آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
صفر درجه سانتیگراد زیر صفر به‌روایت نویسنده و کارگردان و دستیارانش
کد خبر: 290878 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۵ مهر - 07:55

صفر درجه سانتیگراد زیر صفر به‌روایت نویسنده و کارگردان و دستیارانش

نمایش «صفر درجه سانتیگراد زیر صفر» اقتباسی آزاد از نمایشنامه «کالیگولا» اثر «آلبر کامو» است به‌نویسندگی و کارگردانی شادی اسدپور؛ از تولیدات جدید کارگاه «آغاز تا پایان» در مؤسسه هنری «آرتا» که از ۲۶ مهرماه ساعت 17:30 در تماشاخانه «دیوار چهارم» به‌روی صحنه می‌رود. دو بخش از گفت‌وگوها با بازیگران این نمایش، پیش‌تر به حضور مخاطبان ارائه شده بود؛ آنچه پیشکش می‌شود، بخش سوم گپ‌وگفت‌های کوتاه و صمیمانه با نویسنده و کارگردان؛ و دستیاران او دراین‌پروژه است.

 

روایت‌های جاری در نمایش‌ها داستان زندگی خود مخاطبان است

شادی اسدپور؛ نویسنده، طراح و کارگردان نمایش «صفر درجه سانتیگراد زیر صفر» بااشاره‌به‌اینکه این نمایش تا 16 آبان‌ماه در «دیوار چهارم»، به‌روی صحنه خواهد بود، گفت: «این اثر، به گم‌گشتگی‌ها و رخدادهایی می‌پردازد که رفته‌رفته به‌هم نزدیک می‌شود و به نتیجه می‌رسند تا من بتوانم معنا را به مخاطب خویش منتقل کنم». وی نمایش را برای خود، به‌مثابه یک مکاشفه دانسته و بااشاره‌به‌اینکه این اثر، روایت «تنهایی» بوده و این‌موضوع همواره محور اصلی نمایش‌های او را طی سالیان مختلف تشکل داده، افزود: «سال‌هاست از زوایای مختلف به این‌موضوع پرداخته‌ام و تصور می‌کنم این مفهوم آن‌قدر دقیق است که می‌توانم چند‌ اثر دیگر برای روی‌صحنه‌بردن آماده کنم و به این مفهوم بپردازم». وی این نمایش را روایت رنج، دل‌تنگی و تنهایی که موضوع موردعلاقه اوست، دانست و بااذعان‌به‌اینکه دراین‌اثر، جهانی هراس‌انگیز و پر‌هرج‌ومرج را مقابل دیدگان مخاطب به‌نمایش می‌گذارد، افزود: «این‌کار، قصه آدم‌هایی را روایت می‌کند که حیاتشان موجب عذاب خودشان است؛ آدم‌هایی به‌شدت شکننده و به‌شدت محتاج». وی بااشاره‌به‌اینکه هرگز برای داستان‌های جاری در نمایش‌هایش، خط پیچیده‌ای قرار نمی‌دهد و «صفر درجه سانتیگراد زیر صفر» نیز از این قاعده مستثنا نیست، گفت: «بسیارساده می‌توان به این اثر نمایشی نگاه کرد و دلیلش این‌است‌که داستان به‌شدت ساده‌ای دارد و درنهایت که قرار است قصه‌ای را به مخاطب خویش ارائه کنیم و مخاطب هم بتواند با شخصیت‌ها، قصه و موقعیتی که شخصیت در آن قرار می‌گیرد، ارتباط برقرار کند و اساساً ارتباط مخاطب با نمایش، از فاکتورهای مهمی‌ست که از ابتدای نگارش هر متن به‌شدت به آن توجه می‌کنم». کارگردان این اثر بااذعان‌به‌اینکه درطول قصه، شخصیت‌های این نمایش عمیق‌تر می‌شوند و این، بعد از مرحله‌ای‌ست که تلاش شده تا مخاطب ارتباطی عمیق با این نمایش برقرار کند، تصریح کرد: «بعد که رفته‌رفته شخصیت‌ها عمیق و عمیق‌تر شد‌ند، مخاطب نیز با آن‌ها وارد دنیای عمیق و عمیق‌تری می‌شود و نهایتاً به این می‌رسد که روایت‌های جاری دراین‌نمایش، تنها روایت زندگی شخصیت‌های این نمایش نیست و می‌تواند داستان زندگی خود او نیز باشد و این‌موضوع برای خود او نیز اهمیت دارد». وی باتأکیدبر‌اینکه رنجی در داستان و قصه زندگی شخصیت‌ها موجود است که اگر بازیگر آن‌را درک نکند، نمی‌تواند به مخاطب خویش منتقل کند و پیش از درک بازیگر، کارگردان باید آن‌را به‌درستی درک کرده باشد، خاطرنشان کرد: «خود من در پله نخست به‌عنوان نویسنده و کارگردان باید این رنج را تحمل کنم و به‌تبع‌آن از بازیگرم بخواهم او نیز این رنج را تحمل کند تا درنهایت، این رنج و این معنا را همه‌باهم بتوانیم به مخاطب منتقل کنیم و رخدادی که مدنظر من است؛ یعنی ارتباط‌برقرارکردن با مخاطب رخ دهد». کارگردان نمایش «این یک اعتراف است» باتأکیدبراینکه تماشاگر به‌عنوان یک رکن اصلی در هنرهای اجرایی به‌حساب می‌آید و این‌امر موجب می‌شود تا ضرورت پرداختن به آن دوچندان شود، یادآور شد: «من همواره تلاش می‌کنم به‌عنوان کارگردان، تمرکز تماشاگر را به آنچه دلم می‌خواهد معطوف کنم و تلاش می‌کنم ازطریق قصه، میزانسن‌ها، عناصر اجرایی؛ ازجمله نور، بازیگر، دکور و ... به‌گونه‌ای توجه تماشاگر را جلب کنم و به او بگویم که به چه‌چیزی نگاه کند». وی رجوع تماشاگر به خود و زندگی خود را؛ حتی اگر شده برای دقایقی، از مهم‌ترین اهداف خود در اجرای نمایش‌هایش برشمرده و باتأکیدبر‌اینکه این رجوع، بستگی به کیفیت این اتصال دارد و زمان آن‌را تعیین می‌کند که می‌تواند از چندثانیه آغاز شده و تا مدت‌ها ادامه پیدا کند، خاطرنشان کرد: «همواره دوست دارم با ارائه نمایش‌هایم به مخاطب، سؤالاتی را مطرح کنم که این سؤالات درباره خود انسان طرح می‌شود و سؤالاتی که به‌گونه‌ای به زمان و مکان خاصی تعلق ندارد، درباره نیازها، آرزوها، خواسته‌ها، بایدها و نبایدها و ازاین‌دست موارد که همه این‌ها مجموعاً به انسان می‌پردازد و هر انسانی، در هرزمانی و در هرمکانی، می‌تواند نیازهای مختلفی داشته باشد». وی طرح این پرسش‌ها را برای خویش بسیارمهم دانسته و باتأکیدبراینکه معتقد است سؤالاتی که همواره برای انسان درباره احساس گناه، کمبودها، نفرت، خشم، عشق و ازاین‌دست موارد برای انسان مطرح شده؛ از اهداف او در کارگردانی یک نمایش است، گفت: «هدف دیگری که در کارگردانی تئاتر مدنظر دارم این‌است‌که تلاش می‌کنم یکسری انتظار برای تماشاگر خویش به‌وجود بیاورم؛ به‌بیانی، همواره تلاش می‌کنم انتظارات تماشاگرم از یک نمایش را با ساخت یک نمایش، تغییر دهم». این مدرس دانشگاه باتأکیدبر‌اینکه تلاش دارد نگاه و فکر ویژه‌ای را به تماشاگر ببخشد و نهایتاً به‌دنبال این‌است‌که با دیدن اثر نمایشی او، تماشاگر به خودش رجوع کند؛ گفت: «تلاش می‌کنم مخاطب با دیدن اثر من این سؤال را از خود بپرسد که من که هستم؟ و یکی از دیالوگ‌های مهم این نمایش نیز همین است. این سؤالی‌ست که یکی از شخصیت‌ها از خود می‌پرسد و این‌موضوع به گم‌گشتگی‌ها و رنجی که به‌نظرم یکی از رنج‌های مهم بشر است که خود را گم می‌کند و اینکه به‌دنبال خویش باشد، می‌تواند حرکت در یک مسیر درست را برای او رقم بزند». وی باتأکیدبراینکه بسیار تمایل دارد تماشاگر در نمایش او طعم کشف و شهود را بچشد، افزود: «شاید در نمایش من، مخاطب کمی سردرگمی را تحمل کند؛ اما مایل هستم نگاه کنجکاو و پرسشگر داشته باشد و فقط برای سرگرمی برای تماشای تئاتر نیاید؛ این‌درحالی‌ست‌که سرگرمی برای من فاکتوری بسیارمهم است». این کارگردان تئاتر در پایان این گفت‌وگو بااشاره‌به‌اینکه خودش تعریفی خاص از سرگرمی دارد و معتقد است سرگرمی فقط این‌نیست‌که تماشاگر فقط بخند و ساعاتی شاد را بگذراند؛ افزود: «همین‌که بتوانم یک نقطه اتصال با تماشاگرم داشته باشم، به‌نظرم آغاز سرگرم‌شدن است. بسیار دوست دارم تماشاگر حین دیدن کار، داستان خویش را خلق کند و خودِ این‌موضوع، شروع اتصال بین گروه اجرایی و تماشاگر است که می‌تواند یک‌نقطه‌ای و چندنقطه‌ای باشد؛ این‌مسئله می‌تواند تماشاگر را به باور برساند و رفته‌رفته او را در مسیر کشف حقیقت بیندازم».

 

هنر، درک زیبایی توسط هنرمند است

علیرضا میمی؛ دستیار کارگردان نمایش «صفر درجه سانتیگراد زیر صفر» بااشاره‌به‌اینکه این، نخستین تجربه‌ او به‌عنوان دستیاری کارگردان در یک اثر نمایشی‌ست، گفت: «به‌لطف خدا با انرژی خاصی تمرینات این نمایش را آغاز کردیم و زیرنظر استاد شادی اسدپور، این‌مراحل به‌درستی و باسرعت انجام می‌شد و حس خوبی به‌عنوان تجربه اولین دستیار کارگردانی برایم داشت». وی که تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی ادامه داده؛ با ابراز خرسندی از اینکه تجربه‌های کارگردانی اسدپور موجب می‌شد گروه با هدایت وی به مسیری درست رفته و بازیگران راحت‌تر به‌سمت نزدیک‌ترشدن به کاراکتر قدم بردارند، افزود: «گروه کارگردانی بسیارخوبی دراین‌نمایش دورهم جمع شدند و این‌امر موجب شد آرامش خاصی در گروه باشد و این آرامش همواره، مسیر را برای من و دیگر اعضای گروه هموار می‌کرده». وی بااشاره‌به‌اینکه اقتباس‌های بسیا‌ری در آثار مختلف نمایشی انجام شده است که تنها به اقتباس بسنده شده و دانش و هوشمندی در آن دیده نمی‌شود، ادامه داد: «دراین‌‌نمایش، به‌نظرم شناخت درست، سواد کارگردان و تجربه او موجب شاخص‌شدن اثر شده که اقتباسی درست از یک اثر آلبر کامو شکل گرفت که با شیوه کُلاژ خانم اسدپور که سبک اوست، همراه بود». وی که در دوره‌های «شخصیت کاراکتر و جستجوی نقش» به‌میزبانی «مسعود میمی» شرکت کرده است، ضمن ابراز خرسندی از اینکه همه جزئیات این نمایش بادقت و درست چیده شده بودند و همین سبک خانم اسدپور و دانش وی در کارگردانی، باعث شاخص‌شدن این اثر شد، اظهار کرد: «در شرایط کرونایی که بسیارسخت بوده و کار را برای همه دشوار کرده، گروه کارگردانی کوشید با رعایت پروتکل‌ها تمام تمرینات را انجام دهد. در شرایط فعلی، با‌توجه‌به همه تعطیلی‌ها بازیگران باید فعالیت‌های خود را ادامه می‌دادند و باید به‌‌‌شکل منظم، در منزل یا تحت هر شرایط دیگر فعالیت خود را انجام می‌دادند». دانش‌آموخته کارگاه‌های بازیگری محض «فرزین محدث» بااشاره‌به‌اینکه شرایط کرونا کمک کرد تا بسیاری از تمرینات تئاتر به‌صورت فردی یا حتی جلوی آینه برای هنرمندان صورت بپذیرد، افزود: «این‌نکته میان بچه‌ها دیده می‌شد که این‌افراد بعدازمدتی به بدن خویش آگاه‌تر شده بودند و می‌دیدیم که نسبت به حوزه‌های بدن و بیان آگاه‌تر شده و به شناخت بهتری از خود رسیده بودند». آهنگساز نمایش «تهران زیر بال فرشتگان» به‌کارگردانی «نادر برهانی مرند» باتأکیدبراینکه یک هنرمند و یک بازیگر الگوی اجتماع است و باید تمام پروتکل‌ها را رعایت کند تا دوران کرونا پایان یابد، خاطرنشان کرد: «هنر و هنرمند، مکمل هم بوده و باید هنرمندی باشد تا اثری هنری خلق شود. هنر، به‌معنای زیبایی‌ست؛ و هنرمند، کسی‌ست که این زیبایی را درک و خلق می‌کند».

 

درد و رنج، گویی موجب تزکیه روح انسان می‌شود

فرزانه دادخواهی؛ دستیار کارگردان نمایش «صفر درجه سانتیگراد زیر صفر» بااشاره‌به‌اینکه این نمایش با دو گروه بازیگر به‌روی صحنه می‌رود و این‌فرصت برای او فراهم آمده است که بتواند با دو گروه بازیگر کار بکند، گفت: «جزئیات کاراکترها آن‌قدر زیاد بود و آن‌ها آن‌قدر عمیق هستند که بازیگران طی تمرین این اثر به یک بیان فردی رسیده‌اند و هیچ دو کاراتر مشابهی شبیه هم نیستند. این، یکی از نکات مثبت این اثر است که مخاطب می‌تواند ردِپای بیان فردی هر‌یک از شخصیت‌ها را در نمایش ببیند». وی که طراحی و کارگردانی نمایش «ترانه‌های قدیمی» را در استان گیلان برعهده داشته است، فرم را دراین‌اثر غالب بر محتوا دانسته و باتأکیدبر‌اینکه بازیگران دراین‌اثر، در فضایی مشابهِ فضای گروتسک هستند، افزود: «یکی‌دیگر از جذابیت‌های این اثر برای من این‌است‌که وقتی در جایگاه یک تماشاگر درحال‌تماشای این نمایش هستند، به‌‌رغم‌اینکه کاراکترها به‌لحاظ فیزیک، اتمسفری که خلق کرده‌اند و زمانی‌که در آن زندگی می‌کنند، با مخاطب فاصله‌های بسیار دارند، مخاطب می‌تواند با این اثر ارتباط برقرار کند؛ زیرا تمام شخصیت‌های موجود دراین‌اثر را می‌تواند در خود ببیند». بازیگر نمایش «زندگی شیرین بامزه سگی» به‌کارگردانی «شادی اسدپور» با ابراز خرسندی از اینکه تماشاگر درمواجهه‌با این اثر می‌تواند به‌درستی با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کرده و تک‌تک شخصیت‌ها را در لایه‌های وجودی خویش ببیند؛ این‌را برگرفته و برآمده از ویژگی‌هایی برشمرد که دقیقاً ویژگی‌های خود مخاطب است و افزود: «تماشاگر به‌دلیل وجود این مشابهت‌ها قطعاً به‌این‌نتیجه می‌رسد که با بازیگران روی صحنه ویژگی‌هایی مشترک دارد و نهایتاً باوجوداینکه این اثر در فرم، زبان، زمان و مکان؛ با ویژگی‌های واقعی مخاطب فاصله بسیار دارد؛ اما شباهت‌ها آن‌قدر زیاد است که باعث ایجاد ارتباط با مخاطب می‌شود». بازیگر نمایش «تردمیل» به‌کارگردانی «سینا راستگو» با ارائه این توصیف از این اثر که ما، در زندگی روزمره خویش کابوس‌هایی را می‌بینیم که بسیار دردناک بوده، ما را اذیت می‌کند و کاملاً از دیدن آن‌ها اذیت می‌شویم؛ اما به‌‌رغم تمام این دردها دوست نداریم که از آن کابوس بیدار شویم، بیدارشدن را ببینیم و به کابوس پایان دهیم، افزود: «در مواجهه‌ای که با این اثر داشتم، دقیقاً همین اتفاق افتاد و باید گفت؛ از نقطه صفری که بازیگران وارد صحنه نمایش می‌شوند، مخاطبان با کاراکترها هم‌مسیر می‌شوند و دراین‌داستان پیش می‌روند؛ اما از کابوس‌هایی‌ست که دوست نداریم تمام شود و دیدن این درد و رنج، گویی موجب تزکیه روح انسان می‌شود». کارگردان نمایش «ستیز» بااشاره‌به‌اینکه فضای این اثر تلخی و درد را مشابه حال روز این روزگار ما ساخته است و فرصت حضور دراین‌اثر، گویی زبان روزگار ماست و این‌نکته هم برای همه عوامل جذاب است، گفت: «وقتی از کاری با این پیچیدگی صحبت می‌کنیم، به این‌امر واقفیم که گروه کارگردانی با این پیچیدگی‌ها رودررو بوده و یکی از وظایفی که برعهده آن‌هاست، این‌است‌که جزئیات شخصیت‌ها را که منجر به انتقال مفاهیم به مخاطب می‌شود، حفظ کنند».

امین کردبچه چنگی

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه