کد خبر:
190367
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ يکشنبه ۲۳ خرداد -
08:06
گفتوگو با مریم منصوری؛ نویسنده و کارگردان «آمده بودیم اینجا بمیریم»
روایت زنانه؛ فصل مشترک کارهای من
مریم منصوری؛ متولد سال 1358 در شهرری بوده و تحصیلاتش کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشکده سینما-تئاتر، دانشگاه هنر تهران (1397) و کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران (1384) است. او که سابقه فعالیت رسانهای در خبرگزاریهای «ایلنا» و «ایبنا» و روزنامههای «همشهری»، «فرهیختگان»، «شرق»، «اعتماد»، «آینده نو»، «حیات نو» و ... را دارد؛ در حوزه نویسندگی نمایشنامه و کارگردانی تئاتر نیز آثار موفقی را در کارنامهاش ثبت کرده است؛ ازجمله نگارش نمایشنامههای «برف زمین را گرم میکند»، «کمی به من دروغ بگو!»، «اسب آبنوس»؛ و نیز کارگردانیِ نمایشهای «اتاق گریم» و «شب آوازهایش را میخواند». انتشار مجموعهشعر «اسبها در پیشانیات میدوند» و مجموعهداستان «دو کام حبس» نیز از فعالیتهای او در حوزه ادبیات است. منصوری اینروزها با کارگردانیِ نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» در تماشاخانه «سرو» حضور دارد که آنرا برپایه متنی از خود بهروی صحنه برده. دریا یاسری، ندا گلرنگی، محسن پوشایی، نازنین نادرپور، پرهام روئین و پریناز لطفالهی؛ بازیگران این نمایش هستند که تا ۲۷ خردادماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۳۰ میزبان علاقهمندان است. از عوامل این پروژه باید به طراح صحنه: سینا ییلاقبیگی/ طراح نور: علیرضا میرانجمی/ طراح گریم: پریسا کیومرثی/ طراح لباس: مریم منصوری/ طراح پوستر: میثم خاوری/ روابطعمومی: ناصر ارباب/ دستیاران کارگردان: روهان نیکخواه و محمدرضا عباسی/ عکاسان: مهدی آشنا و گلدیس نمازیان اشاره کرد. این نمایش درمورد خانوادهایست که پس از پایان جنگ و امضای قطعنامه، بهاصرار مادر، برای یافتن ردی از فرزندان که طی جنگ از دست داده بودند، زودتر از موعد پاکسازی، به خرمشهر برمیگردند.
مریم منصوری درباره اینکه اینکار نسبت به نمایشهای قبلی که بهروی صحنه بردید، چه تفاوتهایی دارد؟ گفت: «بهطورکلی در هر نمایش، پیش از هرکسی، خودم را بهچالش میکشم. بههمیندلیل نیز هریک از سه نمایشی که تاکنون کارگردانی کرده و به اجرای عموم بردهام، در فضایی متفاوت از قبلی نفس میکشد. آخرین سفر، درباره زوجی بود که بعد از هفتسال برایاینکه تصمیم بگیرند میخواهد جدا شوند یا ادامه دهند، به سفری میروند. هتلی که رزرو کردهاند را از دست داده و ناگزیر به هتلی ناشناس میروند که داستان دیگری برایشان رقم میزند. تور عروسی مامان، بیشتر به تئاتر مستند نزدیک بود و روایت دو خواهر در بهار عربی مصر بود؛ خواهر دانشجو که در حرکتهای اجتماعی شرکت میکند و در میدان تحریر مصر حاضر میشود و خواهر دیگر، معلمی پابهسنگذاشته که در خانه میماند. آمده بودیم اینجا بمیریم، روایت دیگریست از خانوادهای که به خرمشهر بازمیگردند تا ردی از فرزندانی بیابند که درطول جنگ از دست دادهاند و ...؛ اما همه اینها یک فصل مشترک دارند؛ روایت زنانه. روایت رنجها و اندوهها و آرزوها و تنهاییهای زنها». او درباره فضاسازی این اثر توضیح داد: «در مرحله متن، قطعاً فضاسازی با ترکیببندی روایتها و احوال درونی کاراکترها که هریک در مونولوگی به افشای خودشان میپردازند، برایم اهمیت داشت. در حوزه متن، در عین رنگارنگیِ زبان، به شاعرانگی کلام و فضاسازی شاعرانه نمایشنامه (بهطورکلی) نیز توجه داشتم. کمااینکه؛ زبانِ معصومه با زبانِ مادر متفاوت است؛ و زبانِ پدر، با هردوی اینها؛ اما بیشترین چگالی شاعرانگی، متعلق به دو خواهر؛ سلما و آفاق است». او ادامه داد: «اگرچه در متن، نمایش در صحنه و فضایی رئالیستی میگذرد؛ اما حضور آفاق و کنشهایی، منجر به اتفاقهای غیررئالیستی دراینفضا میشود؛ اما در مرحله اجرا، باتوجهبه هزینهها و محدودیتهای تئاتر در دوره شیوع کرونا، به یک صحنه استعاری و غیررئالیستی رسیدیم. بااینهمه بازهم باتوجهبه نرخ تورم، همان صحنه استعاری را هم نتوانستیم اجرا کنیم و به اجرای قراردادهای کلی طراحی صحنه، برای حفظ میزانسنها و ... بسنده کردیم؛ و کوشیدیم تا با اکسسوار و نور، این فضای خالی را رنگآمیزی کنیم. نکته مشترک در اجرا و متن ایناستکه بهموازات صحنههای رئالیستی در برخیجاها، از رئالیسم بهنفع شاعرانگی تخطی میکنیم؛ و نهایتاً، نقطه هدف ما، تأثیرگذاری این اتمسفر شاعرانه و زنانه بر مخاطب است». او درباره دلیل انتخاب این نمایشنامه برای اجرا گفت: «پیشازآنکه نمایشنامه را برای اجرا انتخاب کرده باشم، آنرا نوشتهام و قطعاً بهعنوان نویسنده، دغدغههایی داشتهام که سراغ اینموضوع رفتهام. جنگ ایران و عراق بهمدت هشتسال، یکی از طولانیترین جنگها در تاریخ معاصر منطقه است و هنوز اثرات آن از زندگی مردم کشور ما پاک نشده. کافیست سری به خرمشهر بزنید تا رد گلوله و خمپاره و ویرانی را بر درودیوار آنجا مشاهده کنید؛ و ببینید این شهر هنوز جنگزده است. علاوهبراین؛ وضعیت بحرانی منطقه خاورمیانه که هرروز آتش جنگ و ویرانی در یکی از کشورهای آن شعلهور میشود، صلح و دوری از جنگ را برای من، بهعنوان نویسنده، تبدیل به یک رؤیا میکند. در این متن نیز نسبت به صلح، روند معکوس را انتخاب کردم؛ بهاینمعناکه هریک از کاراکترها؛ آنقدر از جنگ و آسیبهایی که دیده و داغی که بر دلش گذاشته میگوید که ما دلمان برای پرچم سفید صلح لک میزند». او درپاسخبهاینکه چرا ارتباط بین مردم و تئاتر ضعیف است؟ گفت: «من بهایننکته معتقد نیستم. هر تئاتری، مخاطب خودش را دارد. البته مردم بهواسطه هویت جمعی که دارند، گاه با تبلیغات و فضاسازیهای تبلیغی یا هرچیز دیگری که چندان ارتباطی هم با عیارهای هنری ندارند، از اثر هنری استقبال؛ و بهقولی آن اثر را پرفروش میکنند. بااینحال، فروش یک اثر؛ بهخصوص در تئاتر و سینما، ربطی به عیارها هنری ندارد. نمونه بارزش فروش فیلمهای طنز نازل در سینماهاست که اصولاً دغدغه اجتماعی هم ندارند؛ ولی مردم برای دیدن آنها پول میدهند و آن اثرِ نازل را به یک کار پرفروش تبدیل میکنند. تئاتر در دوران کرونا با بحران جدی مواجه شده و فکر میکنم تأثیراتش تا مدتها در زندگی ما و تئاتر ایران میماند». او دراینباره که آیا تئاتر، ابزاری برای فرهنگسازیست؟ معتقد است: «هر اثر هنری در هر حوزهای میتواند فرهنگساز باشد؛ بهشرطیکه هنرمند، دغدغه اجتماع و انسان را داشته و اصولاً حرفی برای گفتن داشته باشد؛ درغیراینصورت، فرقی ندارد که طرف، تئاتر کار کند یا سینما یا اصلاً مجسمهساز باشد. مهم چشماندازیست که هنرمند نسبت به جهان دارد و زاویهای که با انسان دارد؛ چون در هر اثری، هنرمند در وهله اول، نگاه خودش را نسبت به زندگی و انسان و همهچیز معرفی میکند». این هنرمند درباره اینکه اهمیت پرداختن به زندگی و اتفاقهایی که پیرامون انسانها رخ میدهد ازسوی نویسندگان و کارگردانها در آثارشان چیست؟ عنوان کرد: «اینکه مخاطب بتواند تصویر آلام و دردهای خودش را در آینه اثر هنری ببیند، شاید چندان ربطی بهفاصله تاریخی اتفاق و کاراکترهای نمایش دادهشده در اثر با مخاطب نداشته باشد. امکان دارد اثری در فضای تاریخی قاجار یا صفویه بگذرد؛ اما مسئلهای که طرح میکند، دردهای هنوز و امروز باشد. کمااینکه این، ویژگی زبان فارسیست که ما هنوز آثار مثلاً قرن چهارم هجری را میخوانیم و متوجه میشویم؛ یا حافظ همچنان و بههرطریق، پرمخاطبترین شاعر فارسیست. اینرا هم قبول دارم که باتوجهبه پیشرفت تکنولوژی انسان، قدم به مرحله دیگری از زندگی گذاشته که حتی بسیاری از مفاهیم را دستخوش تغییر کرده؛ مثلاً زمان در عصر ما و حافظ، معنای واحد ندارد؛ یا سفر یا دیدار یا جلسه گروهی؛ پس این تغییرات بنیادین که بهواسطه پیشرفت علم و تکنولوژی انجام شده، زندگی انسان را به ساحت دیگری برده و پیرو آن، مشکلات و آسیبها و بحرانهای جدیدی نیز برای انسان رقم زده که پرداختن به آنها در اثر هنری، به آن حلاوت دیگری میبخشد و مخاطب را هم شاید با چالش بیشتری مواجه کند؛ بهخصوص مخاطب جوان و کمحوصله اینروزها را که شبکههای مجازی، بر تعجیل او افزودهاند و متأسفانه از عمق و درونش کاستهاند».
سهیلا انصاری