آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
«علم فقر» یا آئین برده‌داری و برده‌پروری در جوامع
کد خبر: 190412 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ دوشنبه ۳۱ خرداد - 08:05

«علم فقر» یا آئین برده‌داری و برده‌پروری در جوامع

در‌این‌گفتار قصد دارم از علمی تازه نام ببرم؛ باید یادآوری کنم پدیده‌ای که از آن یاد می‌کنم به‌هیچ‌وجه جدید و تازه نیست؛ اما برای اولین‌بار است که فردی از آن به‌عنوان یک علم یاد می‌کند. این علم جدید، «علم فقر» است. فقر در اینجا، بیش‌از‌آنکه برآیند و محصول نهایی پاره‌ای انتخاب‌ها و عملکردها و نوعی وضعیت فلاکت‌بار و نامطلوب ناشی از بی‌بهره‌بودن از امکانات اقتصادی، فرهنگی و رفاهی باشد، بیشتر؛ تکنیک‌ها و استراتژی‌هایی‌ست که افراد و جوامع ازطریق اعمال فشار، محروم‌کردن و در‌مضیقه‌قراردادن هم، برای دستیابی به خواسته‌ها، مطالبات؛ و برآوردن نیازهای خود به‌کار می‌برند. چکیده و شالوده اصلی «علم فقر»، نیازمند‌نگاه‌داشتن است. باید افراد را ازمنظر دانستن، محبت، مادیات، توجه، اعتمادبه‌نفس و به‌بیانی در تمام ابعاد؛ تشنه یا گرسنه، یا ارضاء‌نشده نگاه داشته و سپس بعد از اعمال چنین شرایطی به فرد، خود، درجهت رفع این خلأها و کمبودها اقدام کرده و گام برداریم. ازاین‌منظر، فقر؛ علم یا دانشی‌ست که به‌کمکِ‌آن، افراد و جوامع می‌توانند نیروها و امکانات موجود را به‌سمت منافع خود سوق دهند؛ با یک مثال بحث را ادامه خواهیم داد.

تصور کنید که همسر شما، سعی می‌کند بااین‌دلیل که شما قدر او را نمی‌دانید یا وظایف خود را دررابطه‌با او رعایت نمی‌کنید، به‌جای گفت‌وگو، شما را ترک کرده و از تأمین نیازهای عاطفی، روانی و جسمانی که در قبال شما دارد، دست بکشد تا شما متوجه اشتباهات خود شده و پی ببرید حضور او چه‌اندازه در زندگی شما ارزشمند، حیاتی و مؤثر است. شما نیز بعد از تجربه سخت این خلأ و کمبود، به ‌قدر‌ناشناسی خود پی برده و با اشتیاق و البته پشیمانی، ندامت و سرافکندگی به‌سمت او سرازیر خواهید شد. درواقع، با دست‌گذاشتن روی نیاز و تمایلات افراد، آن‌ها به‌طورطبیعی و ناخودآگاه یا آسان‌تر در مسیر برده‌شدن و برده‌وار زندگی‌کردن گام برمی‌دارند. بااین‌همه، ممکن است پیش ‌از این استراتژی، همسر شما تلاش بسیاری برای گفت‌وگو، متقاعدکردن و یا همراه‌کردن شما با خود کرده باشد اما نتیجه موردنظر خود را کسب نکرده باشد؛ بنابراین، استفاده از تکنیک‌ها و استراتژی‌های علم فقر را حق مسلم خود دراین‌زمینه بداند، به‌ویژه هنگامی‌که مشاوران یا روانشناسان، یا دوستان و افرادی‌که به او دراین‌زمینه همفکری یا مشاوره رسانده‌اند نیز چنین عملکردی را به او پیشنهاد داده باشند. درواقع، بهره‌گیری از علم فقر به‌قدری فراگیر است که در تمامی سطوح و طبقات اجتماعی، آگاهانه یا ناآگاهانه به‌کار گرفته شده و توصیه نیز می‌شود. بااین‌حال، ممکن است بگوییم که ما این عملکرد را به‌طورطبیعی در جهان پیرامون خود مشاهده و تجربه کرده، می‌کنیم و خواهیم کرد و چه بسیار خود ما در این مضیقه‌ها گرفتار شده و قربانی چنین فرایندها و استراتژی‌هایی شده باشیم و بهره‌گیری ما از آن نه به‌دلخواه و از روی انتخاب آگاهانه؛ بلکه ناخواسته و ناخودآگاه است؛ زیرا فرهنگ و میراث‌های فرهنگی پیرامون ما بی‌آنکه بخواهیم ما را به‌این‌سمت‌و‌سو سوق داده و می‌دهند. هرچندکه این نگاه می‌تواند درپاره‌ای‌موارد صادق باشد؛ اما باید ادعا کنم علم فقر در جهان امروز به‌طرزی چشمگیر از یک امر یا علم غریزی یا ناخودآگاه، به امری خودآگاه بدل شده و افراد آگاهانه و از روی انتخاب آن‌را در تعاملات اجتماعی خود برمی‌گزینند و حتی در بسیاری کتاب‌ها، جزوه‌ها و محفل‌ها، آموزش داده شده و می‌شود. ازاین‌رو، وقتی تکنیک‌های علم فقر را نسبت به کسی اعمال می‌کنیم نباید تعجب کنیم که او نیز همین تکنیک‌ها را در مقابل ما به‌کار گرفته و ما را در برابر همان آینه‌ای قرار دهد که ما در برابر دیگری گرفته‌ایم. نتیجه این تعامل و مواجهه، تنهایی عظیم و بیکرانی‌ست که انسان می‌تواند در اعماق وجود و هستی خود ادراک و تجربه کند. ازاین‌منظر، شاید جامعه امروز را بتوان فقیرترین جامعه ثروتمند تمام دوران دانست؛ چراکه در عین دسترسی به اندوخته‌های علمی، پژوهشی، تجربی، فرهنگی، عاطفی، انسانی و اقتصادی بی‌اندازه و بی‌شمار، از به‌کارگیری آن‌ها درمواجهه‌با دیگران سر باز می‌زند یا از دیگری دریغ کرده و محروم می‌سازد و این اندوخته بیکران را اغلب اما نه همیشه، تنها برای خود می‌خواهد و می‌اندوزد. ازاین‌منظر، شاید بتوان انسان امروز را به فردی تشبیه کرد که سر بر بالشی بزرگ و انباشته از طلا، پول و ثروت‌های مادی و غیرمادی می‌گذارد؛ اما آرامش و صلح و خوشبختی را تجربه نکرده، نمی‌کند یا نخواهد کرد؛ جزآنکه خود را و سر خود را از روی این بالش و خوابی که قصد رفتن به آن‌را دارد، بردارد و بیرون بکشد. درست است؛ ثروت در مقابل فقر معنا پیدا می‌کند. برای‌آنکه انسان ثروتمندی وجود داشته باشد، باید انسان فقیر نیز وجود داشته باشد. مکانیسم و ماهیت درونی علم فقر نیز همین است. به‌بیانی بهتر، بخشی فقیر، فقرزده یا برده‌وار و برده‌جو می‌بایست پیرامون ما یا حتی در وجود و نگاه خود ما به حیات خود ادامه دهد. شاید دلیل این گرایش یا انتخاب فرهنگی این‌باشدکه با دست‌گذاشتن روی نیاز افراد و محروم‌کردن آن‌ها از یک‌چیز، پدیده یا یک حق؛ به‌ویژه آنجا که یک نیاز طبیعی مطرح باشد، آن‌ها ناخودآگاه، ناآگاهانه یا آسان‌تر درجهت مقاصد برده‌دارانه و زندگی برده‌وار گام خواهند گذاشت. ازهمین‌روست که افراد و جوامع مختلف، به‌منظور آنکه نیروها و امکانات موجود، سمت‌و‌سویی درجهت خواست و منافع آن‌ها پیدا کند، از علم فقر، تکنیک‌ها و استراتژی‌های آن بهره‌های بسیار می‌برند و دروغ نخواهد بود اگر اضافه کنم، بنیاد و شالوده بسیاری از مناسبات اجتماعی و فرهنگی در جوامع مختلف بر چنین علمی استوار است. ممکن است که فردی بگوید علم فقر تأثیرات و جنبه‌های مثبت و مطلوب بی‌شماری دارد و افراد را صبور، سخت‌کوش، قدردان و استعدادها را بارور و شکوفا می‌سازد؛ مثل پدری‌که از دراختیارقراردادن امکانات رفاهی و حتی روی خوش و توجه نشان‌دادن به فرزند خود امتناع می‌کند تا او بتواند روی پای خود بایستد یا مثل استاد، پیر یا مراد که از گفتن حقایق به شاگرد و مرید خود سر باز می‌زند تا خود او به‌شکلی عمیق در تجربه زندگی به درک این حقایق نائل شود. درعین‌حالی‌که انسان فقرزده، به‌شدت مستعد برده‌شدن و زندگی برده‌وار است، می‌تواند مستعد درنده‌خویی، خشونت و بی‌رحمی نیز باشد. افرادی‌که آگاهانه از علم فقر و تکنیک‌ها و استراتژی‌های آن بهره‌مند می‌شوند، نباید فراموش کنند همچنان‌که از اعمال عطش، فقر، گرسنگی، فقدان و کمبودها برای دستیابی به مقاصد، خواست و نیازهایشان بهره‌مند می‌شوند، این امکان هست روزی فرا رسد، گرسنگی و عطشی که در افراد ایجاد کرده‌اند جنبه‌ها و چهره نامطلوب و ناملایم خود را نیز نشان دهد و دندان‌های این گرسنگی و فقر را در گوشت و استخوان خود نیز احساس کنند.

مسلم خراسانی

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه