کد خبر:
149903
| تاریخ مخابره:
۱۳۹۹ دوشنبه ۴ اسفند -
07:15
سخن مدیرمسئول
مطبوعات؛ رسیده بود بلایی ولی ...
علیاکبر بهبهانی
بهراستی مطبوعات در کشور ما در حکم مرغ است که در هر حالت سرش را میبرند و در عزا و عروسی از گوشت او بهره میبرند. حال این داستان مطبوعات در کشور عزیز ماست که بلا و گرفتاری برای روزگارش، همیشگیست. اصحاب آنهم بسان کارکنان بیجیره و مواجب هم نیستند؛ یعنی کار را باید بکنند؛ جیره و مواجب هم نگیرند؛ در برابر دهها سازمان هم باید پاسخگو باشند؛ اما دلمان به این خوش است که میگویند مطبوعاتیها از اقشار فرهیخته هستند. بهقول عدهای از همکاران راستین مطبوعاتی، «دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است»؛ حالآنکه شکستهبالتر از من و ما، میان مرغان نیست. تازمانیکه تعریف و تمجید کنیم، کاری به ما ندارند و حتی پارهای از رؤسا آن را وظیفه میدانند؛ اما و امان از روزی که به سرمان بزند و مثلاً از شهردار یک شهرستان نقد کنیم؛ مثلاً بگوییم که زبالههای شهر بهموقع توسط شهرداری حمل نمیشود؛ نوشتن ما همان و گرفتاری همانا! بهنام نشر اکاذیب، افترا و تشویش اذهان عمومی، کارمان درمیآید و روزهای متوالی باید بین شهرداری و دادگستری با کفش آهنین، در تردد باشیم تا رضایتخاطر خطیر جناب آقای شهردار را جلب کنیم. وقتی میگویم ما مرغ شکستهبال هستیم ممکن است بعضی بگویند گزافهگویی کرده است؛ حال که چنین نیست. درواقع جماعت ما، جماعت بسیار آسیبپذیریست که تنها لطف خداوندی، ادامه حیات بخورونمیری آن را تداوم بخشیده است. خلاصه! اینروزها بدجوری حال من و ما گرفته شده است. یکروز با برقی کمتر از 220ولت، تن و بدنمان را میلرزانند و خبر میدهند که آگهیهای دادگستری حذف شده است؛ آنهم درحالیکه در مجلس، چندین روزنامهنگار از جنس خودمان حضور داشتهاند؛ اما لب به اعتراض نگشودهاند که چاپ آگهی دادگستری، طبق قانون باید در رسانه مکتوب باشد و این از مصوبه قوه مقننه بوده است. بههرروی این آگهی را از مطبوعات گرفتند و در سایت قرار دادند که ازاینپس ازطریق الکترونیکی، آگهیها به اطلاع مردم برسد؛ حالآنکه اگر به باور وزیر آموزشوپرورش، حدود 20درصد دانشآموزان ما حتی از داشتن تلفنهمراه معمولی محروماند، معلوم نیست برای روستائیان و شهرهای کوچک، چقدر اینترنت، کامپیوتر و دسترسی به ابزار الکترونیکی میسر است، بههرجهت مطبوعات از این آگهیها محروم شدند. روالی نهچندانمناسب؛ اما هزینهبر، از نوع زیاد آن، در وزارتخانه و ادارات و سازمانها جاری شده و هریک با هزینه بسیار و با کاغذ گلاسه نشریاتی را به چاپ میرسانند تا آنان نیز نیاز نداشته باشند که آگهی به مطبوعات بدهند. برای مثال؛ سازمانهایی مثل شهرداری، هلالاحمر، بانکها نیز به این دایره ورود کردهاند تا کار مطبوعاتی کنند که مورد مهم آن شهرداری تهران و مشهد است. روزی دیگر از خواب بیدار میشویم؛ ازسوی چاپخانه به ما مژده میدهند که ازاینپس بهجای زینک 26هزارتومانی باید هزینه زینک را 60هزارتومان بپردازید. کاغذ سهمیهای ارشاد که با ارز 4200تومانی تقسیم میشد، تمام شده و کاغذ را باید فعلاً کیلویی 15هزارتومان بخرید. ازسویدیگر اینقدر خبرهای ناخوش میشنویم که در انتظار پایان روزمرهگی هستیم. در هفتهای که گذشت، شوک وحشتناک حذف آگهیهای دولتی را برای مطبوعات نوشتاری، با یک اعلامیه ازسوی خبرگزاری مهر، دریافت کردیم که یعنی پایان کار مطبوعات. یک اعتراض عمومی رسانهها و حمایت وزیر ارشاد از مطبوعات، باعث شد تا مصوبه را ملغی اعلام کنند؛ یعنی بازهم آگهیهای دولتی باید به مطبوعات داده شود و ما بازهم بسان همیشه از این حمایت، پشتیبانی و قدرشناسی کردیم و خدا را شکر کردیم که هنوز بهنام مدیر مطبوعاتی میتوانیم ادامه حیات دهیم. امیدواریم دولت به خود بیاید و در روزگاری که بلندگوهای معاند و بنگاههای سخنپراکنی بیبیسی و آمریکا که با میلیونهادلار هزینه، مشغول تبلیغات سوء علیه کشور و نظام ما هستند، با حمایت از جامعه مطبوعات، اجازه دهد به وظایف خود همچنان ادامه دهیم. بههرحال رسیده بود بلایی ولی بهخیر گذشت.