عقل‌ترین و گسترده‌ترین بوده. به هرآنچه می‌تواند در ذهن کسی بگنجد، متهم شدم؛ حتی عنوان شد که عکس پدرم، عکس پدرم نیست! به‌قول جوزف گوبلز؛ اگر یک دروغ بزرگ را مدام تکرار کنی، مردم باورش خواهند کرد. این هتاکی‌های کور و انباشته‌شده اسباب ناراحتی خانواده‌، دوستان و اطرافیانم را فراهم کردند و مجموعه‌ خدمات فرهنگی من که کم هم نیست، تماماً نفی و انکار شد. این‌ماجرا ادامه داشت و ماهی دو یا سه‌بار یک اختراع تازه‌ و یک افترا و تهمت بدون سند و مدرکی مطرح شد. این آدم در هیچ دادگاهی در ایران یا آمریکا حاضر نمی‌شود و مخفیانه زندگی می‌کند. حتی در یکی از این متون به مرگ من و صحنه‌آرایی مرگ من اشاره شد؛ به‌نشانه‌ تمایل شدید نویسنده به اینکه مرا در‌حال‌مرگ مجسم کند! این دیگر نه یک افشاگری اجتماعی؛ که تجسم یک کینه‌ شخصی و بی‌حدوحصر بود. هرکسی به چیزی متهم بود؛ مثلاً فلان مدیر فرهنگی به سرقت از موزه یا فلان خوشنویس به جعل یا رونویسی از روی خط خودش متهم شد. مشخص بود که اینجا هدف آشکاری در‌کار است تا آدم‌ها را حذف کند. این حذف، شامل حذف مالی هم بود؛ به‌طوری‌که اعلام کرده بودند بازار فروش فلان خوشنویس را به صفر یا فلان شاعر و ترانه‌سرا را به بیکاری مطلق رسانده‌اند؛ اما من با اتهامات متعدد مواجه شدم که بسیاربیشتر از اتهاماتی بود که شامل بقیه شده. به این اتهامات هیچ پاسخی ندادم؛ اما در طراحی توطئه‌ حذف، هرنوع اتهامی جایز است. پس رفته‌رفته شدت اتهامات حیرت‌انگیز بالاتر رفت تا به افتراهای جنسی رسید. بهتان‌هایی که سرشار از تناقض بود و این تناقض‌ها آشکار شد؛ اما همین خمیرمایه‌ دروغین، اسباب کار خبرنگار ایرانی روزنامه نیویورک‌تایمز شد تا به آن پروبال بدهد که نویسنده‌ مقاله نیز خود به این وابستگی و ارتباط اشاره کرده؛ اما وضعیت اتهام‌های زده‌شده یکسان نبود. دو یا سه‌نفر دراین‌میان تکذیب کردند؛ بقیه هم صاحب هویت نبودند و بی‌نام‌ونشان بودند. برای‌اینکه توجیه شود چرا صاحب اسمی نیستند و چرا از من شکایت نمی‌کنند (تابه‌این‌لحظه حتی یک شکایت هم علیه من مطرح نشده) قصه‌ پوچ و نامربوط وصل‌بودن من به قدرت را بی‌هیچ سندی عنوان کردند». استاد نقاش با ذکر این‌نکته که همین‌الآن یکی از دل‌شکستگی‌هایم این‌است‌که بعضی از دوستان و همکاران قدیمی‌ام این‌روزها ساکت نشسته‌اند و حرف حق را نمی‌زنند و از آن‌ها گله دارم و دل‌شکسته هستم، گفت: «اگر جامعه‌ای در مقابل افترا، دروغ و بهتان ساکت بنشیند و فرض کند خود آن آدم وارد و خبره‌ است و خود از عهده برمی‌آید و پاسخ آدم‌های بی‌انصاف را می‌دهد، درست نیست و هیچ‌وقت این اتفاق نمی‌افتد. اگر جامعه به تکلیف خود عمل نکند، این اتفاق نمی‌افتد». او درباره سرانجام شکایتش از روزنامه «نیویورک‌تایمز» گفت: «خواستم از روزنامه نیویورک‌تایمز به‌خاطر دروغ‌هایی که نوشته، شکایت کنم؛ به من گفتند وارد این‌مقوله نشوم؛ چون نیویورک‌تایمز پشت‌سر خبرنگار غیرحرفه‌ای و کارنابلدش میلیون‌هادلار بیمه دارد! یعنی اگر شما شکایت کنید و در دادگاه هم نادرستی ادعا ثابت شود که ثابت هم می‌شود، همان چندمیلیون‌دلار بیمه خلاصش می‌کند! البته من چنین پولی ندارم که بتوانم پابه‌پای این روزنامه هزینه‌ وکیل و دادگاه و ... را بپردازم». نقاش «خاطرات انهدام» خاطرنشان کرد: «به سانسور اعتقاد ندارم. معتقدم آزادی بیان باید وجود داشته باشد. معتقدم اگر انسان سانسور شود، آرام‌آرام خودسانسوری می‌کند و آدمی که خودسانسوری کند، لال می‌شود. آدم لال به چه درد جامعه حتی یک‌سونگر می‌خورد؟ من به آزادی و برابری زن و مرد معتقدم. بروید نقاشی‌هایم را نگاه کنید؛ ببینید چه‌تعداد نقاشی درباره‌ انسان رنج‌دیده و صدمه‌خورده کشیده‌ام. سری نقاشی‌های خاطرات انهدام، سند من است. در خاطرات انهدام اگر هم بنا، کاسه، قطعه خط، یا مینیاتوری منهدم شده، نشانه آدمی‌ست که پشت آن قرار گرفته. اگر کسی به من بگوید ۸۰‌سال عمر کردی و چه حاصلی دادی؟ می‌گویم برو کتاب‌هایم را ورق بزن. خیلی‌ساده است. هنر باید غیرمستقیم باشد. من همه حرف‌هایم را زده‌ام. درباره‌ زنان زیاد حرف زده‌ام. هیچ‌کس جرئت ندارد ادعا کند که به موقعیت زن درطول‌تاریخ بی‌اعتنا بوده‌ام. اگر ۴۰ نقاشی خاطرات انهدام و معما کشیده باشم، ۳۰‌تایش درباره زنان است. مردهایی‌که درمعرض انهدام قرار گرفته باشند را خیلی کمتر از زنان کشیده‌ام. پس چطور می‌شود یک‌نفر رویش بشود ادعا کند نسبت به سرنوشت تاریخی زنان بی‌اعتنا بوده‌ام؟» آغداشلو یادآوری کرد: «یک کسی قبل‌ازانقلاب ممکن است فکر کند اگر در دستگاه دولتی کار کند، مثمرثمر باشد و چند موزه بسازد. پیش‌ازانقلاب موزه‌هایی را ساختم که قبل از من وجود نداشت. موزه رضا عباسی را من تأسیس کردم؛ اما حقوقم از حقوق منشی‌ام کمتر بود. مگر صاحب چه شدم؟ این‌را درباره من اصلاح کنید: من بستانی از هیچ حکومتی نداشتم. دولت اکراه دارد کاری از من بخواهد؛ چون چیزهایی‌که من دارم، دلخواه او نیست؛ و‌الا چرا بی‌هیچ خطایی؛ و به‌خاطر افکارم باید ممنوع‌الخروج و بازجویی می‌شدم و بارهاوبارها مورد سؤال قرار می‌گرفتم؟ این، نشانه‌ رضایت از من نیست. در ایام بعدازانقلاب تنها لطفی که به من شد این‌بودکه تحمل شدم؛ من معلم نقاشی هستم و بس. این دروغ‌های پرتی که مطرح شد، انصاف نبود. روضه نمی‌خواهم بخوانم؛ اما من که الآن دارم با شما صحبت می‌کنم، صاحب مال‌ومنالی نیستم».

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه