کد خبر:
149996
| تاریخ مخابره:
۱۳۹۹ سه شنبه ۱۹ اسفند -
08:16
نگاهی به کتاب و رازورزیهای آینده انسان
فرانسویها درپیِ نجات کتاب؛ و راهی که ما درپیش داریم
در خبرها آمده است که «دولت فرانسه کتاب را بهعنوان کالای ضروری شناخته است. دولت فرانسه در دوران بحران کرونا کتاب را بهعنوان یک کالای ضروری شناخته و اعلام کرده است که کتابفروشیها میتوانند با همه محدودیتهایی که درایندوران برای مشاغل مختلف پدید آمده به کار خود ادامه دهند». ایناقدام را یک موفقیت بزرگ و استثنایی برای دولت فرانسه دانست. درواقع فرانسه نشان داده که کشوریست که همواره به کتاب و کتابخوانی اهمیت ویژهای میدهد. باتوجهبه بحرانهایی که در هزاره سوم برای کالای فرهنگی کتاب پدیده آمده، نجاتبخشی آن، بهمثابه جانی دوباره بخشیدن به فرهنگ و حیات یک ملت است. دراینخصوص کشورهایی مثل ایران نیز باتوجهبه سابقه فرهنگی خود لازم است درزمینه کتاب و کتابخوانی قدمهای گسترده و خلاقانهای بردارند. بهعبارتدیگر در جامعه ایرانی هرچندکه که همیشه گفته میشود، فرهنگ ایرانی فرهنگی شفاهی بهحساب میآید و کمتر مردم این سرزمین به کتاب و کتابت علاقه نشان دادهاند، اما باید بپذیریم که جامعه ایرانی در درون خویش استعدادهای و توانمندیهایی درزمینه کتاب، معرفت نوشتاری و تولید آن دارد. برخی از روشنفکران ایرانی براینباورندکه راز موفقیت ایران درطولتاریخ و ماندگاری این فرهنگ، ناشی از تلاش و کوشش نویسندگانیست که کتاب را بهشیوههای گوناگون حفظ کردهاند. درواقع تلاش این اندیشمندان و مشاهیر باعث شده تا نام مردم ایران همواره بر صفحه کره زمین نقش ببندد و تأثیر اجتماعی و فرهنگی این کشور بر جهانیان حفظ شود. اگر به تاریخ نگاه کنیم در زمان حمله مغول بهدلیل نابودی کتابخانهها و کشتن ناموران، بخشهای عظیمی از این سرزمین با خسارات و تخریبهای فراوانی روبرو شد؛ اما ایرانیان توانستند بهمرور شهروندان مغولی را در خود هضم و جذب کرده و راه متفاوت زیستن را به آنها نشان دهند. هرچند تقابل دیالکتیکی، ستمگری و عدالتگری همواره دراینسرزمین وجود داشته است اما آنچه باعث پیروزی نور بر تاریکیها شده است گستره معنایی خردورزی، دوراندیشی و تدبیر برای بهترزیستن بوده است که در عمق و کُنه نگاه مردم این سرزمین وجود داشته است، هرچند امروزه چالشهای زیادی درخصوص مواجهه فرهنگ ایرانی با فرهنگ مدرنیسم وجود دارد اما باید بپذیریم اگر ایران بتواند مثل کشور فرانسه به کتاب و کتابخوانی تأکید کند، میتوان امیدوار بود که نسل آینده در انتخاب راه خویش، خردورزی را از مسیر خواندن و درونیسازی هنجارهای کارآمد بهکار گیرد. سازندگی زمانی بروز و ظهور میکند که عمق معنایی زندگی، فهم و درک شود و این محصول نگرشیست که باید در اندیشه نسل آینده آنرا بهوجود آورد. اگر بپذیریم که کتاب و کتابخوانی فرصت مذاکره و ملاقات با متفکرین و نویسندگان جهان درطولتاریخ است، پس نباید این فرصت را از نسل امروز جامعه بشری سلب کرد. درحالحاضر وقتی به تفاوت کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه، توجه میشود، عموماً گفته میشود که کشورهای درحالتوسعه اگرچه بیش از 80درصد جمعیت جهان را در خود جای دادهاند، اما کمتر از 30درصد کتابهای مصرفی جهان را تولید میکنند و از این بدتر آن که تنها 10درصد این کتابها خوانده و مورداستفاده قرار میگیرد. درحالیکه در کشورهای توسعهیافته که 15درصد جمعیت جهان را بهخود اختصاص دادهاند بیش از 50درصد کتابهای مصرفی جهان را تولید میکنند. کتاب میتواند صورت فکری و فرهنگی یک جامعه را بهبود بخشد درست بهمثابه گلی که برای رشد خود، نیاز به کود، آب و نور خورشید دارد. اگر بتوان منابع موردنیاز را به گل برسانیم، میتوان انتظار بروز و ظهور زیبایی و شکوفایی گل را در آینده داشت. توجه متفاوتی که در فرانسه به کتاب میشود ازاینمنظر است که آنها میدانند درصورت خواندن کتاب مردم بهمرورزمان متحول خواهند شد. تحول و بلوغ، ریشه در تغییرات تدریجی و فهم درونسازانه ناشی از خردورزی دارد که باید برای آن تلاش و کوشش فراوانی بهخرج داد. آبرهام لینکلن که روزگاری رئیسجمهوری آمریکا بوده است، میگوید: «بدون حکومت، میشود زندگی کرد، ولی بدون کتاب و مطبوعات نمیشود». ما باید مدلهای مختلف کتابخوانی را در جامعه ترویج نماییم. اگر اینکار صورت گیرد گسترش نور روشنایی در وجود تکتک انسانها میتواند عاملی در کاهش خشونت، تنفر و تقابل با خودشیفتگیها باشد. در گذشته نویسندگان و متفکرین بسیاری بودند که یک کتاب را بارها مطالعه میکردند، اما هماکنون کنشگران جوان به خواندن کلمات و جملاتی سطحی در فضاهای مجازی دلخوش میکنند؛ اما باید دانست جامعهای که میخواهد به فرزانگی برسد باید براساس گفتار سقراط مطالعه را به کار روزانهاش مبدل سازد. جامی در شعر زیبا میگوید:
انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بیمزد و منت اوستادی
ز دانش بخشدت هر دم گشادی
ندیمی مغزداری پوستپوشی
به سرّ کار گویایی خموشی
درونش همچو غنچه از ورق پر
به قیمت هر ورق زان یک طبق در
ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت
گر ایشان را زند کس بر لب انگشت
به تقریر لطایف لب گشایند
هزاران گوهر معنی نمایند
در این شعر شاعر بهزیبایی نقش و اهمیت کتاب را گوشزد میکند و نشان میدهد که این کالای فرهنگی تاچهحد میتواند انسان را از پوسته درونی خود جدا ساخته و رو به آسمان عشق و عزت و پیشرفت ارتقاء بخشد. باید درنظر داشت که یکی از راهبردهای مؤثر درطولتاریخ برای گسترش و ارتقاء فرهنگی توجه به نهضتهای ترجمه است که بهاشکال گوناگون وجود داشته است. بهعنوانمثال گفته میشود اردشیر بابکان از سلسله ساسانیان وقتیکه توانست بر مشکلات فائق آید تعدادی از افراد را به هند، روم و چین فرستاد تا کتابهایی که در آنجا وجود دارد را شناسایی و بهنوعی در کشور مورداستفاده قرار دهد یا شاپور جانشین اردشیر نیز دستور داد تا تمام کتب موجود را بهزبان پهلوی ترجمه کنند و دراختیار دانشمندان قرار دهند. این سیاستگذاریها، نشان میدهد که تاچهحد کتاب و اهمیت آن در انتقال مبانی فرهنگی تأثیرگذار است. همچنین نهضت ترجمه در اواخر نیمه اول قرن دوم هجری در انتقال فرهنگی نقش پررنگی داشته است. مثلاً افرادی مثل ابنمقفّع توانستند آثار مهمی از پهلوی به عربی ترجمه کنند که ترجمه آثار آنها در تمدنهای هند و ایرانی و رشد نسل ادبی عربی بسیارتأثیرگذار بوده است. همه اینها نشان میدهد که کتاب تاچهحد میتواند سنتهای علمی و فضای فکری یک جامعه را به جامعه دیگر انتقال داده و قدرت خردورزی آنها را افزایش دهد. درحالحاضر آنچه موردنیاز است ایناستکه آثار متفکرین و نویسندههای ایرانی به زبانهای دیگر ترجمه شود. در دنیای مدرن امروزی که گستره زبان انگلیسی بر همه اندیشه و خردورزی مردم جهان سایه افکنده است، باعث شده تا کمتر زبانهای اصیل و ریشهدار مثل فارسی بتوانند درخششی در جهان امروز داشته باشند. براینمبنا اگر متولیان فرهنگی فضای گسترش تفکر نویسندگانی ایرانی را در خارج از مرزها فراهم کنند، ایناقدام یعنی اولویتبخشی به نویسنده و متفکر، گردوغبار را از روی فضای کتاب و کتابخانهها برمیدارند و راه نجات فرهنگ ایرانی را در عصر درخشش مدرنیته، بهنوعی فراهم میسازد. تاریخ نشان میدهد نام کسانی باقی میماند که قدرت کتاب و کتابخوانی را در دوره خود تقویت میکنند. پییر روسو درخصوص مأمون میگوید: مأمون بعد از غلبه بر میشل سوم امپراتوری روم یکی از شرایط صلح را چنین قرار داد که وی باید یکنسخه از تمام کتب یونانی موجود در روم را به او بسپارد. این اهمیتدادن به کتاب نکتهای است که بهمرور ارتقا و شکوفایی فرهنگی را بههمراه خواهد داشت. ما نباید فضایی را ایجاد کنیم که نهادهای سرمایهداری بر تفکر و خردورزی غلبه کنند درآنصورت شاید با رکود اندیشه راه برای زوال انسان و جامعه انسانی فراهم شود و این آنچیزی است که نمیشود آنرا بهسادگی فراموش کرد. ابوالحسن علی ابن حسین مسعودی صاحب کتاب مروج الذهب درباره کتاب میگوید: «چه همدم و یار خوبی است کتاب! اگر خواهی، لطایف آن سرگرمت کند و بخنداندت وگر خواهی، مواعظ آن، تو را اندرز دهد کتاب، مونسیست که از نشاط تو نشاط گیرد و با خفتن تو بخوابد و جز آنچه تو خواهی نگوید. همسایهای نکوکارتر، معاشری منصفتر، رفیقی مطیعتر، معلمی پرمایهتر، یاری لایقتر امینتر و سودمندتر و نیکوخصالتر و سرگرمکنندهتر از آن نیابی. اگر بدو نظر کنی، تو را بهره دهد، فهمت را قوی کند و علمت را بیفزاید». این همه آن چیزیست که ما امروز به آن نیاز داریم. کتاب اگر به زندگی ما بیاید درخشش نوری در ما ایجاد خواهد کرد که بهسادگی خاموش نخواهد شد؛ و چراغ راه ما بهسوی آیندهای مطلوبتر را رقم خواهد زد و از همه مهمتر آنکه کتاب در درون ما سکنی میگزیند و افسردگی، غم و درد را از ما دور میسازد. لذا باید آنرا نجات دهیم و راهش را بهسوی خویش باز کنیم تا راه توسعه و بالندگی کشور بهمرور فراهم شود. الیور گلدسمیت یکی از نویسندگان اروپایی درمورد کتاب میگوید: «وقتی دفعه اول، یک کتاب خود میخوانم، مانند آن است با یک دوست جدید آشنا شدهام، وقتی همان کتاب را دومرتبه میخوانم، مانند آناستکه با دوست قدیمی، مجدداً ملاقات کردهام». ما نیاز به ملاقات با دوستهای زیادی داریم. دوستهایی که در تاریخ بشری چراغ معرفت ما را روشن میکنند و راه بهترزیستن را به انسانها معرفی میکنند.
مهرداد ناظری / جامعهشناس و استاد دانشگاه