آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
پروپاگانـــدایِ جنســـیت زده
کد خبر: 138704 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۰ خرداد - 07:22

آیا رهبران زن جهان در مهار کرونا موفق‌تر بوده‌اند؟

پروپاگانـــدایِ جنســـیت زده

مصطفی رفعت /حالا که موارد ابتلا به بیماری «کووید-19» از مرز هفت‌میلیون‌نفر و گزارش‌های جهانیِ تعداد مرگ‌ومیر ناشی‌ازآن نیز از مرز 400هزارنفر گذشته، می‌توان این اتفاق را ازمنظرِ چگونگی مدیریت آن توسط سران دولت‌ها مقایسه کرد و متوجه شد کدام جوامع از قدرت کنترل‌کنندگیِ بهتری در شیوع این ویروس برخوردارند. البته وقتی صحبت از یک پاندمی به‌میان می‌آید، نمی‌توان انگشت اتهام را به‌سویِ یک یا دو پارامتر نشانه رفت و گروهی‌ازافراد یا بخشی از یک ساختار را تنها عامل در بروزِ فاجعه یا شدت‌گرفتن بحران قلمداد کرد؛ کمااینکه در موضوعی مانند کرونا که به سرخط اصلی اخبار جهان تبدیل شده و تهدیدی وحشت‌آفرین برای همه ملت‌ها به‌شمار می‌رود، تمام آحاد جامعه در پیشگیری از گسترده‌ترشدن آن، نقش مؤثر دارند. بااین‌همه نباید اهمیت تصمیم‌های کلان را در بدو امر که بحران در فاز مقدماتی‌ست یا حتی وقتی به مرحله پیشرفته رسیده، در ممانعت از وخیم‌شدن شرایط نادیده گرفت که بی‌شک این تصمیم‌ها را بالادستی‌ها و آن‌ها که در رأس امور مملکت هستند، می‌گیرند. نتیجه این تصمیم‌ها گاه اثراتِ بلندمدتِ همه‌جانبه‌ای را به‌دنبال دارد که می‌تواند حتی ثبات یک کشور را در ادامه ماجرا با تهدید روبه‌رو کند. درحالِ‌حاضر، اقتصاد «چین» یکی از بدترین دوره‌های خود را پشتِ‌سر می‌گذارد که می‌تواند به نیم‌قرن رشد قابلِ‌توجه این کشورِ آسیایی دراین‌حوزه پایان دهد و دوران پساکرونا را برای این کشور به یک «نقطه از سر خط» تبدیل کند. درهمین‌حال، «آمریکا» نیز با فاجعه‌ای ملی مواجه شده است؛ به‌طوری‌که تنها طی چندهفته اول شیوع بیماری در آنجا، میلیون‌هانفر از نیروی کار این قطب اقتصادیِ جهان، برای دریافت حقوق و مزایای بیکاری، به صف‌های طویل ثبتِ‌نام هجوم آوردند. خرده‌فروشی‌ها در بیشتر کشورهایی که همیشه به ثبات اقتصادی خود می‌بالیدند، با رکود کم‌سابقه‌ای به‌نسبتِ سال‌های اخیر دست‌به‌گریبان هستند و آرامش نسبی بازارِ جهان، دستخوش شوک‌های ترسناکی شده است. مقصرِ اصلی ماجرا کیست؟

پاسخ به سؤالی که مطرح شده، ساده نیست و چه‌بسا ناممکن نیز باشد. بسیاری از مردم، رسانه‌ها و حتی متصدیان امور در بخش‌های دولتی و خصوصی معتقدند که سرعت تصمیم‌گیریِ بالادستی‌ها و رهبران سیاسی در بسیاری از این کشورها باعث شدت‌یافتن وقایع شده و اگر تعلل‌های اولیه صورت نمی‌گرفت و اقدامات لازم نظیرِ بستن مرزها، شناسایی مناطق پرخطر داخلی، اجرای سخت‌گیرانه قرنطینه و ... زودترازاین‌ها اجرایی می‌شد، امروز وضعیت بهتری را شاهد بودیم. اینجاست که آمارها (با هر شکل و با هر هدفی که انتشار می‌یابند) دست مقایسه را برای ناظران باز می‌گذارند تا عملکرد دولت‌ها را درمقابله‌با این بحران بسنجند. ازاین‌منظر، طی ماه‌های اخیر، مطالبی در رسانه‌های مختلف عنوان شد که رنگ‌وبوی مرزبندی‌های جنسیتی داشت؛ آنچه یکسری از تحلیلگران بر آن اتفاقِ‌نظر داشتند این‌بودکه در جوامع توسعه‌یافته (و بعضاً درحالِ‌توسعه) هرجا زمام امور در دست زنان بوده، مشکلات حاد کمتری بر مردم، در دوره شیوع کروناویروس حادث شده. البته که نمی‌توان دراین‌باره نظری قاطع داد و آنچه عنوان شده، با استناد به آمارهای اولیه‌ای‌ست که در روزهای اخیر، تغییرات فاحشی کرده‌اند که تااندازه‌ای این سوگیری را زیرِ‌سؤال می‌برد؛ مثلاً در ابتدای امر گفته شده بود که «آلمان» به‌مددِ حضور «آنگلا مرکل» در مقام صدراعظمی، توانست با برنامه‌های ضربتی نظیرِ انجام 350هزار آزمایش در هرهفته و شناسایی موارد بیماری که به جداسازی مبتلایان انجامید؛ در زودترین زمان ممکن، مانع گستردگی این بیماری در آنجا شود؛ این‌درحالی‌ست‌که در روزهای اخیر، «آلمان» به فهرست 10 کشور با بیشترین موارد ابتلا به «کووید-19» تبدیل شده و نه‌تنها آمار بیماران آن تا تاریخِ 6 ژوئن 2020 از 185هزارنفر گذشته؛ بلکه آمار فوت‌شده‌های ناشی از کرونا در آنجا (بیش از 8700مورد تا زمان انتشار این گزارش)، حتی از آمار «چین» به‌عنوانِ کانون اولیه و شروع این بیماری نیز بالاتر رفته است. نمی‌توان دراین‌مورد، از جبهه‌گیری‌ها برای منافع جناحی در انتشار اخبار و چگونگی ارائه آمار چشم پوشید، مثلاً در گزارشی که «مجمع جهانی اقتصاد» (WEF) به‌تاریخِ 2 ژوئن 2020 منتشر کرده، از «لحن ویژه» صدراعظم آلمان به‌عنوان یک روش مثبت درمواجهه‌با ویروس کرونا یاد شده؛ درحالی‌که سایر سیاستمداران را صاحب لحنی تند و خشن معرفی کرده است. در این گزارش می‌خوانیم: «آنگلا مرکل هرگز تاکنون در سخنرانی‌هایش درباره کرونا از الفاظی که فضای جنگی را به‌ذهن متبادر کند استفاده نکرده است؛ درحالی‌که دونالد ترامپ مفتخرانه خود را رئیس‌جمهوری دوره جنگ (به‌خاطر گیرکردن در شرایط مبارزه با یک ویروس مرگبار) نامیده یا امانوئل مکرون، از مبارزه با یک دشمن نامرئی سخن به‌میان آورده است و حتی بوریس جانسون نیز گفته که دولت بریتانیا باید موضع جنگی در این مبارزه اتخاذ کند!» استفاده از این بازیِ کلامی که «مرکل» و سایر اعضای کابینه او نیز برآن‌روال حرکت می‌کنند را نمی‌توان واقعاً یک «استراتژی» در شرایط بحران نامید و شاید تعاریفی ازاین‌دست بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته باشد؛ کمااینکه اعتراضات اخیر در شهرهای مختلف آلمان که مبنی‌بر پایان‌دادن به محدودیت‌ها و برداشتن سیاست‌های قرنطینه‌ای بود، نشان داده است، نارضایتی در آنجا هم مانند بسیاری از کشورهای دیگر وجود دارد و تنها به‌صرف‌اینکه او از ویروس به‌عنوانِ «دشمن» یاد نکرده و به‌جایش به واژه‌هایی نظیرِ «بحران غول‌آسا»، «شرایط تاریخی»، «چالش سخت» و ... پناه برده را نمی‌توان مدیریت مطلوب قلمداد کرد. در همان گزارش عنوان شده است که حتی «آرمین لاشت» نیز در صحبت‌های خود درباره کرونا از ادبیاتی مشابه استفاده می‌کند؛ جالب‌آنکه نخست‌وزیرِ 58ساله ایالت «نوردراین-وستفالن» یکی از محتمل‌ترین گزینه‌ها برای جانشینیِ «مرکل» معرفی شده و حالا که حزب آن‌ها در آلمان امتیازهای خوبی گرفته و می‌تواند رقبا را به‌راحتی کنار بزند، چرا نباید او نیز با همین فرمان جلو برود؟ اینجاست که باید پرسید آیا این‌همه آذین‌بندیِ تصمیم‌های «آنگلا مرکل» نوعی سرمایه‌گذاریِ انتخاباتی نیست؟
شاید گفته شود که بهتر است ردِ‌پایِ پذیرش این ادعا که رهبران زن، مقابله مؤثرتر و بهتری دراین‌مورد به‌اجرا گذاشته‌اند را در کشورهای «نوردیک» (منطقه‌ای در اروپای شمالی و اقیانوس اطلس شمالی) نظیرِ «ایسلند»، «فنلاند» و «نروژ» بهتر بتوان جست‌وجو کرد که عنوان شده است اقداماتی زودهنگام داشته و روش‌هایی هوشمندانه را برای خلع‌سلاح این پاندمی به‌کار بستند؛ اما آیا واقعاً چنین است؟ مثلاً گفته شده «کاترین یاکوبسدوتیر» که از نوامبر ۲۰۱۷ تاکنون نخست‌وزیر «ایسلند» است، انجام تست کرونا را برای تمام شهروندان این کشور، رایگان کرده است؛ درحالی‌که در عموم کشورهای پیشرفته نیز این تست‌ها به‌شکلِ محدود و فقط برای افرادی‌که مشکوک به ابتلا به «کووید-19» هستند و علائم فعال این بیماری را دارند، رایگان انجام می‌شود. هواداران او نتیجه گرفته‌اند که بااین‌اقدام، «ایسلند» حتی درمقایسه‌با کشوری مانندِ «کره جنوبی» که امکانات گسترده‌تری دارد، نه‌تنها نرخ مرگ‌ومیر بسیارپائین‌تری را دراین‌زمینه به‌ثبت رسانده است؛ بلکه ناچار به تعطیلی مدارس و مراکز عمومی خود نیز نشده. این مقایسه درحالی صورت می‌گیرد که خیلی‌ها فراموش کرده‌اند که جمعیت «ایسلند» در سال 2020 اندکی کمتر از 365هزارنفر بوده و در «کره جنوبی» هم‌اینک بیش از 51میلیون و 640هزارنفر زندگی می‌کنند؛ یعنی حتی تعداد خُرد رقم جمعیت این کشور (640هزارنفر)، تقریباً دوبرابر تمامِ جمعیت «ایسلند» است.
احتمالاً بهتر می‌شود که بیشتر جانب اعتدال را رعایت و برای تبیین این‌مسئله، به آمارهای کروناییِ دو کشور «نروژ» و «فنلاند» استناد کنیم که دستِ‌کم به‌لحاظِ جمعیتی نرخ موجه‌تری دارند؛ «فنلاند» با کمتر از هفت‌هزارنفر مبتلا و 322نفر فوتی و «نروژ» نیز با کمتر از نه‌هزارنفر مبتلا و 238نفر فوتی (تا تاریخ 6 ژوئن 2020)؛ درحالی‌که به‌ترتیب 5.5میلیون‌نفر و 5.3میلیون‌نفر جمعیت دارند. «اِرنا سُلبِرگ» بالاترین مقام اجراییِ «نروژ» و «سانا مارین» نخست‌وزیرِ «فنلاند» بی‌شک عکس‌العمل بسیارخوبی را درمقابله‌با بحران کرونا از خود نشان داده‌اند؛ اما اگر وضعیت آن‌ها را هم بخواهیم با عملکرد مقامات کشورهایی پهناور نظیر «کانادا»، «آمریکا»، «چین»، «هند»، «برزیل»، «ایران» و ... مقایسه کنیم، باز از اصل ماجرا دور خواهیم ماند. مقاله‌ای منتشره به‌تاریخِ 18 آوریل 2020 در روزنامه The Hill به‌نقل‌از «کاتلین گرسن»؛ استاد رشته روان‌شناسی «دانشگاه نیویورک» دراین‌باره آورده است: «باید بااحتیاط سخن گفت؛ زیرا به‌لحاظِ تعداد نمی‌توان زنان و مردانی که در رأس امور جوامع هستند را در یک رده قرار داد؛ هنوز زنان نسبت به مردان دراین‌جایگاه، در اقلیت هستند. این معادله، زمانی می‌تواند شکل رقابتی به‌خود بگیرد که آمارها تعدادی برابر یا دست‌کم نزدیک را نشان دهد. حتی اگر این‌موضوع را فاکتور بگیریم و زنان صدرنشین جوامع را در محدوده خودشان؛ یعنی تنها درحدِ کشورهایی که توسط زنان اداره می‌شوند، بسنجیم نیز باز نمی‌توان گفت که درصدِ زنانی با عملکرد بهتر دراین‌مورد، درصدِ بالایی‌ست». او البته درباره علت این واقعیت که تعدادی از مقامات بلندپایه زن دراین‌زمینه بسیارخوب ظاهر شده‌اند، توضیح داد: «یک فرضیه این‌است‌که چون زنان به‌لحاظِ تاریخی، همیشه به حاشیه رانده شده‌اند، وقتی به مناصب اجرایی می‌رسند، سعی دارند کمتر خود را به شیوه‌های سنتیِ اداره امور مقید کنند و حتی برای اثبات تواناییِ خودشان هم که شده، دنبال راه‌های تازه می‌گردند که خودش نوعی جسارت است و موفقیت، گاهی هم از محدودنشدن به مرزها پدید می‌آید».
نشریه Forbes نیز از جمله منابعی بود که به‌سرعت و قبل‌ازاینکه بتوان تحلیل دقیقی از آمارها ارائه داد، دست به انتشار گزارشی هیجان‌زده زد؛ در مطلبی که این رسانه به‌تاریخِ 13 آوریل 2020 منتشر کرده است، می‌خوانیم: «آیا به‌دنبالِ نمونه‌هایی از مدیریت واقعی طی یک بحران هستید؟ از ایسلند تا تایوان و از آلمان تا نیوزیلند؛ زنان نشان داده‌اند که چگونه می‌توانند جهان ما را در مسیری درست رهبری کنند»؛ در این گزارش عنوان شده است که مخالفان با این طرز تفکر، به کوچک‌بودنِ کشورهای تحت‌حکومتِ زنان اشاره می‌کنند یا جغرافیای جزیره‌ای‌ِ آن‌مناطق که اجازه پخش گسترده ویروس را نمی‌دهد و بعد هم از «آلمان» به‌عنوانِ کشوری پهناور با جمعیتی قابلِ‌توجه؛ اما موفق در امر جلوگیری از شیوع گسترده کرونا و از «بریتانیا» به‌عنوانِ کشوری جزیره‌ای به‌عنوانِ نمونه‌ای ناموفق درمواجهه‌با این بحران نام برده است و البته علت موفقیت «آلمان» را شیوه مدیریت «آنگلا مرکل» و علت شکست «بریتانیا» را نیز شیوه مدیریت «بوریس جانسون» عنوان کرده. مسئله اینجاست؛ حالا که «آلمان» تا اینجای کار، جایگاه نهم کشورهای جهان به‌لحاظِ تعداد مبتلایان به این ویروس را دارد و تنها چندقدم از «بریتانیا» (رده پنجم) عقب‌تر است؛ آیا باز می‌توان گفت که «مرکل» نمونه یک مدیر موفق زن در امر سیاست است؟ آن گزارش ادامه داده است: «صدراعظم آلمان، خیلی‌زود اقدام و باآرامش به وزرایش اعلام کرد که خطر جدی‌ست و می‌تواند بیش از 70درصد مردم را مبتلا کند؛ ماجرا را جدی بگیرید! آن‌ها نیز پذیرفتند و بدون انکارِ وضعیت، از مرحله تنش عصبی که سایر کشورهای اروپا (با مدیریت مردان) دچارش بودند، گذر کردند و به‌زودی نیز میزان قرنطینه‌ها را تاحدزیادی کاهش خواهند داد». شاید اگر نویسنده این مقاله کمی عجله نمی‌کرد، متوجه می‌شد که «جنسیت» تنها عامل مؤثر در گرفتن و اجرای تصمیمات درست یا نادرست نیست. موج تازه‌ای از شیوع کرونا که دراثرِ فشارهای مختلف برای برداشتن محدودیت‌ها در این کشور به‌راه افتاده و به‌زودی وسیع‌تر نیز خواهد شد را هم باید پایِ شیوه عملکرد «آنگلا مرکل» بدانیم یا اینکه بپذیریم، موفقیت و شکست، تنها به یک فکر و یک تصمیم محدود نیست. درواقع، نمی‌توان ادعا کرد کشورهایی نظیر «تایوان» و «نیوزیلند» تنها بااتکابه حضور یک زن در رأس امور، توانسته‌اند به کنترل خوب شرایط در این پدیده خاص دست پیدا کنند؛ دراین‌صورت باید بپرسیم که پس تکلیف «بلژیک» و «سوفی ویلمز» چه می‌شود؟ او اولین زنی‌ست که در تاریخ این کشور، به مقام نخست‌وزیری رسیده و از اکتبر 2019 سکان‌دار این پَست بوده است. آمارها حاکی‌ست‌که «بلژیک» اینک جزو 30 کشور اول لیست در تعداد مبتلایان بوده (دقیقاً رده 21) و فوت‌شده‌هایش تقریباً به دوبرابر فوت‌شده‌های کروناییِ چین رسیده است؛ آیا همچنین باید کشورهای متعدد نظیرِ «سنگال»، «غنا»، «السالوادور»، «کوبا»، «سری‌لانکا» و ... که تعداد فوت‌شده‌ها در همه آن‌ها دورقمی‌ست را کنار گذاشت و نادیده گرفت که با داشتن رؤسای جمهوری یا نخست‌وزیران مرد، به‌خوبی گسترش این ویروس مرگبار را در کشورشان مهار کرده‌اند؟
گزارش 25 آوریل 2020 «گاردین» با این جمله شروع می‌شود: «روز 1 آوریل، نخست‌وزیر سنت‌مارتین به جمعیت 41هزار و 500نفریِ آنجا هشدار داد که کروناویروس درحالِ‌تسری‌ست و همگی باید مراقب باشند؛ سیلوریا جیکوب می‌دانست که کشور جزیره‌ای کوچکشان سالانه پذیرای 500هزار توریست خارجی‌ست و آن‌ها با داشتن تنها دو تخت آی‌سی‌یو به‌واقع درمعرضِ‌خطر هستند. او نمی‌خواست سراغ تصمیم‌هایی مانند قرنطینه برود و ازاین‌رو هشدار داد که مردم فاصله فیزیکی را کاملاً رعایت کنند و خیلی ساده به آن‌ها گفت که اگر نان و غذای موردِ‌علاقه‌تان را در خانه ندارید، کراکر بخورید، غلات و ساردین بخورید ... نخست‌وزیر 51ساله کارائیبی گرچه آن وجهه جهانیِ آنگلا مرکل و جاسیندا آردرن را ندارد؛ اما پیام صریح او نمونه‌ای از اقدامات قاطع و مؤثری‌ست که نشان می‌دهد یک حکمران زن چگونه کارش را به‌بهترین‌شکل انجام می‌دهد». در اینکه تلاش بعضی از رسانه‌ها در این برهه، تنها به‌جهتِ افزایش آمار زنانِ موفق در اداره امور در دوره شیوع «کووید-19» یک پروپاگاندای تبلیغاتی‌ست، شکی نیست؛ اما نباید این‌گونه کلمات بدیهی و هر اقدام انجام‌شده را نیز «گامی مؤثر» قلمداد کرد که به عملکرد زنان «وزن» داد؛ آیا گفتن چنین جملاتی از زبان یک سیاستمدار مرد به‌سرعت در فضای مجازی تبدیل به سوژه تمسخر نمی‌شد؟ نمی‌توان کلام ساده‌انگارانه «سیلوریا جیکوب» را واقعاً با شیوه موفق «جاسیندا آردرن» در کنترل اوضاع کنونی، یکی و حتی نزدیک به آن دانست. «نیوزیلند» با نزدیک به پنج‌میلیون جمعیت (4.886میلیون‌نفر) طبق آخرین آمار؛ تنها 1504 مبتلا به «کووید-19» داشته و تعداد فوت‌شدگان این کشور دراثر این بیماری نیز 22نفر است که نرخ بسیارپائینی نسبت به بسیاری از کشورهاست. ادعای موفقیت را می‌توان درموردِ کشور «تایوان» و عملکرد «تسای اینگ-ون»؛ نخستین رئیس‌جمهوری این کشور آسیایی نیز مطرح کرد. مبتلایان به کروناویروس در آنجا هنوز حتی به 500نفر نیز نرسیده و تعداد افرادی‌که دراثرِ این بیماری درگذشته‌اند، تا روز 6 ژوئن 2020 تنها هفت‌نفر بود! گفتنی‌ست؛ «تایوان» بیش از 23میلیون‌نفر جمعیت دارد و در فاصله‌ای اندک از «چین» واقع شده؛ یعنی درست در یک‌قدمی مادرِ بحران! درحالی‌که «سنت مارتین» واقع در شمال‌شرقی دریای کارائیب، با جمعیت زیرِ50هزارنفر با 41 مبتلا، سه فوت‌شده دارد. اگر تعداد فوت‌شده‌ها را ملاک عملکرد بهتر درنظر بگیریم؛ باز می‌توان برایِ‌نمونه از «قزاقستان» یا «بحرین» نام برد که هردو توسط مردان اداره می‌شوند و چندین‌برابر «سنت مارتین» نیز جمعیت دارند و نسبت به بسیاری از کشورها؛ چه با حضور زنان و چه با حضور مردان در رأس امور، وضعیت مطلوب‌تر و بسیاربهتری دارند؛ فوت‌شده‌ها در این دو کشور تاکنون به‌ترتیب 53 و 23نفر است؛ حتی کشوری محروم مانند «جیبوتی» در شاخ آفریقا که نزدیک به یک‌میلیون‌نفر جمعیت دارد، تا 6 ژوئن 2020 تنها مرگ 26نفر از بیش از 4100مورد مبتلا به «کووید-19» را تائید کرده است.
در نمونه‌های خوبِ این ماجرا بهتر است که سراغ افرادی مانند «جاسیندا آردرن» رفت؛ نخست‌وزیر 39ساله «نیوزیلند» که با ارسال پیام‌های همدلانه به مردم کشورش مانند «در خانه بمانید، خودتان را نجات دهید» و انجام روزانه اجلاس‌های خبریِ آنلاین ازطریقِ رسانه محبوبش؛ «فیس‌بوک» با مردم خود، توانست صمیمیت بیشتری با عامه برقرار کند. گزارش 14 آوریل 2020 نشریه «تلگراف» درباره او آورد: «آردرن، سیاستِ سخت بگیر تا سریع تمام شود را درپیش گرفت؛ او به‌سرعت هرکسی که از تاریخ 14 مارس وارد نیوزیلند می‌شد را به قرنطینه اجباری 14روزه می‌فرستاد؛ دوهفته بعدازآن، تعداد مبتلایان به این بیماری در آنجا کمتر از 150نفر بود و هیچ‌کس نیز فوت نشد. اعتماد عمومی به دولت در کشور نیوزیلند، اکنون بیش از 80درصد است». تأکید او بر رویکردی عشق‌محور بود تا نیوزیلندی‌ها را ترغیب به مراقبت از همسایگان و افراد آسیب‌پذیر کند؛ درواقع،‌ او اصرار داشت تا مردم حس نیکوکاری و مسئولیت‌پذیری را در خود تقویت کرده و به یک اتحادِ حداکثری برسند؛‌ رویه‌ای که البته به‌خوبی جواب داد.
یکی از جالب‌توجه‌ترین موارد در انتشار اخبار مربوط به کشورهایی با مدیریت قابل‌ِ‌قبول در مهار اثرات سوء کرونا، عدمِ‌پوشش گسترده یا حتی درحدِ‌معقول عملکرد «سنگاپور» است؛ کوچک‌ترین کشور جنوب‌شرقی آسیا که رئیس‌جمهوری آن نیز یک خانم است: «حلیمه بنت یعقوب». این کشور تا 8 ژوئن 2020 با اندکی بیش از 38هزارمورد ابتلا به کرونا درحالی در رده 29 کشورهایی با بیشترین موارد ابتلا به این ویروس قرار گرفته است که تنها 25مورد فوتی داشت. جمعیت این کشور (پنج‌میلیون و 850هزارنفر) نیز درمقایسه‌با عمده کشورهایی که زمام امورشان به‌دستِ زنان است و در پروپاگاندای رسانه‌ای به‌عنوان موفق‌ترین‌ها دراین‌مورد یاد می‌شود، جمعیتی اندک نیز نیست. در گزارشی که 29 می 2020 در روزنامه انگلیسی‌زبانِ «سنگاپور» باعنوانِ The Straits Times به‌انتشار رسیده؛‌ از قول پروفسور «دیوید هیمن»؛ مشاور سازمان بهداشت جهانی ژنو آمده است: «کشورهای آسیایی نظیر سنگاپور، ویتنام و کره جنوبی؛ عملکرد بسیارخوبی درمبارزه‌با کرونا داشته‌اند که باید الگو قرار بگیرند؛ این جوامع به‌خوبی ظرفیت‌های لازم را در بیمارستان‌های خود برای مقابله با پیشرفت این بیماری ایجاد کردند و همچنین توانستند در ردیابی بیماران احتمالی (غربالگری) و ایزوله‌کردن بیماران موفق ظاهر شوند؛ امری‌که بسیاری کشورهای جهان خیلی‌زود آن‌را رها کردند». بااین‌حال، در اخبار رسمی رسانه‌های پرمخاطبِ بین‌المللی آن‌طورکه درباره رهبران زن اروپایی صحبت می‌شود، از رئیس‌جمهوریِ 65ساله «سنگاپور» صحبتی به‌میان نمی‌آید؛ مثلاً گزارش 15 می 2020 نشریه «نیویورک تایمز» با تیتر Why Are Women-Led Nations Doing  Better With Covid-19 که اساساً به موضوع شیوه‌های موفق رهبران زن جهان در کنترل پاندمیِ کرونا پرداخته، نامی از «حلیمه بنت یعقوب» نیامده است. نمونه دیگر همین شیوه خبری را می‌توان در گزارش 13 می 2020 رسانه آنلاین The Conversation یا گزارش مشابهی در Vox به‌تاریخِ 21 می 2020 مشاهده کرد.

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه