کد خبر:
260735
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ دوشنبه ۱۵ شهريور -
08:10
موانع و چالشهای زنان در بدو ورود به بازارِ کار
زنان و توسعه پایدار
روزهای اول میآمد مینشست گوشهای، چادرش را سفت در آغوش میکشید و فقط نگاه میکرد. چندهفته که گذشت، کمکم به جمع نزدیکتر شد و گاهی هم از فرصتهای کوچکی که پیش میآمد، استفاده میکرد و خیلیآرام و باخجالت از بقچهای که همیشه همراهش بود، چند داروی گیاهی درمیآورد و به چند زنِ دور و بَرش نشان میداد و از خواصشان میگفت. مدتی که گذشت، آوازهاش بهگوش تمامِ کلاس رسید و آنها قبل از شروعِ آموزشها یا بعد از تمامشدنِ آن، دورِ «فاطمهخانم» را میگرفتند و او اینبار بدونِ خجالت از تجربیاتش برای آنها میگفت. «فاطمهخانم» یکسالبعد یک عطاری راه انداخت و چندنفر از خانمهای سرپرست خانوارِ آن کلاس را هم با خود همراه کرد. حالا آن عطاری شده منبعِ درآمدِ چهار خانواده و «فاطمهخانم» یک کارآفرین. اعتمادبهنفس تنها چیزی بود که او به آن نیاز داشت.
زنان، یکی از عناصرِ مهمِ توسعه پایدار هستند و در جوامع روبهتوسعه، امید اول برای ارتقای خانوادهها و رشد و توسعه کشورهای خود. موفقیت زنان کارآفرین در جوامع نهتنها سبب سودهای اقتصادی میشود؛ بلکه منافع اجتماعی و فرهنگی بسیاری را رقم میزند؛ بنابراین، باید استراتژی اصلی جوامع اینباشدکه در تعیین و تدوین اولویتها و اهداف توسعه، مشارکتدادن زنان را بهعنوان یکی از عوامل مؤثر و کارآمد توسعه لحاظ کنند؛ زیرا در عصری که به «عصر کارآفرینی» لقب یافته است و استراتژی و اقتصاد کارآفرینی جایگزینِ شایسته استراتژیهای موجود است، زنان کارآفرین عامل بسیار حیاتی و توانبخشی دراینراه بهحساب میآیند.
شواهد نشان میدهد که زنان بهدلایل متعدد؛ ازجمله بیکاری و کاهش دستمزدها و نارضایتی از شغل قبلی، وارد کارآفرینی میشوند؛ چون کارآفرینی، راهی برای برونرفت از بیکاری معمول است.
دراینمیان، «عدالت جنسیتی» نیز گامی مهم جهت تسریع روند کلی توسعه است که هدف اصلیاش، ایجادِ عدالت میان زنان و مردان بهمنظور تضمین دستیابی به توسعه پایدار است. با ورود به هزاره سوم و درمواجههبا امواج تغییرات شتابناک، جامعه جهانی خود را ملزم به خلق فضایی میداند که در آن، زندگی بهتر با حذف بیعدالتی برپایه جنسیت شکل گیرد. دستیابی به اینمهم تنها ازطریق ارتقای مشارکت زنان در فرایندهای تصمیمگیری مربوط به توسعه میسر نمیشود؛ بلکه اینامر ازطریق کمک به زنان و دختران در تشخیص حقوق اساسی و انسانی خود، کاهش تبعیضهای جنسیتی در دسترسی به منابع و کنترل بر آن و بهرهگیری از مزایای توسعه تحقق مییابد.
و اما با وجودِ تمامِ آگاهیهای بهوجودآمده همچنان «زنانِ کارآفرین» با مجموعهای از محدودیتها روبرو هستند که بد نیست برخیازآنها را بشناسیم:
پررنگبودن نقش زنان در خانواده و نیز نیاز مردان به حضور دائمی آنان در خانواده که گاه این نیاز بهشدت روبهافزایش میرود، یکی از اصلیترین موانع زنان برای حضور در جامعه بهحساب میآید. البته گاهی نیز وجود افکار و باورهای منفی درمورد نقش زنان در کسبوکار، آنها را از ادامه راه منصرف میکند. دسترسی کمتر زنان به اعتبارات مالی بهدلیل ضعف مسائل مربوط به ضمانت و مقادیر کم اعتبارات و همچنین وجود نگرش منفی درخصوص توان بازپسدهی پایین زنان کارآفرین نیز مسئلهایست که گرچه در سالهای اخیر بسیار کمرنگ شده؛ اما در بعضی جوامع همچنان یک مانع محسوب میشود. گاهی هم نداشتن اطلاعات و مهارت لازم برای راهاندازی یک کسبوکار برخی زنان را از فکرِ بهثمرنشاندن ایدهای که مدتها در سر دارند، منصرف میکند.
نداشتن روحیه، انگیزه و اعتمادبهنفس درزمینه خوداشتغالی که بهواسطهآن بیشتر ترجیح میدهند که استخدام رسمی شوند؛ بهجایاینکه خود اشتغال باشند نیز یکیدیگر موانع بهشمار میآید.
چندیپیش طی تحقیقی، عمدهترین چالشهای فراروی کارآفرینی زنان دانشآموخته در ایران موردبررسی قرار گرفت و نتایج این تحقیق منتشر شد. بخشی از نتایج این تحقیق نشان میدهد افزایش چشمگیر زنان فارغالتحصیل از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی نسبت به مردان با امکانات و زمینههای شغلی موجود برای زنان هماهنگ نیست. امروزه حدود 70درصدِ ورودی دانشگاهها، در برخی از رشتهها اختصاص به دختران و زنان دارد؛ درحالیکه بهنسبت این افزایشِ ورودی و خروجی از دانشگاهها، کمتر به ایجاد بسترهای شغلی مناسب برای بانوان در جامعه ایرانی فکری شده؛ و نتیجه آن شده که میزان بیکاری زنان نسبت به مردان در جامعه همواره بیشتر از مردان باشد؛ یعنی توزیع فرصتهای شغلی و کارآفرینی برای بانوان ایرانی نسبت به مردان ناعادلانه است و این خود، باعث تشدید بیکاری، افزایش اشکالات و دامنزدن به سرخوردگی و احساس بیفایدگی در بین آنها شده که اینامر، از موانع جدی در راه اشاعه و ترویج کارآفرینی در بین زنان ایرانی بهشمار میآید و القاکننده نوعی دوگانگی و سرخوردگیست.
راهحل اینمسئله البته دراینتحقیق ارائه شده که براساسآن باید همگام با افزایش تقاضا و نیاز بانوان به تحصیلات آکادمیک بسترهای مناسب جهت بهکارگیری از این پتانسیلها فراهم آید و سهم مناسبی جهت اشتغال کارآفرینان زن درنظر گرفته شود.
توزیع نامناسب تحصیلکردههای دانشگاهی، یکیدیگر از چالشهای عمده بین زنان دانشآموخته است. گاه ظرفیتهای دانشگاهی بیتوجه به نیازهای کسبوکارهای موجود در جامعه درنظر گرفته میشود؛ بهگونهایکه در بسیاری از بخشها با تراکم فارغالتحصیل روبرو میشویم. حالآنکه در بعضی از زمینهها و رشتهها اصلاً خروجی مناسب و پاسخگویی برای اشتغال درنظر گرفته نمیشود.
و با تمامِ این تفاسیر، توجه کمتر به آموزشهای فنی و علمی کاربردی، وجود چالشهای فرهنگی و مشکلات مربوطه به باورها و اعتقادات و سنن اجتماعی و قائلشدن تفاوتهای غیرمنطقی بین زنان و مردان در جامعه، منجر میشود که بهرغم توانمندیهای بانوان و نیز برخلاف الزامات و ضرورتهای موجود نسبت به جذب دانشآموختگان زن؛ دچار متغیرهای ناخواسته و ناروای جنسیتی شویم.
مهسا رشتیپور