آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
شیب تند سرمایه‌داری؛‌ سقوط کارگران در دره فقر
کد خبر: 210581 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ دوشنبه ۴ مرداد - 08:02

شیب تند سرمایه‌داری؛‌ سقوط کارگران در دره فقر

کارگران جهان در وضعیت دشواری بسر می‌برند. کرونا، تورم، نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی، عدم دسترسی مساوی به منابع جامعه؛ بخشی از عواملی‌ست که آن‌ها را در وضعیت بسیار دشواری قرار داده است. تجربه نشان داده هر‌زمانی‌که کشورها وارد شرایط سخت و نابسامانی‌های اقتصادی می‌شوند در خط مقدم این وضعیت نابهنجار، کارگران قرار دارند که دچار آسیب‌های جدی به‌لحاظ جسمی، روانی و زندگی خانوادگی می‌شوند و ازهم‌گسیختگی خانواده‌ها، درآمد کم، افزایش فشار بر اعضای خانواده، آن‌ها را وارد فاز دشواری از پذیرش یا تاب‌آوری در برابر مشکلات کرده است. البته باید درنظر داشت، در هر کشوری به‌گونه‌ای کارگران در وضعیت نابسامانی بسر می‌برند. این وضعیت نابسامان فقط مربوط به کشورهای درحال‌توسعه یا توسعه‌نیافته نمی‌شود. مثلاً گفته می‌شود در کشور کانادا آسیب‌پذیری کارگران مهاجر روبه‌تزاید و افزایش است. اکثر کارگران مهاجر در بخش‌هایی از کانادا در خوابگاه‌های مشترک با سرویس بهداشتی مشترک که فاقد نیازهای اساسی مانند آب برای شستشوست، زندگی می‌کنند. بسیاری از آن‌ها بیمه درمانی نداشته و به‌دلیل عدم رعایت نکات بهداشتی بیشتر از سایرین در معرض کووید-19 قرار دارند. ضمن‌اینکه این‌دسته از کارگران به‌دلیل موج فزاینده بیکاری بیشتر از گذشته دچار ناامنی‌های شغلی هستند. «کیم استنفورد» یکی از اقتصاددانان کانادایی می‌گوید: «کارگران مهاجر در کانادا در شرایط کار و زندگی بسیار وحشتناک قرار دارند و هرلحظه خطر اخراج برای آن‌ها وجود دارد؛ به‌ویژه کارگران مهاجری که در مزرعه‌ها کار می‌کنند با خطرات بیماری‌های مسری دست‌به‌گریبان هستند. به‌نظر می‌رسد دراین‌زمینه نقض آشکار حقوق کارگران به‌دلیل عدم وجود اتحادیه‌ها و خارجی بودن آن‌ها وجود دارد» (2021, Kinch). حال اگر به کشورهای درحال‌توسعه مراجعه کنیم وضعیت را بدتر از این هم خواهیم دید. مثلاً کشور کامبوج که در سال‌های اخیر توانسته در صنعت پوشاک جایگاه مناسبی در بازارهای جهانی بیابد، کارگران و به‌ویژه زنان با کار زیاد و حقوق کم، گرسنگی، بیماری و زندگی در شرایط محیطی ناسالم را تجربه می‌کنند (والیس، 1400). درواقع دراین‌خصوص زنان، کودکان و کارگران فصلی بیشتر از هر زمان دیگری با موج مشکلات و آسیب‌های مختلف روبه‌رو هستند. به‌نظر می‌رسد در اینکه جهان توانسته به‌لحاظ اقتصادی سرپا بماند با همه مشکلاتی که پس از کرونا پدید آمده، آن‌را باید مدیون توان و پتانسیل و ظرفیت‌ کارگرانی دانست که شبانه‌روز به کارگری و کار بیش‌ازحد مشغول‌اند. شاید کمی عجیب به‌نظر برسد، اما واقعیت این‌است‌که بسیاری از کارگران جهان علیرغم اهمیتی که دارند، توان تأثیرگذاری و قدرت چانه‌زنی خود را در نظام اقتصادی جهانی از دست داده‌اند. آن‌ها به‌سادگی در حاشیه قرار می‌گیرند و گویا نوعی تسخیرشدگی علیه روح جمعی کارگران پدید آمده است. «مارکس» معتقد است که در نظام سرمایه‌داری طبقه سرمایه‌دار که مالک همه‌چیز است بر طبقه کارگر غلبه دارد و طبقه کارگر چون فاقد مالکیت خصوصی‌ست به‌شکل ابزاری در خدمت سرمایه‌داری قرار می‌گیرد. هرچند از زمان «مارکس» تاکنون زمان زیادی گذشته است، اما همچنان به‌نظر می‌رسد این دیدگاه او محلی از اعراب دارد. در نظام سرمایه‌داری جهانی بازارهای سرمایه و نظام پولی بر کار کارگران غلبه داشته و مانع تحرک و پویایی آن‌ها می‌شود. حال سؤال این است آیا راهکارهایی جهت تعیین حداقل دستمزد، می‌تواند کارگران را به‌خوبی در شرایط فعلی تأمین کند؟ آیا اتحادیه‌های کارگری درراستای حقوق و دستمزد مناسب کارگران گام برمی‌دارند؟ به‌نظر می‌رسد هرچند دراین‌زمینه چانه‌زنی‌هایی صورت می‌گیرد و مداخله‌هایی تنظیم‌گرایانه در بازار پدید می‌آید؛ اما همچنان غلبه سازوکار نظام سرمایه‌داری بر رفتارهای کنشگران اجتماعی نقشی تعیین‌کننده را ایفا می‌کند. ازاین‌منظر می‌توان گفت که هرچند تعیین حداقل دستمزد یا چانه‌زنی‌ها لازم و ضروری‌ست؛ اما همچنان این جبرهای حاکم اجازه تحول، پویایی و کاهش فقر ناشی از تورم و کرونا را نمی‌دهد. براین‌مبنا دشواری برای کارگران جهان همچنان وجود دارد. بنابراین، اگر بخواهیم فراتر از تحلیل‌های انتزاعی حرکت کنیم باید بگوییم که فرم شکل‌گرفته مناسبات اجتماعی بین سرمایه‌داران و کارگران شرایط را به‌نفع کارگران پیش نبرده است. حال سؤال این‌ است؛ آیا دولت‌ها در کشورهای جهان می‌توانند شرایط را به‌سمتی سوق دهند که تا حدی رفاه و امنیت به زندگی کارگران جهان وارد شود؟ مثلاً درمورد کامبوج گفته می‌شود که زنان کارگر که اکثراً روستایی هستند حتی روزهای تعطیل نیز مجبور به کار هستند. آن‌ها غذای ناکافی مصرف می‌کنند و در نوبت‌های طولانی مشغول‌به‌کار هستند؛ آن‌هم به‌این‌دلیل‌که نیاز آن‌ها به درآمد بیشتر درراستای حفظ حداقل استانداردهای معیشتی‌شان یک ضرورت است. بنابراین در اینجا نمی‌توان بر مبنای یک قداست اخلاقی یا تفکری عدالت‌محور موضوع را مورد تجزیه‌وتحلیل قرار داد. براساس آخرین گزارش‌های کنفدراسیون‌های بین‌المللی اتحادیه کارگران، در بسیاری از کشورها کارگران هرروز درمورد حقوق اساسی خود مانند مرخصی استعلاجی، حقوق مناسب، شرایط انسانی کار با تهدیدهایی روبه‌رو هستند. به‌عنوان‌مثال، در سوریه به‌دلیل جنگ‌های داخلی و شرایط وخیم اقتصادی، حداقل دستمزدها به پائین‌ترین سطح خود رسیده؛ به‌طوری‌که کارگران روزمزد به‌دلیل عدم جذب در بازار کار با خطر مرگ روبه‌رو هستند. درحال‌حاضر اقتصاد این کشور را رو به نابودی اعلام می‌کنند و گفته می‌شود که فساد تقریباً نیمی از پنج‌میلیون کار این کشور را در برگرفته است. در چین نیز شرایط چندان امیدوارکننده نیست. در آنجا نیز در بسیاری از کارخانه‌ها به‌دلیل بحران‌های اقتصادی رشد در صنایع روند منفی را طی می‌کند. به‌طوری‌که گفته می‌شود بیش از شش‌میلیون کارگر در شرایط بد به‌لحاظ استانداردهای محیطی کار می‌کنند؛ به‌طوری‌که اکثر آن‌ها دچار بیماری‌های تنفسی شده‌اند. در بلاروس نیز دستمزد کارگران با کمی کمتر از 500دلار در ماه جزو پائین‌ترین حقوق در سطح اروپا به‌حساب می‌آید، این‌درحالی‌ست‌که هزینه‌های زندگی همچنان درحال افزایش است. درمورد کره جنوبی علی‌رغم اینکه عموماً خبرهای خوبی شنیده می‌شود، گفته می‌شود که کمپانی سامسونگ در سال‌های اخیر حدود 10‌هزار کارگر را به‌طور غیرقانونی جذب کرده است؛ به‌طوری‌که در برخی از منابع خبری گفته می‌شود که در سال 2013 کارگر مرکز خدمات سامسونگ به‌نام «چوی جون بیوم» به‌دلیل دستمزد کم و شرایط سخت کار در شرکت خود خودکشی می‌کند، او ادعا کرده بود که از وعده‌های غذایی خود صرف‌نظر می‌کند تا بتواند یک روز کاری را که از هفت صبح شروع و تا نه شب به پایان می‌رساند را با کار و درآمد بیشتر ادامه دهد. همه این‌ها نشان می‌دهد که شرایط دشوار و غیراخلاقی بر بازار کار در جهان حاکم است، آن‌هم به‌این‌دلیل‌که حداقل دستمزدها متناسب با نیازهای آن‌ها درنظر گرفته نمی‌شود. البته ازطرف‌دیگر جامعه کارفرمایان نیز این نگرانی را دارند که با افزایش حقوق توان تولید و چانه‌زنی خود را در بازار کار از دست بدهند و در چنین شرایطی بنگاه‌هایی می‌توانند موفق بمانند که به رانت‌ها دسترسی داشته باشند. لذا اینجا ایجاد تعادل بین نظام کارفرمایی و حقوق کارگران یک مسئله مهم است. درهرحال باید درنظر داشت که کرونا و تعطیلی کمپانی‌ها و شرکت‌های تجاری دراین‌زمینه بی‌تأثیر نبوده است. اما درهرحال در دنیا نابرابری و تأمین نیازهای اولیه همچنان شرایط را بغرنج و سخت‌تر می‌کند. مثلاً گفته می‌شود در کشورهای آفریقایی مثل بنین، نیجریه و زیمباوه تعداد خانواده‌های بی‌بضاعت روبه‌تزاید است. همچنین در کشورهایی مثل بنگلادش، کلمبیا، مصر، قزاقستان و فیلیپین نیز شرایط چندان دل‌چسب و قابل‌پذیرش نیست. آنچه در جهان امروز بیشتر به چشم می‌خورد، توجه به منافع شرکت‌ها و کمپانی‌ها در اقتصاد جهانی‌ست که از منافع تک‌تک انسان‌ها مهم‌تر است و این باعث تضعیف حقوق اساسی انسان‌هایی می‌شود که در‌پیِ یک زندگی عادی و معمولی در نظام اجتماعی دست‌وپا می‌زنند. تحقیقات نشان می‌دهد در بسیاری از کشورها گروه‌های کارگری از قانون کار مستثنا هستند و از بین 139 کشور 84 کشور دراین‌زمینه دارای محدودیت‌هایی هستند. این‌ها نشان می‌دهد راه درازی تا تغییر وضعیت و رسیدن به یک نظام مهرورز همسو و برابر وجود دارد. هرچند گاهی و در برخی از دوران ممکن است وضعیت برخی از بخش‌های کارگری بهتر شود، اما در عمل کمتر ما شاهد تغییر و تحولات اساسی و ساختاری هستیم. درمجموع، روند انباشت سرمایه مرتباً باعث افزایش نرخ سود سرمایه و کاهش کیفیت زندگی طبقه کارگر می‌شود. شاید گفته شود نظام سرمایه‌داری در درون خود بحران‌زاست، این‌را می‌پذیریم اما نباید نادیده انگاشت که ساختارهای اصلی در این نظام با هر تحولی دچار تغییر نمی‌شوند؛ یعنی فرمول رسیدن به سود، استثمار طبقه کارگر، افزایش تعداد بیکاران، تشدید نابرابری‌ها بخشی از عواملی‌ست که این شرایط را ایجاد می‌کند. درهرحال باید بپذیریم که اگرچه بازار بر زندگی کنشگران اجتماعی نقش دارد اما بازار باید کنترل شود تا از رسیدن به فلاکت در جامعه جلوگیری به‌عمل آورد. این یک عقلانیت متفاوت از عقلانیت ابزاری‌ست که تلاش می‌کند تا سازوکار بازار را به‌گونه‌ای بهینه‌سازی کند تا در آن، ‌هم فرایند شکل‌دهی سود و هم فرایند دسترسی به منابع اجتماعی زندگی کارگران به یک تعادل مناسب و انسانی رسد؛ این، آن چیزی‌ست که باید درراستای آن در نظام‌های جهانی تلاش شود.
مهرداد ناظری / جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه