کد خبر:
139430
| تاریخ مخابره:
۱۳۹۹ دوشنبه ۱۲ آبان -
04:16
Foreign Policy گزارش میدهد؛
آمریکا؛ بازنده میدان دیجیتال در نبردهای اطلاعاتی
اگر دولت آمریکا میخواهد جنگهای اطلاعاتی را ببرد، تاکتیکهای دوران جنگ سرد کارساز نیست. روشهای کهنه، اکنون با یک سپهر رسانهای درحالگسترش و فنآوریهای درحالپیشرفت، تقریباً بیخاصیت شده است. بهگزارش دیپلماسی ایرانی؛ درحالیکه احتمالاً فضای سایبری، همان جبهه تازه در جنگ علیه گمراهسازیست، این پدیده و نیز آشفتگیهای اجتماعی ناشیازآن، دهههاست یک نگرانی امنیت ملی بهشمار میآید؛ بخش بزرگتر جنگ سرد، تبلیغ نسخهها و خوانشهای رقیب از «حقیقت» بود و همانطورکه تهدید «اخبار جعلی»، پدیده تازهای نیست، روشی که سیاستگذاران برای برخورد با آن پی میگیرند نیز، رویکرد تازهای نیست. مشکل هم همینجاست!
در رویارویی با جریان گمراهسازی که از کرملین، حزب کمونیست چین و دیگران سرچشمه میگیرد، آمریکا همچنان به همان روشهایی پایبند است که به موفقیت علیه عملیات تبلیغاتی شوروی انجامید و در دهه 1980 باعنوان «تدابیر فعال» شناخته شد؛ اما این راهبرد ضد گمراهسازی، همانند بیشتر راهبردهایی که درآندهه ارائه شد، اکنون با سپهر رسانهای درحالگسترش و فنآوریِ درحالپیشرفت، تقریباً بیخاصیت شده. اکنون اگر آمریکا، خواهان بازیابی اقتدار خود دراینزمینه و توقف تلاشهای دشمنانش برای دامنزدن به سردرگمی و آشفتگی در داخل ایالات متحده است، باید بهطورجدی در سرمشقهای گذشتهاش، بازاندیشی کند. اینکار هم بدون همراهی شرکتهای بزرگ فنآوری که ستون اصلی نبرد علیه گمراهسازی هستند، شدنی نیست. دراینمسیر، بیگمان بهنوعی آشتی دولت-ملت نیاز است تا التهاب دوران پسااسنودن فرونشیند. ادوارد اسنودن در سال 2013، اسنادی را افشا کرد که همکاری گسترده میان شرکتهای فنآور آمریکایی و آژانس امنیت ملی را از پرده برون انداخت و واکنش گسترده این شرکتها و افکار عمومی را درپی داشت که از نبود امنیت برای حریم شخصی در اینترنت ناخرسند بودند. اکنون بهنظر میرسد اوضاع کمی دگرگون شده؛ شرکتهایی نظیرِ «فیسبوک، گوگل و توئیتر» بهطور فزاینده با نهادهای دفاعی آمریکا همکاری دارند تا مهندسین نرمافزار، کارشناسان امنیت سایبری و دانشمندان آینده را پرورش دهند. سرانجام، وقتی اعتمادبخش خصوصی با بدنه جامعه بازیابی شود، دولت آمریکا و «سیلیکونولی»
(Silicon Valley) میتوانند یک جبهه یکپارچه را شکل دهند تا با اخبار جعلی مبارزه کنند. برآورد سیآیای در سال 1982 اینبودکه مسکو سالانه سه تا چهارمیلیارددلار صرف تلاشهای تبلیغاتی بینالمللیاش میکند. برای کرملین، گمراهسازی ابزاری بود برای پیشبرد اهداف راهبردی اتحاد شوروی در رقابت با غرب. روشن است که آنروزها گذشته و برخلاف پیروزیهای دهه 1980؛ آمریکا از آغاز قرن 21، در رویارویی با کارزارهای گمراهسازی که توسط رقبای ژئواستراتژیکی همچون روسیه، چین و ایران بهراه میافتد، ناکام بوده است. امروزه، بازیگران سطح دولتی مانند روسیه، چین، کوبا، عربستان سعودی، کره شمالی و دیگران، ارتشهایی از ترولها و بوتها را بهکار میگیرند تا سیلی از محتواهای دروغ، گمراهکننده و توطئهآمیز را روانه اینترنت کنند و دموکراسی غربی را زیرسؤال ببرند. دستورکار ضدگمراهسازی آمریکا، بر دو گمانهِ ناگفته پایه گذاشته شده که امروزه هیچکدامشان دیگر معتبر نیستند: نخستاینکه روشنگری کانالهای رسمی دولت درباره دروغها و گمراهسازی رقبا، یک تاکتیک مؤثر است. دوماینکه واشینگتن میتواند خود را همپای سرعت و گستره کارزارهای گمراهسازی ببیند. واقعیت ایناستکه تلاشهای مقامهای رسمی دولتی، اثر اندکی در بیاعتبارسازی تبلیغات خارجی داشته و حجم تهدید، بسیار فراتر از توانایی دولت آمریکا برای شناسایی و مقابله با آن است. در یک ارزیابی کلی، میتوان گفت که از دهه 1980، سه فاکتور در بازی گمراهسازی، دگرش یافته است: نخست، محیط رسانهای بینالمللی بسیار پیچیدهتر شده است. درگذشته، مردم از کانالهای محدود و مشخصی به اخبار و اطلاعات دسترسی داشتند؛ اما امروزه، شهروندان بهصورت لحظهبهلحظه با ابزارهای متنوعی که دراختیار خودشان است، در جریان اخبار و گزارشها قرار دارند. دوم، دشمنان آمریکا برای تکثیر محتواهای برزخی، بر بوتها متکی هستند و ترولها را برای تولید محتواهای دروغ بهکار میگیرند تا اهداف راهبردیشان را پیش ببرند. سوم، قطبیشدگی فزاینده سیاسی، گرایش مصرفکنندگان به منابع حزبی را بیشتر کرده و بر بدگمانیشان به رهبران دولتی و صداهای کارشناسی هم افزوده. در چنین بافتیست که «گروههای کاری تدابیر فعال» نمیتوانند چندان موفقیتی بهدست آورند؛ مثلاً در همان نخستین روزهای همهگیری کروناویروس، تلاشهای آمریکا برای کنترل گمراهسازی چین درباره کووید-19، نتیجهای وارونه داد: کارزارهای گمراهسازی چین بین ماههای مارس تا می 2020، سرعت گرفت. در ماه ژوئن، توئیتر گزارش داد که 23هزار و 750 حساب کاربری را که توسط دولت چین برای انتقاد از اعتراضات هنگکنگ و توجیه واکنش دولت چین به کرونا ایجاد شده بود، بست. تنها کارزار ضدگمراهسازی نسبتاً موفق دولت آمریکا دراینسالها، عملیات «ققنوس بیباک» (Gallant Phoenix) درنبرد علیه داعش بود که توانست با زیرسایهبردن ماشین تبلیغاتی اینگروه، بهآرامی مشروعیت آنرا از میان ببرد. ائتلاف تحت رهبری آمریکا، از مقری در اردن، سیلی از محتواهای ضدداعش را روانه اینترنت کرد و توانایی اینگروه برای انتشار جهانی پیامهایش را فلج ساخت؛ اما تجربه یک کارزار علیه داعش، بسیار با الگوی معتبری برای مقابله با کارزارهای گمراهسازی چینی، روسی، ایرانی و دیگران فاصله دارد. جامعه بینالمللی؛ ازجمله شرکتهای فنآور بخش خصوصی، اجماع گستردهای داشتند که داعش باید ناکار شود. اکنون بهدشواری بتوان چنین همنوایی سیاسی را پیدا کرد که مثلاً برای مقابله استوار با تلاشهای گمراهسازی چین درباره کووید-19، مصمم باشد. روشن است که ایالات متحده، درحالباختن جنگهای اطلاعاتیست که دلیل عمده آن، نبود نوآوری در میان ذینفعان اینکار در شاخه اجرایی کشور است. البته همهچیز از دست نرفته و دولت آینده میتواند با توسعه یک راهبرد فراگیر ضدگمراهسازی، دوباره آمریکا را به یک رقیب معتبر در جنگهای اطلاعاتی جهان تبدیل کند؛ راهبردی که بر سه ستون گوناگون استوار است. پیشازآنکه بتوان یک راهبرد ضدگمراهسازی را فرموله (صورتبندی) کرد، حلقههای کلیدی باید بهگونهای اجماع درباره اخلاقیات دادهها دست یابند. کمسیونی متشکل از رهبران شاخه اجرایی و سازمانهای خبری، باید ابتدا مجموعهای از اصول اولیه را تدوین کند که روشن میسازد چگونه باید در یک جامعه باز و منصفانه با دادهها برخورد شود؛ مثلاً باید به شکافهای فلسفی میان جک دورسی؛ مدیر اجرایی توئیتر و مارک زوکربرگ؛ از فیسبوک بر سر نقش گفتار پایان داده شود. هرگونه کارزار مؤثری برای پیجویی حقیقت، نیازمند یک مجموعه اصول راهنماست که مشخص میکند کدامیک از انواع گفتار را باید در میدانهای دیجیتالی شهر، مجاز دانست و چهزمانی باید گفتهها را راستیآزمایی یا در موارد افراطی، بهطورکامل حذف کرد. در مرحله بعدی، کاخ سفید میتواند چهارچوب سیاستی را برسازد که گامهای دفاعی و منابع درخور برای مقابله با کارزارهای گمراهسازی خارجی را هدایت میکند. در پرتوِ گروه کاری تدابیر فعال، یک راهبرد مؤثر ضدگمراهسازی، نیازمند یک رویکرد تماموکمال دولتیست که احتمالاً توسط وزارت امور خارجه رهبری میشود و موردحمایت پنتاگون، جامعه اطلاعاتی و دیگر ذینفعان است. سرانجام، دولت آمریکا میتواند و باید تلاش بیشتری برای مقابله با کارزارهای گمراهسازی انجام دهد؛ این واقعیت را با چشمانی روشن ببیند که از دهه 1980 بهاینسو، تواناییاش در شکلدهی به محیط اطلاعاتی دچار فرسایش شده. باتوجهبهسرعت و گستره جابهجایی اطلاعات در پهنه رسانههای اجتماعی امروزی، یک راهبرد ضدگمراهسازی از هوشمندی کافی برای شناخت محدودیتهای تلاش دولتی برخوردار است؛ بنابراین مهم است که تلاشهای ضدگمراهسازی دولتی را در چهارچوبی گستردهتر؛ یعنی مجموعه تلاشهای بخش خصوصی، قرار دهیم. آمریکا باید با عهدهداری نقش یک هماهنگکننده، ایجاد یک خانه راستیآزمایی میان پلتفرمهای رسانههای اجتماعی را ترغیب کند تا سریعاً با هرگونه تلاش مشکوک به گمراهسازی مقابله کند. مدتیست که فیسبوک و توئیتر، اضافهکردن برچسبهای «راستیآزماییشده» را بر پستهایی که احتمال نادرستی یا گمراهسازی دارند، آغاز کردهاند (هرچند اینکار خشم دونالد ترامپ را برانگیخته است؛ چراکه پیشازهمه، گریبان پستهای متعددی را گرفت که او بر روی توئیتر و فیسبوک منتشر میکرد). باید اینکار را تشویق کرد تا گسترش یابد و با همان سرعت و گسترهای که محتواها در رسانههای اجتماعی منتشر میشوند، همپا شود. دولت آمریکا میتواند از میانبرهای نوآورانه سرمایهگذاری همچون واحد نوآوریهای دفاعی یا مرکز مشترک هوش مصنوعی نیز استفاده کند تا فنآوریهای تازهای در هوش مصنوعی توسعه داده شوند که پلتفرمهای رسانهای بتوانند آنها را برای شناسایی و شکار فنآوری «دروغِ پنهان» بهکارگیرند؛ این فنآوری برای تولید ویدئوهای جعلی، تصاویر تازه جعلی و متون ترکیبی جعلی بهکار گرفته میشود. فنآوریهای دروغ پنهان، بهسرعت به ابزارهایی ارزان، سریع و مؤثر تبدیل میشوند که بازیگران میتوانند با استفاده از آنها، جنگهای نامنظمی را علیه دشمنانشان بهراه اندازند. بازسازی گروه کاری تدابیر فعال در آینده، صرفنظر از شکلوشمایلی که خواهد داشت، باید از رهبران سیلیکونولی بخواهد تا نهتنها در رهبری این ابتکار مشارکت داشته باشند؛ بلکه همچنین پستهای کلیدی دیگر در شاخه اجرایی را نیز دراختیار بگیرند. یافتن میانبری برای تحقق دست برتر آمریکا دراینمیدان، نیازمند بسیج یگانهترین داراییهای کشور است: تواناییاش برای نوآوری، منابعی با گستره مارشال و همگرایی و همراهی در هنگامه اضطرار، بهمانند آنچه پس از یازدهم سپتامبر رخ داد. تنها واکنشی در دولت که فراحزبی باشد و نیز مشارکت نیرومند بازیگران بیرون از دولت، میتواند به ایالات متحده امکان آن راستیآزمایی را بدهد که بهفوریت نیازمند آن است.