آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
نوجوان پهلوان ایذه درس شجاعت داد
کد خبر: 290809 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ سه شنبه ۶ مهر - 08:06

نوجوان پهلوان ایذه درس شجاعت داد

علی‌اکبر بهبهانی

یک‌بار‌دیگر یک نوجوان 15‌ساله کشور، در یک تصمیم آنی میان ترس و شجاعت، انتخابی کرد که پیش‌از‌او پهلوانان، لوطی‌ها و چهره‌های استثنایی جامعه آن‌را انجام می‌دادند و به‌همین‌خاطر به آن‌ها پهلوان می‌گفتند. امروز قرار است از علی لندی؛ نوجوان 15‌ساله اهل ایذه که قهرمان نه، بلکه پهلوان است و پهلوانی زیبنده این کوچک‌مرد بزرگ، سخن بگویم. درس ایثار و شجاعت را علی به پیروی از مولایش حضرت علی (ع) پیش‌تر در مکتب اسلام، از اوان کودکی آموخته بود؛ به‌همین‌سبب وقتی آتش خانه همسایه را دربرگرفته بود و دو زن در آن گرفتار آمده بودند، علی عنان ازدست‌داده و برای نجات این دو‌تن، پهلوان‌وار خود را به درون شعله‌های آتش انداخت و دو زن گرفتار در زبانه‌های آتش را بیرون کشید تا جان خود را تقدیم سلامت آنان کند؛ اما افسوس که پس از یک‌هفته او به‌همراه یکی از زنان، به‌علت وسعت سوختگی‌های بدن، جان به جان‌آفرین تقدیم کردند. تقارن این واقعه در هفته دفاع مقدس و در سال‌گشت جنگ تحمیلی نیز قابل‌تأمل است. جنگی که در آن، کودک 13‌ساله‌ای به‌نام شهید فهمیده، خود را به زیر تانک می‌اندازد تا شاید بتواند یک تانک را از کار بیندازد. شاید این تقارن به بعضی از راحت‌طلبان یادآوری کند که خدمت به خلق، جزئی از وظایف مردم است و در دوران دفاع مقدس، این فعل را مردم ما به‌خصوص نوجوانان و جوانانی که برای شرکت در جنگ و دفاع از تمامیت کشور به جبهه‌های حق علیه باطل پا گذاشتند، به‌خوبی صرف کرده بودند؛ تا‌جایی‌که بعضی از این جوانان پرشور، حتی با گریز از خانواده و بدون رضایت آنان، به جبهه‌های جنگ می‌رفتند تا از ایران و ایرانی دفاع کنند. عروج ملکوتی قهرمان و پهلوان این روزهای کشور، بی‌گمان ما را به یاد روزهای جنگ می‌اندازد؛ دورانی که برای حفظ عزت و سربلندی ایرانی و اینکه ایران همیشه زنده بماند، جوانان و حتی کهن‌سالان کشور، عطش حضور در جبهه‌های جنگ را داشتند؛ و این مورد از خصوصیات ویژه ایران و ایرانی‌ست که درطول‌تاریخ آن‌را به اثبات رسانده‌اند. امروز یک‌بار‌دیگر جهان متوجه شد که هرگاه خطری کشور ایران و نظام جمهوری اسلامی را تهدید کند، مردم ازخودگذشته ما با اهدای جان خود، از کشور و هم‌وطنانشان دفاع می‌کنند؛ حتی اگر نتیجه آن، مرگ باشد؛ اما امروز باید در کنار این‌همه فداکاری یک نوجوان پهلوان، سخنی با مسئولین کشورمان داشته باشیم که آیا اگر این مورد در یک کشور اروپایی رخ می‌داد، علی لندی‌ها حتماً باید می‌مردند؟ به‌یقین پاسخ منفی‌ست و درنتیجه نمی‌توان پذیرفت که در کشور ما، استان به‌اصطلاح زرخیز نفتی کشور، آن‌هم در مرکز استان؛ اهواز، بیمارستان مجهزی نباشد تا خانواده علی لندی، ناچار نشوند برای نجات فرزندشان از بیمارستان اهواز به بیمارستانی در اصفهان کوچ کنند. اینجاست که باید حتماً از وزارت بهداشت‌ودرمان و مسئولین شهری اهواز گله‌مند بود که با وجود استراتژیک‌بودن موقعیت این استان، فقر پزشکی در آن دیده شود؛ چگونه می‌شود استانی که شعله‌های آتش چاه‌های نفتی آن تا آسمان‌ها درحال فوران است و باید امکان آتش‌سوزی را همیشه و در همه حال بدهند، بیمارستانی مجهز برای این منظور نداشته باشد؟ از‌سوی‌دیگر؛ بنا‌ به‌گفته پزشک اصفهانی، برای شانس زنده‌ماندن علی، نیاز به بانک پوست بود که متأسفانه در کشور ما، وجود ندارد. این پزشک اصفهانی می‌گوید که وقتی چند بافت و ارگان اصلی بدن، پیوسته دچار مشکل شوند، از دست پزشک هیچ کاری ساخته نیست و علی نیز دچار عفونت شدید شده و جان‌باخته است. حال که با این مورد در کشور روبه‌رو شده‌ایم، حیف است که در نظام پزشکی ما که بسیار پیشرفته است و پزشکان متخصص و جراح ما، در دنیا اعتبار ویژه‌ای دارند، ترتیبی داده نشود تا با تشکیل بانک پوست، بتوان از موارد مرگ ناشی از سوختگی‌ها نجات پیدا کرد.

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه