کد خبر:
270759
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ دوشنبه ۲۲ شهريور -
08:03
اندازه اقتصاد ایران چقدر است؟
آمارهای بانک جهانی نشان میدهد که تولید ناخالص داخلی ایران کاهش یافته؛ اما آمارهای صندوق بینالمللی پول نشاندهنده افزایش تولید ناخالص داخلیست. دلیل این تفاوت را باید در نرخ چندگانه ارز جستوجو کرد که علاوهبر همه مشکلات داخلی، سازمانهای بینالمللی را نیز در محاسبه تولید ناخالص داخلی دچار اشتباه کرده است. بهگزارش ایرنا؛ بحث درباره اندازه اقتصاد ایران و رتبه اقتصادی کشورمان درمقایسهبا سایر کشورها باردیگر داغ شده است. اکنون این پرسش مطرح شده که ایران درمقایسهبا سایر کشورها چه جایگاه اقتصادی دارد؟
پیشازاین کارشناسان اقتصادی بامراجعهبه منابعی همچون صندوق بینالمللی پول و بررسی آمارهای بهروز نشان دادند اگر تولید ناخالص داخلی (GDP) را بهعنوان شاخصی برای مقایسه درنظر بگیریم، ایران بیستودومین اقتصاد بزرگ دنیا خواهد بود. اکنونکه اندازه اقتصاد ایران به موضوعی پربحث تبدیل شده، دلیلش انتشار آمارهای بهروزشده بانک جهانیست که براساسآن تولید ناخالص داخلی کشور در سال ۲۰۲۰ برابر با ۱۹۲میلیارددلار بود؛ ایندرحالیستکه تولید ناخالص داخلی ایران در سال گذشته ۲۵۸میلیارددلار اعلامشده بود و بنابراین براساس آمار جدید، تولید ناخالص داخلی در سال قبل میلادی به سطح سال ۲۰۰۴ بازگشته است؛ اما واقعاً اقتصاد ایران تاایناندازه کوچک شده است؟
چگونگی اندازهگیری تولید ناخالص داخلی کشورها
کارشناسان اقتصادی بسیاری از آمارها و شاخصهای موردنیاز خود را از مراجع معتبری مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول استخراج میکنند اما این سازمانها چگونه آمار کشورهای مختلف را اعلام میکنند؟ مرجع آماری این سازمانها درواقع همان مراجع رسمی آماری کشورهاست اما گزارشهای رسمی کشورها براساس پولی ملی خودشان ارائه میشود؛ مثلاً ایران ارزش تولید ناخالص داخلی را برحسب ریال، ترکیه برحسب لیر و چین برحسب یوان اعلام میکنند. برایاینکه آمارهای اعلامی هر کشور به دلار تبدیل و با دیگر کشورها قابلمقایسه شود، لازم است از نرخ برابری دلار استفاده شود. بهگفته یک کارشناس اقتصادی؛ همینموضوع است که میتواند باعث سردرگمی شود و اعتبار آمارهای اعلامی را با تردید روبهرو کند. حمید آذرمند (پژوهشگر اقتصادی) در یادداشتی در کانال تلگرامی خود، مقایسهای بین ارزش دلاری تولید ناخالص داخلی ایران در دو مرجع آماری بینالمللی؛ یعنی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول انجام داده. برایناساس؛ آمارهای اعلامشده این دو، روندهایی کاملاً متفاوت را نشان میدهد. براساس محاسبات صندوق بینالمللی پول، تولید ناخالص داخلی ایران به قیمت جاری در سال ۲۰۲۰ برابر با ۶۳۶میلیارددلار بوده و این بهمعنای افزایش ۴۳درصدی تولید ناخالص داخلی در سهسالگذشته است؛ اما همین شاخص توسط بانک جهانی حدود ۱۹۲میلیارددلار اعلامشده و برایناساس تولید ناخالص داخلی ایران در سهسالگذشته ۵۷درصد کاهش یافته است. چرا باوجوداینکه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، آمارهای خود را از مراکز رسمی داخلی دریافت میکنند، شاهد اختلاف اعداد و ارقام اعلامی آنها هستیم؟ آذرمند دلیل این اختلاف آماری را نظام چندنرخی ارز عنوان کرده و در یادداشت خود توضیح داده: «صندوق بینالمللی پول، از نرخ ارز رسمی (۴۲۰۰تومان) و بانک جهانی از نرخ ارز آزاد استفاده کرده و بدیهیست که هر دو شیوه با خطا همراه است. اختلاف بین برآورد صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ و همچنین در سالهای ۱۳۹۷، ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ مشاهده میشود که ناشی از نظام چندنرخی ارز و استناد مراجع یادشده به یکی از دو نرخ رسمی یا نرخ آزاد است. بهمیزانی که فاصله نرخ ارز رسمی و آزاد افزایش یافته، خطای محاسبه نیز بیشتر شده. شیوه درست محاسبه معادل دلاری GDP، استفاده از نرخ ارز مؤثر و لحاظ نرخهای مختلف برحسب سهم آنها از بازار است».
براساس محاسبات او؛ تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۲۰ برابر با ۴۹۸میلیارددلار بوده و ایران بیستوپنجمین اقتصاد بزرگ دنیاست. شاخصهای زیادی وجود دارند که میتوان با استفاده از آن، اقتصادهای مختلف را با یکدیگر مقایسه کرد و همچنین اقتصاد یک کشور را درطولزمان و در دورههای مختلف، موردمطالعه قرار داد. باتوجهبهاینکه شاخصهای مختلفی برای بررسی عملکرد اقتصاد وجود دارد، این سؤال مطرح است که آیا شاخص بحثبرانگیزی مانند تولید ناخالص داخلی، برای اندازهگیری پیشرفت اقتصادی قابلاعتماد است؟ این همان پرسشیست که نیکلا سارکوزی (رئیسجمهوری وقت فرانسه) در میان بحران مالی ۲۰۰۸ مطرح کرد و از اقتصاددانانی مانند ژوزف استیگلیتز، آمارتیا سن که هردو برنده جایزه نوبل اقتصاد هستند؛ و ژان فیتوسی، اقتصاددان مطرح فرانسوی خواست که به آن پاسخ دهند. در بخشی از نتیجه این فعالیت پژوهشی که سال ۲۰۱۰ در کتابی باعنوان «اندازهگیری نادرست زندگی، چرا GDP ناجور است؟» میخوانیم: «اکنون زمان آن رسیده که نظام اندازهگیری ما بهجای اندازهگیری تولید اقتصادی، رفاه مردم را اندازهگیری کند. اندازهگیری رفاه از آنجایی اهمیت دارد که شکاف فزایندهای بین اطلاعاتی که تولید ناخالص داخلی دربرمیگیرد و آنچه رفاه مردم است، وجود دارد». نویسندگان این کتاب، محدودیتهای تولید ناخالص داخلی را بهعنوان معیار اندازهگیری رفاه به خوانندگان نشان میدهند و از شواهدی استفاده میکنند که ثابت میکند چگونه GDP، نابرابری اقتصادی را نادیده میگیرد، چگونه وضع مردم حتی با افزایش متوسط درآمد میتواند بدتر شود و چگونه پیامدهای محیط زیستی تصمیمهای اقتصادی کنار گذاشته میشود.