کد خبر:
190390
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۶ خرداد -
08:10
یک راهکار پیشنهادی درراستای مدیریت کودکان کار
ایجاد انجمنهای حمایتی از کودکان کار در مدارس
ما در جهانی زندگی میکنیم که سختترین و دردآورترین شرایط را به کودکان تحمیل میکند. جهانی که همه منابع خود را در استثمار نیروی کار مییابد و به همین مناسبات این نگرش، بازار را به نابرابرترین شکل خود درآورده است. اگر بپذیریم که نظر کارل مارکس درخصوص دسترسی بهارزش اضافی که نیروی کار آنرا تولید میکند و خود از آن محروم است، یکی از مهمترین دغدغههای سرمایهداران است درآنصورت باید بپذیریم کودکان که دراینبازار مشغولبهکار هستند به سادهترین و راحتترین روشهای ممکن نیروی خود را بهفروش میرسانند. درحالحاضر در سراسر جهان بسیاری از کودکان با حقوق و دستمزدهای پایین یا حتی بدون حقوق مشغولبهکار بوده و ایندرحالیستکه بهدلیل کمبودن سن آنها و بعضاً ورود به فعالیتهای خطرناک و پرریسک، باعث میشود تا رشد جسمی، روحی، اجتماعی یا آموزشی آنها با خطرات جدی مواجه شود. درحالحاضر گفته میشود از هر چهار کودک (پنج تا 17سال) در جوامع کمترتوسعهیافته مشغولبهکار هستند که اینکار برای سلامتی آنها مضر است. بهرغماینکه کنوانسیونهای بینالمللی کار تلاش کردند تا با ایجاد قانون دراینزمینه کشورها را وادار به جلوگیری از کار کودکان نمایند، اما ما شاهد بروز و ظهور و گسترش این پدیده در سطح جهان هستیم (Unicef,2019). درمورد پیدایش کودکان کار سخنان زیادی بهمیان آمده. بهعنوانمثال گفته میشود که رشد و گسترش فقر مطلق در جهان، گسترش باندهای مافیایی و قاچاق انسان در سطح بینالمللی، افزایش فاصله طبقاتی و افول طبقه متوسط و پولاریزهشدن جامعه، گسترش اشکال نوین بردهداری و فرهنگ پدرسالاری مسئله بیخانمانی، اعتیاد و عوامل دیگر در گسترش کودکان کار دخیل هستند. اما آنچه امسال بیشتر از گذشته بر آن تأکید شده ایناستکه ما چگونه میتوانیم در برابر این پدیده و گسترش بیرویه آن مقاومت کرده و ساماندهی آنها را برعهده گیریم؟ بهنظر میرسد تازمانیکه ساماندهی و مدیریت کودکان کار در دستورکار قرار نگیرد، هیچگونه تغییری دراینزمینه پدید نمیآید و اگر ما نتوانیم سرمایههای انسانی را بهرسمیت بشناسیم و درراستای حقوق آنها حرکت نکنیم، در آیندهای نزدیک با صدمههای روانی فراوانی که چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی مواجه خواهیم شد. دراینزمینه تأکید میشود که هم سازمانهای دولتی و هم سازمانهای خصوصی میتوانند نقشآفرینی مؤثری داشته باشند. در سالهای اخیر که دهکهای پایین جامعه فقیرتر شدهاند، میتوان پیشبینی کرد بهدلیل عدمبرنامهریزی دقیق و مدیریت آنها، کودکان نیز بیشتر از قبل به بازار کار کشیده شوند و ازآنجاییکه کودکان نسبت به بزرگسالان خواستههای کمتری دارند، راحتتر در بازار کار پذیرفته میشوند و بهمحض پذیرفتهشدن کودکان در بازار کار میتوان انتظار داشت که آنها از مزایا و حقوق اجتماعی خویش محروم شوند. مثلاً دیگر نمیتوانند به تحصیل ادامه دهند. اگر بپذیریم که براساس نظریه آنومی دورکیم و مرتن ما دچار نوعی بیسازمانی اجتماعی شدهایم و هنجارها بهدرستی الگوهای اجتماعی مناسب را در جامعه ایجاد نمیکنند و ازسویدیگر نوعی بیتعادلی در وضعیت اقتصادی و فاصلهگرفتن از عدالت اجتماعی باعث تشدید نابرابری شده است، درآنصورت باید بپذیریم که افزایش کودکان کار امری غیرقابلکتمان است. درهرحال کودکان انعکاسی از شرایط زیست اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی اقشار تهیدست و حاشیهنشین جامعه ما هستند. درحالحاضر کمتوانی اقشار حاشیهنشین، فقر و اعتیاد از عوامل اساسی ورود کودکان به حیطه کار و کارگریست و تازمانیکه اینشرایط تغییر نکند نمیتوان انتظار بهبود اینوضعیت را داشت. اما آنچه درحالحاضر باید به آن توجه کرد ایناستکه کوکان کار نیز مثل هر موضوع دیگر نیاز بهمدیریت و برنامهریزی دارند. در وهله اول باید یک نقشه و پِلنی از وضعیت کودکان کار در کشور بهدست آورد. پسازآن باید بهدلایل و شکلگیری این کودکان توجه لازم شود. در اینجا میتوان براساس دلایل پیدایش، دستهبندیهای جدیدی براساس مفاهیم حساس از کودکان ارائه داد. مثلاً میتوان کودکان را برحسب جنسیت تقسیمبندی کرد و میزان آسیبدیدگی آنها را درارتباطبا جنسیتشان موردبررسی قرار داد یا اینکه میتوان کودکان را بهحسب ایرانی یا خارجیبودن دستهبندی کرده و دلایل شکلگیری مدلهای جدید کودکان کار را موردبررسی و تحلیل قرار داد. اما در وهله بعد آنچه حائزاهمیت است پیداکردن رویههایی برای حمایت از کودکان است. بهنظر میرسد یکی از روشهای مناسب که پیشنهاد نگارنده درایننوشتار است ایناستکه هر مدرسه بخش مستقلی را در قالب حمایت از کودکان کار ایجاد کند که دراینبخش مستقل هم والدین، هم معلمها و مربیان آموزشی و هم دانش آموزان حضور داشته باشند. سپس در هر مدرسه رویه و راهکارهایی برای حمایت تعریف شود و ایناقدامات بهطور خودجوش و در قالب داوطلبانه عملیاتی شود. علاوهبراین میتوان در فضای کسبوکار و عرصههای کارآفرینی کشور که امکان و منابع مالی مناسبی وجود دارد، انجمنهای داوطلبان جهت حمایت از کودکان ایجاد کرد. آنچه ما امروز به آن نیازمندیم تقویت اراده و مسئولیت اجتماعیست. اگر مسئولیت اجتماعی در تکتک بخشهای جامعه ایجاد شود و هر بخش در خود موضوع را اینگونه تعریف کند که «ما موظف به حل مسئله کودکان کار هستیم» درآنصورت بهمرور مسئله کودکان کار کمرنگتر خواهد شد. ضمناینکه اقدامات رسانهای و بالابردن سواد فرهنگی جامعه درخصوص مسألهمدار بودن کودکان کار، خود موضوع مهمیست. ما نباید فکر کنیم که بین کودکان ما و کودکان کار تفکیک و تمایز جدی وجود دارد و دیواری بهوسعت دیوار چین آنها را از هم جدا میکند، چراکه هیچ دیواری در دنیای مدرن قابلیت تفکیک و جداسازی دو بخش از جامعه را از هم ندارد. برایناساس هرچه کودکان کار در جامعه افزایش یابند بهمرور اثرات اجتماعی، فرهنگی و روانی خود را در بخش دیگر نیز خواهند گذاشت. ما باید اطلاعات خود را درزمینه اینگروه از جامعه بالا ببریم.
بسیاری از مردم فکر میکنند که اکثر کودکان کار افراد بیسرپرست، بیکس یا فراری هستند درحالیکه بسیاریازآنها دارای خانواده هستند و بهدلیل مشکلات اقتصادی روی به کارهای طاقتفرسا در بازار کار آوردهاند. علاوهبراین باید درنظر داشت که در یک تحقیق نشان داده شده است که بیش از 60درصد کودکان از درآمد خود در بازار کار راضی هستند. اما در اینجا باید اینموضوع را درنظر داشت که رضایت آنها از کار بهمعنای فراهمآمدن همه امکانات و زندگی استاندارد دراختیارشان نیست. چهبسا که محرومیت از تحصیل و قرارگرفتن در فضای نابهنجار و آسیبی بازار کار ممکن است، پیامدهای نابهنجاری را برای آنها بههمراه داشته باشد. ضمناینکه ما نباید به عادیسازی موضوعات و نابهنجاریهای اجتماعی روی خوش نشان دهیم و چهبسا که درآنصورت دیگر هیچکس با پدیده کودکان کار مقابله مناسب یا ساماندهی اساسی انجام نمیدهد. اما واقعیت ایناستکه کودک بههرصورتی که در ایام کودکیاش در فضا و بازار کار قرار گیرد بهنوعی تحت استثمار قرار میگیرد و این استثمار میتواند زمینههای تخریب موقعیتی آنها را فراهم آورد. کودکی که از آغوش خانواده دور است و لطافت و عشق را دریافت نمیکند بیشتر از دیگران درمعرض آسیبدیدگی و بزهکاری قرار دارد. چهبسا که در آینده آمار بالای جرائم و خشونتها و قتلها توسط همین کودکانی باشد که در جامعه در دوران کودکی دچار رنج و عذاب شدهاند. پس نباید رنجکشیدن هر انسانی را و ستمدیدگیشان را سادهسازی کرد. امروز روزیست که هر انسانی باید بهترین کار و اقدامات خود را برای کودکان انجام دهد؛ و این درواقع بهترین کاریست که ما برای خودمان انجام میدهیم. ما نباید از تلاش دراینزمینه غافل شویم. کودکان بذرهای کاشتهشده در زمین زندگی ما هستند که چنانچه به آنها خوب رسیدگی نشود، میتواند درختهای نابارور و خشکیده آینده باشد و ما اگر این بذرها را بهخوبی حفظ و نگهداری کنیم، در آینده شاهد رشد درختهای سربهفلککشیده و استوار رو به آسمان هستیم که هریک درنوعخود در بهترین شکل خود ظهور خواهند یافت. هیچچیز را نمیشود در زندگی دستکم گرفت بهویژه کودکان که الماسهای ناب زندگی بشری هستند. اکنون بهدلیل افزایش بزهکاری در سطح کشور و سختترشدن شرایط اقتصادی بهدلیل کرونا و تحریمها، کودکان بهمحض ورود بهکار بیشتر درمعرض بزهکاری و سوءاستفادههای مختلف قرار میگیرند و چهبسا بسیاریازآنها در باندهای مافیایی، قاچاق مواد مخدر اسیر دست استثمارگران نیروی کار شوند. براینمبنا لازم است جامعه، هوشمندی خود را درزمینه کودکان کار بهکار گیرد. در اینجا هم دولت و هم مردم و هم نخبگان جامعه در برابر این پدیده اجتماعی مسئولاند و باید نقش اجتماعی خود را ایفاء کنند. شاید کودکان کار به یکی از عوامل احیاء و گسترش سرمایه اجتماعی در کشور منجر شوند و چهبسا این همبستگی اجتماعی در مواجهه هوشمندانه با اینقضیه راهبردی اساسی بهسوی توسعه ایران در هزاره سوم باشد.
مهرداد ناظری / جامعهشناس و استاد دانشگاه