آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
یورش هنر به ارزش‌های ملی
کد خبر: 105317 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲ اسفند - 08:17

یورش هنر به ارزش‌های ملی

علی اکبر بهبهانی

داستان عجیبی بر هنر کشور ما سایه‌ای همیشگی انداخته، به‌نحوی‌که پاره‌ای‌ازاوقات بر‌این‌باوریم که گویا نفی ارزش‌های ملی، انتقاد دائمی از زمین و زمان، ‌جنگ سرد، تخریب همدیگر، جزئی جدایی‌ناپذیر از هنر و هنرمندان ما شده است. همچنین سنت‌شکنی و عرف‌کشی از ابزار کار هنر زمانه ماست که باعث شده بعضی وقت‌ها، ناخواسته این‌محیط را فضای امن به حساب نیاوریم. این‌سایه نه‌چندان مطلوب به دیروز و امروز منحصر نبوده؛ بلکه از گذشته‌های دور، محیط هنری ما را متأثر کرده؛‌ تا‌جایی‌که در گذشته کمتر به‌یاد می‌آوریم که هنرمندان حتی در خانه هنر، با یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند. تا اینجا نمی‌توان بر آنان ایراد گرفت و آنها را به چالش کشید؛ چون درون این‌خانواده بزرگ این فرهنگ نهادینه شده؛ اما وقتی اینان بخواهند به فلاسفه، ادبا، اندیشمندان، پادشاهان و اسطوره‌های قابلِ‌قبول جامعه تاخت‌و‌تاز کنند و کلماتی ناروا نثار آنان کنند، دیگر سکوت جایز نیست. به‌یاد بیاوریم که شاعر بزرگ معاصر ما؛ شاملو، وقتی در سبک شعر جدید یا نو حرفی برای گفتن پیدا کرد و طرفداران زیادی از کارهای او تمجید و تعریف کردند، در کمال ناباوری، شعرای بزرگ و نامی چون حافظ و سعدی را شاعر ندانست. یا وقتی مدیری، سگ دست‌آموز خودش را کوروش نامید، فضای هنری کشور را ناسالم دانستیم. مگر کسی می‌تواند سعدی؛ استاد سخن را به هیچ پندارد یا حافظ؛ لسان‌الغیب، حافظ قرآن مجید، بزرگ‌ترین غزل‌سرای همه زمان‌ها را شاعر نداند؟ ‌آن زمان بود که باورمان شد هنر ما به بیراهه رفته است. وقتی تهیه‌کننده سریال‌های تلویزیونی ما به بنیانگذار تاریخ ٢٥٠٠ساله ما ناروایی می‌کند و شاید نداند که کوروش؛ نخستین واضع حقوق بشر در دنیا بوده است و حتما نمی‌داند که در زمان او، ایران بر همه دنیا حکومت می‌کرد و او آزادکننده یهودیان به‌زنجیرکشیده عصر خود بوده است، هنرمندی چون او نباید به این ارزش ملی توهین روا دارد. اینجاست که می‌گوئیم چه حیف که محیط هنر ما، محیط مطلوبی نیست و فرهنگ نهادینه‌شده آن که نفی و انتقاد و جنگ سرد از ابزار بسیار به‌کاررفته آن است، محیطی امن نیست؛ اما در‌این‌محیط، بازیگران و کارگردانانی بسیار شایسته حضور داشته و دارند که مورد قبول دنیای هنر داخل و خارج هستند. وقتی در هنر و سینمای ما از مشایخی‌ها، نصیری‌ها، انتظامی‌ها، کشاورزها، سخن به‌میان می‌آید، آنان‌را تقدیر و ستایش می‌کنند، جامعه آنان را به‌عنوان اسطوره‌های هنر می‌شناسد که زر و زور دنیا نتوانسته هنر آنان را متأثر کند. متأسفانه در جریان جشنواره فجر امسال شاهد مسائلی بودیم که روح مردم را آزرد. کارگردان فیلم لاتاری، درمیان بهت و حیرت بینندگان بی‌شمار رسانه ملی، برای اظهارِ وجود، فردوسی بزرگ را که در دنیا به‌نام بزرگ‌ترین حماسه‌سرای جهان لقب گرفته، به باد انتقاد قرار می‌دهد، نمی‌داند که هنوز ٥٠درصد جمعیت کشور که در روستاها و شهرهای کوچک، روزگار می‌گذرانند، فردوسی و خالق شاهنامه را به‌شدت باور دارند و بسیار بجا و اصولی‌ست که این‌باورها ضعیف نشود. فردوسی از وطن‌پرستی سخن می‌گوید، کجای وطن‌پرستی ایراد دارد؟ فردوسی می‌گوید: «چو ایران نباشد، تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» وقتی پرچم مقدس جمهوری اسلامی را جامه کرده و اقتدار کشور ما؛ پرچم ما را به رخ جهانیان می‌کشد، بسیار سخت است بپذیریم، هنرمندی بیاید و برای توجیه کار خود و کم‌کردن از حجم انتقادها نسبت به اثری که ساخته، منکر اقتدار گذشته و حال ما شود.

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه