آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
شجریان؛ کاریزمایی جاودانه در عشق
کد خبر: 139508 | تاریخ مخابره: ۱۳۹۹ شنبه ۱ آذر - 07:26

چرا بعضی چهره‌ها را همه دوست دارند؟

شجریان؛ کاریزمایی جاودانه در عشق

مهرداد ناظری/بارها خبر مرگش در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود؛ اما بعدازمدتی کوتاه، خبر تکذیب می‌شود؛ تااینکه جام مرگ را سر می‌کشد. حالا ولوله‌ای در فضای مجازی برپاست. گویا برای عده زیادی از مردم، حائزاهمیت است. او را به‌شدت دوست دارند و سرنوشتش را پیگیری می‌کنند. شجریان بی‌تردید یکی از مفاخر ملی و فرهنگی ایرانی به‌حساب می‌آید. عده‌ای نام او را در کنار حافظ و سعدی قرار می‌دهند. شجریان بیش‌از‌آنکه یک خواننده به‌حساب بیاید، یک شخصیت کاریزماتیک حک‌شده در قلب‌هاست که در زیر پوست جامعه نفوذ کرده.

خارج از تأثیرگذاری محمدرضا شجریان بر آواز ایرانی، بررسی جایگاه ویژه او میان توده مردم، موضوع بسیارمهمی‌ست. عده‌ای می‌گویند این‌روزها جوانان کمتر در اتومبیل‌های خود شجریان گوش می‌دهند؛ اما عده زیادی در مرگ او و مراسمش حضور می‌یابند. عده‌ای هم در فضاهای مجازی پروفایل خود را مشکی می‌کنند و برای استاد اشک می‌ریزند. سؤال اساسی این‌است‌که ریشه‌های عشق به شجریان از کجا ریشه می‌گیرد؟ به‌نظر می‌رسد که شجریان را نمی‌توان صرفاً به‌خاطر موسیقی منحصربه‌فردش موردتوجه قرار داد. او به‌دلیل جاذبه‌های فردی و مقبولیت‌های اجتماعی که دارد، جامعه ایران را به‌سمت خود معطوف می‌سازد. اگر قبول کنیم که در جامعه ایران همچنان عقلانیت مدرن کمال یافته شکل نگرفته، باید بپذیریم که عقلانیت سنتی و کاریزماتیک همچنان تأثیرگذار و قابل‌تأمل است. در یک نظام شبه‌سنتی و کاریزمایی مردم به‌دنبال کسی می‌گردند که دوستش داشته باشند و بتوانند در یادش، به امنیت و آرامش برسند. براین‌مبنا؛ شجریان را می‌توان یک ستون تأثیرگذار در جامعه پر از احساس و عواطف ایران دانست. کاریزماتیک‌بودن شجریان را می‌توان در موارد متعددی خلاصه کرد؛ مثلاً اینکه او در زندگی‌اش به جامعه ایران عشق می‌ورزد و انتظار جبران ازسوی مردم را ندارد. درواقع، عشق او نوعی عشق بدون منت است. او با هر آوازی که می‌خواند، هدیه‌ای به مردم می‌دهد. درهمین‌راستا شجریان دو هدیه جاودانه به مردم ایران بخشیده است: اولی «مرغ سحر» و دومی دعای «ربنا»ست که هردوی این‌ها برای جامعه‌ای که می‌خواهد به آرامش درونی برسد، یک نیاز و ضرورت است. او توانسته با نوعی گفتمانی که به آن اعتقاد داشته، در جامعه ایران تحرکی عظیم ایجاد کند. دعای «ربنا» با صدا دل‌انگیز شجریان حتی به‌زعم مخالفان او نیز یک سنت پایدار و غیرقابل‌تغییر است. باید قبول کنیم که او هم از هنر خود و هم از عمق انسانی‌اش در کارهایش مایه گذاشته است و به‌دلیل عشقی که به مردم ایران دارد، توانسته ابعادی عمیق و غیرقابل‌انتظار در افکار عمومی پیدا کند. «ربنا» در قلب مردم مسلمان ایران می‌نشیند و روزهای ماه رمضان را برای روزه‌داران غنی‌تر و سرشارتر از معنویت می‌کند. چه‌کسی می‌تواند چنین گامی در مسیر معنویت بردارد؟ بی‌تردید، کسی‌که مردم را می‌شناسد و با عشق آثارش را تولید می‌کند. شجریان رنجی عظیم برای بزرگ‌شدن را در زندگی‌اش متحمل شده. براین‌مبنا؛ ماحصل این تجربه عمیق، رسیدن به جایگاهی‌ست که می‌توان آن‌را نوعی هماهنگی با طبیعت دانست. انسانی‌که با طبیعت هماهنگ می‌شود، فرزانه‌ای‌ست که موردتوجه مخاطبانش قرار می‌گیرد. شجریان عاشقی‌ست که در عمق جان مردم گام برمی‌دارد و ته‌نشین می‌شود. او خاصیت قطره‌ای را دارد که به دریا پیوسته و حالا موجی می‌شود که بر صورت مردم جامعه خویش پاکی و زلالی را هدیه می‌دهد. دومین نکته در کار شجریان که او را به یک کاریزماتیک متفاوت مبدل می‌سازد، شفاف‌بودن او با مردم است. این، صفتی ویژه برای رهبران فرهمند یک جامعه به‌حساب می‌آید. در زندگی شجریان هیچ‌چیزی پنهان نیست. او اگر دوبار ازدواج کرده است و در ازدواج دوم خود با همسری بسیاری جوان‌‌تر از خود وصلت نموده، همه را درمعرض دید عموم می‌گذارد. همین خصلت و ویژگی، او را به انسانی متفاوت مبدل می‌سازد. شجریان همواره از مردم سخن می‌گوید و تلاش می‌کند به مردم جامعه‌اش نزدیک باشد. او عیوب خود را به مردم نشان می‌دهد و عیوب جامعه‌اش را با هنرش، به زلالی و پاکی مبدل می‌سازد. به‌نظر می‌رسد برای‌آنکه فردی به یک شخصیت کاریزما و موردتوجه مردم مبدل شود، اصولی فراتر از اسلوب آموزشی در حوزه مدیریتی دانشگاه نیاز است. گفته می‌شود که بیشتر مردم سه‌چهارم از زندگی‌شان را هدر می‌دهند؛ برای‌اینکه شبیه به دیگران شوند؛ اما انسان‌هایی که تلاش می‌کنند شبیه خودشان باشند، در اوج می‌ایستند و دراین‌زمینه شجریان همواره درتلاش است تا نسخه‌ای بی‌بدیل از خود باشد. او بی‌بدیل است و درعین‌حال، مسئولیت همه زندگی‌اش را می‌پذیرد. ما روزی بزرگ می‌شویم که مسئولیت تمام نگرش‌ها، عادات و کنش‌هایمان را عهده‌دار شویم و شجریان دراین‌زمینه یک پیشرو به‌حساب می‌آ‌ید. تجربه نشان داده رهبران کاریزما کسانی هستند که ساده و صمیمی با مردم سخن می‌گویند. آن‌ها هرگز اغراق نمی‌کنند و از تمام ظرفیت زندگی خود برای کمک به درک بهتر مردم از زندگی‌شان تلاش می‌کنند. شجریان به‌خوبی می‌داند که مفهوم زندگی چیست. او فراتر از آوازهایی که می‌خواند بر روی خط دل مردم حرکت می‌کند و به تشنگی ذهن و احساس مردم، پاسخی عمیق می‌دهد. ما نمی‌توانیم او را بشناسیم؛ مگر‌آنکه به درون او رویم و از زاویه او به جهان نگاه کنیم. آنچه مسلم است اینکه جامعه پرتلاطم ایران به شخصیت‌های کاریزما همچنان نیاز دارد. کاریزماتیک‌بودن به‌معنای سرمایه‌داری نیست. کاریزما کسی نیست که با پول، مردم را دور خود جمع کند؛ او کسی‌ست که در یک کنسرت بارهاوبارها نامش توسط مردم فریاد می‌شود. عده‌ای براین‌اعتقادندکه کاریزما‌شدن در برخی‌ازافراد به‌صورت مادرزادی وجود دارد؛ اما حداقل درمورد شجریان این‌موضوع صدق نمی‌کند. او کسی‌ست که تجربه انسان‌بودن و انسان‌شدن را در برابر نگاه تیزبین مردم انجام داده. بی‌شک شجریان هنرمندی‌ست که نظیر ندارد و شاید تا قرن‌ها هم مانند او یافت نشود. او می‌داند با ترس و تردید نمی‌شود در یک جامعه پرجوش‌و‌خروش مثل ایران زندگی کرد. شجریان عاشقی‌ست که به‌شیوه خود بر صورت درختان جامعه بشری تابیده می‌شود. او امروز جسماً در میان ما نیست؛ ولی معنای حضورش احساس می‌شود. او به چیزی فراتر از زندگی معمول اعتقاد داشت و دراین‌زمینه نیز توانست تأثیری عمیق بر محیط خود بگذارد. بی‌تردید شخصیت کاریزمای شجریان را باید الگوی مناسبی برای نسل جوان دانست، نه به‌این‌عنوان که موسیقی او الزاماً توسط جوانان شنیده شود؛ بلکه به‌واسطه منش و رویه زندگی که او از خود برای ما بر جای گذاشته. مارتین لوتر کینگ می‌گوید: «مهم‌ترین و همیشگی‌ترین پرسش زندگی این است:‌ برای دیگران چه می‌کنی؟» و شجریان در پاسخ این سؤال می‌گوید: «من با مردم درد می‌کشم و شاد می‌شوم؛ من مردم را نفس می‌کشم» و اینک وقتی می‌میرد، مردم حضور متعالی و معناگرایش را نفس می‌کشند. او عشقی پایان‌ناپذیر است و تلاش می‌کند در این عشق، همه مردم را سهیم کند. شجریان واقعیات اطراف خود را می‌پذیرد و درپی ‌آن‌است‌که نقش مؤثر خود را در تاریخ ایفا کند. تاریخ‌سازانی همچون شجریان، با تجربه بی‌نظیر وارستگی و رهایی و رشد و متعالی‌شدن، الگوی مناسبی برای جوانان هستند. باید بپذیریم که رهبران کاریزما در یک جامعه هرگز نمی‌میرند. آن‌ها بخشی از قانون نانوشته زندگی هستند که مرتباً روایت می‌شوند. سال‌های زیادی خواهد گذشت و ما شاید نتوانیم همه ابعاد انسانی و اجتماعی، فردی مثل شجریان را بشناسیم؛ اما این‌را می‌دانیم که او در میان ما حضور دارد و برای همه نسل‌ها روایت می‌شود؛ روایتی نو که در هر دوره و زمانی به آن نیاز داریم. نباید از این بترسیم که او به بتی میان مردم مبدل شود. او هرگز بت نخواهد شد؛ چون کسی‌که از جنس عشق باشد، مرتباً درحال‌تغییر و تطور است. شجریان هرچند به‌لحاظ فیزیکی مرده است؛ اما در میان ذهن و ادراک و احساس مردم همواره همچون اسطوره‌ای، زنده خواهد بود و هرروز تجربه‌ای نو از او برای ما روایت می‌شود. او همواره به ما می‌گوید که جامعه باید به‌سوی کمال و رشد حرکت کند. شجریان در اوج می‌ایستد و موسیقی‌اش را برای مخاطبانش روایت می‌کند. او به جوانان می‌گوید که برای به‌اوج‌رسیدن، حرکت کنید، اعتمادبه‌نفس داشته باشید و از سختی‌ها و ناملایمات نترسید. او هرگز در زندگی‌اش با ترس همزاد نشد و نشان داد که راه درک زندگی، نفس‌کشیدن از عمق وجود انسانیِ انسان است. شجریان، نقاشی‌ست که با موسیقی زندگی را بر تارک هستی تصویر می‌کند. او تصویرگری‌ست که گام بلندی برای نشان‌دادن انسان عاشق در هزاره سوم برداشته است. باید او را بارهاوبارها مرور کنیم.
*جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه