آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
قید همه‌چیز را زدم و فقط کتاب می‌خوانم
کد خبر: 220619 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۱ مرداد - 05:06

روح‌الله زمانی؛ بازیگر فیلم سینمایی «خورشید»:

قید همه‌چیز را زدم و فقط کتاب می‌خوانم

روح‌الله زمانی پس از درخشیدن در جشنواره فیلم فجر سی‌وهشتم با «خورشید»، جایزه بهترین بازیگر نوظهور جشنواره ونیز را برد و در نخستین تجربه کارگردانی هادی حجازی‌فر هم بازی کرد. زمانی با ایفای نقش علی در «خورشید» مجید مجیدی در حضور چهره‌هایی برجسته نظیرِ علی نصیریان و جواد عزتی چشم‌ها را خیره کرد و این درخشش، هیئت‌داوران جشنواره معتبر ونیز را واداشت جایزه موسوم به «مارچلو ماسترویانی» را به او بدهند؛ هرچند زمانی به‌دلیل ابتلابه‌کرونا در تهران بود و جایزه‌اش را مجیدی گرفت. این بازیگر نوجوان، بازی در مجموعه تاریخی «شهیدان باکری» ساخته حجازی‌فر را در کارنامه دارد که برای پخش از تلویزیون آماده می‌شود. 

پس از نمایش «خورشید» در جشنواره فیلم فجر و حضور آن در جشنواره‌های جهانی، بازی تو بسیار دیده و پسندیده شد. بعدازآن چه اتفاقی در زندگی روح‌الله زمانی رخ داد؟
قبل از «خورشید» یک آدم دیگر بودم، بعد از «خورشید» آدمی دیگر شدم؛ یعنی باید بگویم بعد از بازی دراین‌فیلم، یک روح‌الله دیگر از نو متولد شد. در گذشته زندگی‌ام معطوف رفیق‌بازی و کارهایی بود که بیشتر تلف‌کردن عمر به‌شمار می‌آید. بازیگری برایم این‌طور نیست که بگویم آمدم دراین‌کار و علاقه یافتم؛ سه سالم که بود، مادرم از من فیلم گزارشگری گرفت. در پنج‌سالگی با رفیق‌های محله‌مان فیلم بازی کردم. در هفت،هشت‌سالگی هم یک فیلم دیگر بازی کردم. این فیلم‌های کوتاه بود که با گوشی پدرم و دایی‌ام می‌گرفتم. به‌قدری به بازیگری علاقه داشتم و دارم که این فیلم‌ها هنوز در گوشی باقی مانده. سرانجام این علاقه سبب شد در ۱۱‌سالگی بروم و از یکی بپرسم چطور می‌شود بازیگر شد؟ آن فرد البته ناامیدم کرد و گفت که حتماً باید یک پارتی خیلی بزرگ داشته باشی.

این سؤال را از چهره سینمایی پرسیدی؟
یک گریمور بود که می‌گفت اصلاً بازیگر‌شدنت امکان‌پذیر نیست. می‌گفت بیا من هزارتا تست بازیگری در مقابلت بگذارم؛ اگر توانستی یکی را انجام بدهی؟! حرف آن گریمور ذوقم را کور کرد و سبب شد قید بازیگری را بزنم. یکی از روزهایی‌که مدرسه بودم، از دفتر مرا صدا کردند؛ پیش خودم گفتم تازه من را سر کلاس فرستادند، باز چه اتفاقی افتاده؟ خدایا از جان من چه می‌خواهند؟ باز باید بروم جلوی دفتر؟ یک‌دفعه ناظم آمد و دست مجید آزرم را گرفت و گفت: «جان مادرت این‌را بردار و با خودت ببر. این پسر کوه را برای شما می‌شکافد، همین را انتخاب کن و از مدرسه ببر بیرون»؛ همین‌طور ادامه می‌داد: «به‌خدا این کارتان را راه می‌اندازد و فقط باید با خودت ببری‌اش»؛ بعدازآن، با آقای آزرم رفتم پیش آقای عسگری تست دادم و بعد همان تست را دوباره آقای مجیدی از من گرفت. پیش خودم می‌گفتم هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

کدام مدرسه درس می‌خواندی؟
مدرسه «احمدی روشن» در بریانک که فکر ‌کنم الآن اسمش عوض شده است. ما، در خانه تلویزیون نداشتیم که بتوانم فیلم نگاه کنم؛ اما این‌قدر به سینما علاقه داشتم که فیلم‌ها را در گوشی دوست و آشنا نگاه می‌کردم.

روند انتخابت برای بازی در فیلم «خورشید» چگونه بود؟ از بین چه‌تعداد داوطلب برای این نقش انتخاب شدی؟
امیدی به‌انتخاب‌شدن نداشتم؛ اما رفته‌رفته به گوشم رسید استعدادش را دارم، یک‌مقدار ذوق‌و‌شوق پیدا کردم. بعد همراه مادرم به فرهنگسرای بهمن رفتیم. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. فرهنگسرا پر از بچه بود؛ به مادرم گفتم بیا برویم، من قبول نمی‌شوم. مادرم گفت: «پسرم تو دلت پاک است. خدا هوایت را دارد؛‌ یک بسم‌الله بگو و برو جلو»؛ ایستادم و آن‌روز گذشت. باورم نمی‌شد بین آن‌همه بچه انتخاب شوم؛ ولی فردا تماس گرفتند و گفتند که قبول شده‌ام. فردا دوباره رفتیم؛ آقای مجیدی برای یکی‌دیگر از نقش‌ها از من تست گرفت و حذف شدم. بدجور توی ذوقم خورد؛ اما دعا می‌کردم و دلم روشن بود که انتخاب می‌شوم. ایمان داشتم که در فیلم بازی می‌کنم و به‌همین‌دلیل دست به ترکیب صورتم نزدم. مادرم می‌گفت برو موهایت را کوتاه کن؛ فیلم تمام شد؛ حذفت کردند. آن‌موقع بود که در دلم گفتم خدایا من را قبول کردی، دمت گرم، چه می‌شود برای نقش اول انتخاب شوم؟ همین‌طوری گفتم. یک‌دفعه فردای همان‌روز با من تماس گرفتند و گفتند بی‌‌اینکه به موهایت دست بزنی، بلند شو بیا. برای نقش یک، سه رقیب داشتم که آن‌ها حذف شدند و من انتخاب شدم. بازی در «خورشید» باعث تغییر زیادی در من شد. چرا دروغ بگویم؛ اکنون تازه درس می‌خوانم. قبلاً همیشه سر کلاس خواب بودم و در انتها پاچه‌خواری معلم‌ها را می‌کردم به من نمره بدهند. همین‌طوری کلاس به کلاس بالا می‌رفتم؛ ولی الآن آدم دیگری شدم و درحال‌تلاش هستم تا آجربه‌آجر خودم را روی‌هم بگذارم و بسازم و روزی بازیگر خیلی‌خوبی شوم که متعلق به مردم است. امیدوارم روزی برسد که خانواده‌ام به من افتخار کنند. می‌خواهم پرچم ایران و استان آذربایجان را بالا ببرم.

بعد از «خورشید» خبرهایی از بازی تو در فیلم‌های دیگر آمد. از شرایط کنونی که در سینما داری راضی هستی؟
خیلی از کارشناسان در شرایط عادی می‌گفتند سینمای ایران در کماست؛ متأسفانه کرونا هم آمد و شرایط را خیلی‌بد کرد. این بدشانسی بود که برای من رخ داد؛ اما خوشبختانه بعد از «خورشید» برای بازی در سریال «شهیدان باکری» انتخاب شدم. برای بازی دراین‌سریال وزنم را کم کردم. امیدوارم که اتفاق‌های خوبی برای این‌مجموعه رخ دهد. ساختار سریال به‌گونه‌ای‌ست که می‌شود همه‌چیز آن‌را پذیرفت.

برای پذیرفتن این نقش، با آقای مجیدی هم مشورت کردی؟
جا دارد اینجا بگویم آقای مجیدی اصلاً این‌طورکه می‌گویند، نیست. آقای مجیدی حتی قبل از اکران «خورشید» گذاشت من برای بازی در مجموعه شهید باکری بروم. به حرف‌هایی که پشت‌سر آقای مجیدی می‌گویند، باور ندارم. به عشق و معرفت آقای مجیدی، وارد تونل‌های پر از خاک «خورشید» می‌شدم. نمی‌خواهم به‌صورتی بگویم که همه فکر کنند درحال‌تعریف از ایشان هستم. اصلاً این‌طور نیست. افرادی‌که با ایشان از نزدیک نشست‌وبرخاست دارند، قطعاً می‌دانند این حرف‌ها در موردشان درست نیست.

یعنی در قرارداد تو هیچ محدودیتی برای انتخاب نقش‌های دیگر وجود ندارد؟ شایعه‌هایی مطرح است که تو و چند بازیگر نوجوان فیلم برای قبول نقش‌های دیگر حتماً باید با آقای مجیدی مشورت کنید.
آقای مجیدی خودش به من گفت باید کتاب و درست را بخوانی که اگر یک‌روز خواستی سر کار دیگری بروی، خودت بتوانی درباره آن تصمیم بگیری و به من زنگ نزنی. ایشان فقط می‌گوید درست را ادامه بده. درعین‌حال گفت هرزمان راهنمایی خواستی، به من زنگ بزن و حتی اگر راهنمایی نمی‌خواهی، خودت سر کارهای مختلف برو. به من دو،سه کار پیشنهاد شد که آقای مجیدی گفت ازنظر من خوب نیست؛ ولی تا شهید باکری را گفتم، گفت برو، در زندگی به دردت می‌خورد.
پس کارهای دیگر را به تو توصیه کرد که قبول نکنی؟
قرار شد سر کار خانم پوران درخشنده هم بروم؛ اما کارش خوابید. برای نقش اول فیلم «پسرها فریاد نمی‌زنند» خانم درخشنده به من پیشنهاد داده شد و آقای مجیدی هم گفت قبول کن؛ ولی این‌کار به‌خاطر کرونا مقداری به‌تعویق افتاد. الآن مجبورم کتاب بخوانم تا سوادم را در سینما بالا ببرم؛ چراکه برای فهم بیشتر از نقش و سینما، نیاز به سواد آکادمیک دارم. خلاصه باید بگویم که قبل از بازی در «خورشید» یک بچه‌لات بودم؛ ولی اکنون سعی کرده‌ام شرایط زندگی خودم را تغییر بدهم.

جایزه جهانی بازیگر نوظهور جشنواره ونیز سبب نشد پیشنهاد بازیگری از پروژه‌های خارجی داشته باشی؟
یک‌ماه طول کشید تا اسم این جایزه را حفظ کنم؛ جایزه مارچلو ماسترویانی. واقعیت اینکه تاکنون چنین پیشنهادی نداشتم.

گفتی قبل از بازی در «خورشید» برای کسب درآمد، کارهایی هم انجام می‌دادی؛ آیا شهرت امروز سبب شده نتوانی کارهای دیگری را برای کسب درآمد انجام دهی؟ دستمزد بازی در «خورشید» و سریال «شهیدان باکری» به‌اندازه‌ای بوده که نیاز به کارهای دیگر نداشته باشی؟
اولاً من یک پارتی خیلی بزرگ دارم که خداست. به‌اندازه‌ای به سینما علاقه دارم که الآن نه سر کارم و نه هیچ‌کار دیگری می‌کنم. قید همه‌چیز را زدم و فقط کتاب می‌خوانم. می‌خواهم تئاتر ببینم و یاد بگیرم. این‌قدر به سینما علاقه دارم که به حقوق فکر نمی‌کنم؛ به این فکر می‌کنم که در فیلمی بازی کردم و می‌توانم سینما را ادامه بدهم. تنها می‌خواهم سوادم را بالا ببرم تا بهتر نقش‌ها را بازی کنم.

برای آموزش بهتر بازیگری، از بازیگرهایی که با آن‌ها در «خورشید» کار کردی، راهنمایی گرفتی؟ مثلاً از آقای عزتی که سال‌ها در تئاتر فعال بوده است؟
ارتباطم با آقای عزتی کاملاً قطع شده؛ اما خانم طباطبایی خیلی به من مشورت می‌داد. افرادی هستند که شما را نصیحت می‌کنند؛ ولی چیز خاصی به تو اضافه نمی‌شود؛ ولی خانم طباطبایی طوری پخته با من حرف می‌زد که به آجرهایم اضافه می‌شد. از ایشان خیلی‌چیزها یاد گرفتم. از آقای عزتی و آقای نصیریان هم خیلی ممنونم. دم همگی‌شان گرم.

همکاری با آقای نصیریان چطور بود؟ حین بازی از ایشان کمک می‌گرفتی؟
وقتی آقای نصیریان سر صحنه آمد، ترسیدم؛ نه که جلوی دوربین استرس داشته باشم. اولین روزی‌که جلوی دوربین رفتم، دوربین را روی دوشم گذاشتم و بازی می‌کردم. وقتی آقای نصیریان آمد، دیالوگ را گذاشتیم و می‌خواندیم و به‌روش زبان خودمان آن‌را بیرون می‌دادیم، به‌روش روح‌اللهی. اگر ایشان خودشان را می‌گرفت و با من حرف نمی‌زد که من خیلی می‌ترسیدم. بچه‌های پشت‌صحنه مدام به من می‌گفتند، روح‌الله خراب نکنی، تو را می‌کُشد. ولی آقای نصیریان کمک می‌کرد، می‌گفت پسرجان اینجا را این‌طوری بگو و اصلاً نگران نباش، باهم می‌ترکانیم. همین‌طور صمیمانه صحبت می‌کرد و خیلی به من کمک کرد و باعث شد ترس من بریزد.

با همبازی‌هایت در «خورشید» هنوز درارتباط هستی؟ به آن‌ها هم پیشنهاد بازی در کارهای دیگری شده است؟
با مهدی درارتباطم و می‌دانم قبل از اکران «خورشید» سر یک کار دیگر رفته بود. مانی هم بیشتر به فوتبال علاقه دارد تا سینما؛ و درگیر فوتبال است. تاجایی‌که در‌جریانم، به شمیلا هم کاری پیشنهاد نشده است.
حامد قریب/ هنرآنلاین

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه