کد خبر:
149915
| تاریخ مخابره:
۱۳۹۹ چهارشنبه ۶ اسفند -
16:34
در ستایش سریال «شنود»؛ یک شاهکار استثنائی
سریال «افسارگسیخته» یک مطالعه دقیق از ترسیم یک شخصیت عالیست؛ مردی که برای فرار از موقعیتهای پیچیده، آنچه را لازم است انجام میدهد. سریال «مَدمن» شاید یکی از هوشمندانهترین آثار تلویزیونی باشد که تاکنون نوشته شده. تلویزیون هرگز حماسهای عظیم و شکوهمند بهاندازه «بازی تاجوتخت» در خود ندیده و «خانواده سوپرانو» ژانر درام جنایی را در قاب تلویزیون دوباره تعریف میکند. همه آثار ذکرشده در بالا میتوانند ازنظر مخاطبان تلویزیون، بهعنوان بهترین سریال تاریخ قلمداد شوند؛ اما معمولاً یک سریال از دید آنها نادیده گرفته میشود: «شنود» که بیاغراق، هیچ درام تلویزیونی موفق نشده به گستره جاهطلبی اثر مذکور نزدیک شود. سریال «شنود» که توسط «دیوید سایمون» نوشته و خلق شده است؛ چرخه زندگی در شهر بالتیمور، مریلند آمریکا را بهتصویر میکشد. مواد مخدر در خیابانهای شهر بیداد میکند. بهتقریب هر گوشه از پروژههای ساختمانی متروکه و نیمهکاره تحتکنترل دستفروشان و قاچاقچیان مواد مخدر است. بااینوجود، میان تودهای از خلافکارها، شهروندان عادی سعی میکنند در اوج رکود اقتصادی و فقر، کار کنند تا مخارج زندگی خود و خانوادهشان را تأمین کنند. فصل اول سریال، در ژانر درام پلیسی تعریف میشود؛ جاییکه تعدادی از اعضای نیروهای مبارزه با مواد مخدر قصد متلاشیکردن یک باند قاچاق مواد را دارند. فصل دوم، مخاطب به گوشهای دیگری از بالتیمور سفر میکند و با عناصر فساد و جنایت در اسکلهبندهای شهر روبهرو میشود که نمایی رئال از سیستم دولتی فاسد را بهنمایش میگذارد. در فصل سوم، مخاطب با پیچیدگیهای بازیهای سیاسی دو جناح روبهرو میشود که برای رسیدن به قدرت هر حقهای را که بلد هستند، بهنمایش میگذارند. فصل چهارم که از دید بسیاری کارشناسان و منتقدان؛ نقطه اوج سریال است، سیستم آموزشوپرورش فرسوده شهر بالتیمور و تضاد طبقاتی و نژادی موجود در شهر را بهتصویر میکشد و فصل پنجم به مشکلات پیشِروی روزنامهنگاران و خبرنگاران میپردازد که با وقوع رشتهای از قتلهای عجیب، سیستم رسانهای شهر را مختل میکند. برجستهترین نکته از سریال «شنود» ایناستکه تمام اتفاقهایی که طی فصول آن رخ میدهد، کشوقوسهای داستان، شخصیتها، پیرنگ و خردهپیرنگها را با هم متصل میکند. سریال «شنود» درطول سالهایی که از شبکه کابلی «اچبیاو» پخش میشده، هرگز موفق نشد که همانند رقیب دیرینهاش؛ «خانواده سوپرانو» بیننده میلیونی جذب کند. گویا اتمسفر، جغرافیا و داستانِ بسیار رئالِ سریال در آن برهه زمانی بهمذاق مخاطب خوش نیامده. «شنود» تا مرز کنسلشدن پیش رفت؛ اما مدیران «اچبیاو» از قدرت قصهپردازی سایمون خبر داشتند و با اطمینان کامل به وی اجازه دادند تا داستان را طبق میلش بهپایان برساند. درواقع، ارزش «شنود» بلافاصله پس از پایان مجموعه ازسوی بینندگان آشکار شد؛ علاقه فراوان باراک اوباما؛ رئیسجمهوری سابق آمریکا به آن و نگارش چندین کتاب حقوقی پیرامون جزئیات دقیق سریال و تدریس بخشهایی از قصه در دانشگاهها و دورههای آکادمیک، «شنود» در ثمره تبدیلشدن به یک اثر جاودانه در مدیوم تلویزیون قرار گرفت. تماشای «شنود» مانند خواندن یک کتاب خیلیخوب میماند. وقتی شروع به خواندن کتابی میکنید، در فصل ابتدایی معمولاً با معرفی شخصیتهای داستان روبهرو میشوید. بهطورمعمول سریالهای تلویزیونی در قدم نخست، همانند کتاب، اینکار را انجام نمیدهند. سازندگان با خلق یک موقعیت مهیج و تا حدودی با رویکرد پایانی باز، مخاطب را تا هفته دیگر برای تماشای اتفاقهای بعدی مجموعه نگه میدارند. کسانیکه سریال «شنود» را پس از تماشای تنها سه یا چهار قسمت رها کردند، بهنظر میرسد از ریتم کُند آن ناراضی بودند یا تعداد شخصیتها بهقدری در سریال زیاد است که ممکن است با خود فکر کنند که سرنوشت آنها درپایان مجهول بماند؛ اما سریال «شنود» در تمام نکاتِ ضعف ذکرشده ازسوی بینندگان سربلند بیرون میآید. قصه بهرغم ریتم کُندش، شما را در یک دوره منحصربهفرد قرار میدهد که قطعاً شما را تا فصل پنجم و نهایی سریال همراهی میکند. درواقع، «شنود» مانند هرچیزیکه تاکنون دیدهاید، واقعیتر است؛ مانند فصلی از کتاب یا یک صفحه از قسمت حوادث روزنامه. احساس میکنید بهعنوان شهروند بالتیمور از نزدیک شاهد جنایتها و خطرهای خیابانهای شهر هستید. سریال «شنود» از طیف گسترده شخصیتها استفاده میکند؛ اما آنها تنها ابزاری در داستان بزرگتر؛ یعنی نمایش تصویری از بالتیمورِ درحالفروپاشی هستند. هیچ پایان خوشی در انتظار این شخصیتها در کار نخواهد بود و مخاطب گاه بهندرت احساس میکند شخصیتها ازطریق فیلمنامه نوشتهشده، دیالوگهایشان را ادا نمیکنند؛ زیرا همهچیز بهطرز شگفتانگیزی در «شنود» واقعی بهنظر میرسد. سایمون حتی برای واقعیجلوهدادن اتمسفر قصه، از قاچاقچیان مواد مخدر و معتادهای سابق استفاده کرد. «آندره ریو» که نقش «بابلز» را در «شنود» ایفاء کرده؛ یکبار به ضیافت شبکه «اچبیاو» دعوت شده بود و «مارک والبرگ»؛ بازیگر معروف سینمای هالیوود بهسمت ریو آمد و از نقشآفرینیاش در سریال تعریف و تمجید کرد. صحبتهای والبرگ بهگونهای بود که ریو احساس میکرد که والبرگ واقعاً فکر میکند که او یک معتاد است. ریو پس از صحبتهای والبرگ اعلام میکند که سالهاست در تئاتر بازی میکند و با تکنیکهای بازیگری آشنایی دارد. این سخن، والبرگ را متعجب میکند و با چهرهای حیرتزده کمی عقب میکشد. ریو میگوید که پس از آن برخورد عجیب، والبرگ پیرامون چگونگی نگاه مردم به سریال «شنود» با من حرف زد. یکی از مشکلاتی که خالقان مجموعههای تلویزیونی با آن روبهرو هستند ایناستکه برای بازاریابی پروژه خود برای شبکهها یا جذب مخاطب، مجبور میشوند سریال را تا حد ممکن گنگ و نامفهوم کنند. البته ایناقدام با روشهای متفاوتی انجام میشود؛ معمولاً سیتکامهای آمریکایی در بخشهایی که بهزور مخاطب را میخنداند، با قراردادن صدای ضبطشده خندهای بلند، سعی در پوشش این ضعف دارند یا در بسیاری از سریالهای درام، مخاطب با انواع سکانسهای فلشبک و فلشفوروارد روبهرو میشود که درک قصه را برای او سخت میکند. ایناقدامها تا حدودی برای مخاطب آزاردهنده میشوند؛ اما در «شنود» هیچیک از اینموارد را مشاهده نمیکنیم. «شنود» داستان اتفاقهای درون یکی از مگاشهرهای آمریکا را روایت میکند و آنرا بهشکلی ارائه میدهد که مخاطب لازم است بهجزئیات ترسیمشده در قصه دقت کند. در سریال «شنود» حتی موسیقی که در پسزمینه پخش میشود، واقعیست. بهجز تیتراژ آغازین و پایانی سریال، تمام آهنگهایی که در قسمتهای سریال پخش میشود، همانلحظه و بدون بهکارگیری افکتهای صوتی بهکار برده شده؛ روشی معقول که بعدها در سریال «به من بگو که عاشق من هستی» از همین شبکه استفاده شد. وجود جوهره واقعیت در سرتاسر قصه «شنود» را باید از آنِ «دیوید سایمون» و «ادوارد برنز» دانست؛ سایمون پیش از ورود به دنیای سریالسازی، روزنامهنگار «بالتیمور سان» بود و در حوزه رسیدگی به گزارشهای جرم و جنایت بالتیمور فعالیت میکرد. او بیشتر اوقاتش را صرف جمعآوری گزارش از نیروهای پلیس شهر میگذراند. «ادوارد برنز» پیش از نویسندگی و رویآوردن به شغل معلمی، در اداره آگاهی شهر بالتیمور پلیس بود. «شنود» حاصل تجربه شخصی و چندینساله آنها از اتفاقات ریزودرشت شهر بالتیمور است. بسیاری از شخصیتها و خطوط داستان در این نمایش تا حدودی یا کاملاً از افراد واقعی و اتفاقات واقعی الهام گرفته شدهاند. «عمر لیتل» (با بازی مایکل. کی. ویلیامز)، یکی از شناختهشدهترین شخصیتهای این سریال، از فردی الهام گرفته شده که برنز و سایمون در اداره پلیس با او آشنا شده بودند. بااینکه سریال «شنود» صحبتهای فراوانی پیرامون تضاد طبقاتی و اختلافهای نژادی میکند؛ اما هیچ شخصیتی در آن بهمعنای واقعی سیاه یا سفید نیست. بهتقریب در همه افراد ویژگیهای خیر و شر وجود دارد، درست مثل خود شهرِ بالتیمور. شاید اگر از من بپرسید که شخصیت منفی یا مثبت سریال کدام است، در جواب میگویم شهر بالتیمور هم نقش شخصیت منفی و هم مثبت سریال را ایفا میکند. اوضاعواحوال شهروندان در بالتیمور، آنها را وادار به انجام کارهایی میکند که عواقب دشواری پیشِروی خود دارند؛ درست مانند آنچه در زندگی واقعی افراد اتفاق میافتد. حتی عجیبترین شخصیتهای آن مانند «عمر لیتل»، «اسنوپ» و کارآگاه «جیمی مکنالتی» نسبت به سایر شخصیتهای سریالهای دیگر واقعیتر هستند. اشتباه نکنید؛ «شنود» مستند نیست؛ اما احساسات و درونیات شخصیتها چنان واقعیست که دیدن موقعیتهای جداگانه از آنها برای مخاطب سخت است. برایاینکه سریالی در فصل جوایز موردتوجه قرار بگیرد، باید سه قسمت ابتدایی آن بینظیر و میخکوبکننده باشد. از اتفاقهای عجیب در مراسم اهدای جوایز طی آنسالها اینبودکه سریال تحسینبرانگیز «شنود» در همه بخشها نادیده گرفته شد. «شنود» مانند یک کتاب، قصهاش را تعریف میکند و قطعاً مخاطب با خواندن تنها یکفصل از کتاب، بهسادگی خوب یا بدبودن اثر را تشخیص نمیدهد. در «شنود» همهچیز ناگهانی بهپایان نمیرسد. شاید بههمینعلت است که اثر مذکور موردتوجه اهالی رسانه در آن برهه زمانی قرار نگرفت. سریال «شنود» بزرگترین و مهمترین دستاورد فرهنگی آمریکاست که خیلیدیر ازسوی جامعه مدرن شناخته شد؛ اثری که برچسب تاریخمصرف روی آن مشاهده نمیشود؛ یک شاهکار استثنائی!
سپهر گلمکانی