آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
دلم برای «نستعلیق» تنگ شده بود
کد خبر: 290957 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۶ آبان - 04:37

سید محمد احصایی:

دلم برای «نستعلیق» تنگ شده بود

«نه،ده‌سالی قرآن نوشته بودم، دستم نستعلیق ننوشته بود. دلم برای نستعلیق تنگ شده بود. کرونا هم آمده بود. گفتم بنشینم مشق بنویسم. مشق شب»؛ این، روایت سید محمد احصایی؛ از نخبگان خوشنویسی و نقاشی‌خط ایران از نمایشگاه مشق شب‌های اوست که با کیوریتوری بهزاد حاتم؛ از عصر 14 آبان‌ماه در گالری «گلستان» به‌تماشاست. 

سید محمد احصایی تأکید دارد: «این نه سیاه‌مشق است، نه مشق پاکنویس. نه کاربرد دارد و نه به‌درد می‌خورد. فقط نوشتن است برای نوشتن. اگر بخواهیم یک اسمی براش پیدا کنیم، با آن حالی که در من داشته، می‌شود به آن گفت یک‌نوع ذکر. تنها چیزی‌که می‌شود به آن گفت این‌است‌که اذکاری‌ست نشسته روی کاغذ. ذکر تصویری کلمات است». این استاد خوشنویسی تأکید می‌کند: «این‌ها یک استخوان‌بندی پروپاقرصی دارد که از گذشته می‌آید و من هم در این شصت،هفتادسالی که کار کرده‌ام، ذهنم، روحم، مطالعاتم، تخصصم، رشته‌ام، همه مربوط به این سنت است؛ و چیز جدیدی پیدا شده بدون حضور من، بدون تصمیم من، چیزی غریبه و نو. وقتی از این‌ها فاصله می‌گیرم، می‌بینم چیز مدرنی‌ست». شمار بزرگی از مشق شب‌های احصایی در کتابی نفیس ازسوی نشر «نظر» و گالری «۱۰» بچاپ رسیده که روز افتتاح نمایشگاه در گالری «گلستان» رونمایی شد. این کتاب که چهارمین کتاب از مجموعه «دیدار هنرمند» از بهزاد حاتم است؛ بزرگ‌تر از سه کتاب پیشین بوده و برای‌آنکه مشق‌ها در اندازه خودشان ارائه شوند، قالب یک آلبوم نفیس و ماندگار گرفته‌اند تا گوشه‌ای از کار پرارزش خوشنویسی استاد بزرگ معاصر بازتاب یابد. بهزاد حاتم در بخش‌هایی از کتاب این‌مجموعه نوشته است: «این کتاب (و نمایشگاه) درباره خط و خوشنویسی نیست. درباره فروتنی و شیفتگی‌ست. اگر بخواهیم از میان استادان خوشنویس همه روزگارهای ایران به‌اندازه انگشتان دستانمان بهترین‌ها را برگزینیم، محمد احصایی بی‌گمان در‌این‌شمار جا می‌گیرد؛ و اگر از من بپرسید، جایی دارد یگانه؛ چون احصایی، افزون‌بر بایسته‌های خوشنویسی، چیزی دارد که گذشتگان نمی‌توانستند داشته باشند و اینک در روزگار ما، خوشنویسی دیگر را با آن نمی‌شناسم: شناخت بنیادین فرهنگ امروزی». گروه بزرگ «الله»‌های احصایی که در آغاز دهه ۱۳۵۰ آتش‌فشانی در بستر هنر هم‌روزگار ایران بود، در همان گام‌های نخست کار او، هنرمندی را به‌نمایش گذاشت با شناختی درست و بسنده از ریخت و رنگ و بافت و ساختار و آهنگ آنچه بر کاغذ یا بر بوم می‌آورد. احصایی نوشت «الله»، خوانده هم شد؛ اما آنچه در چارچوب تابلوی او بود، یک نقاشی بود با همه ویژگی‌هایی که از یک نقاشی می‌خواهیم. اگر از پای این نقاشی‌ها امضایش را برداریم و از سر خویش دانش زبان را؛ می‌توانیم بچرخانیمشان و از‌هر‌سو که می‌خواهیم، بیاویزیمشان. با مشق‌کردن، یا آن‌گونه که احصایی می‌گوید؛ «مشق شب نوشتن»، خوشنویس دستش را گرم می‌کند. زیباتر و زیباتر، پخته‌تر و پخته‌تر و روان‌تر و روان‌تر بنویسد؛ تاآنجاکه گویی آن، خود نوشته می‌شود. بنویسد و بنویسد تاآنجاکه قلم خود بچرخد و آنچه مرکب بر کاغذ می‌گذارد به قطره‌بارانی بماند که از آسمان افتاده یا نسیمی که بر کاغذ وزیده؛ آوای یک پرنده یا سایه یک ابر؛ و خوشنویس هیچ. نیست. نباشد. باید چنان بنویسد و بنویسد و بنویسد که بی او نوشته شود. احصایی برای آغاز آیین خوشِ نوشتن، برای‌آنکه او ننویسد و نوشته شود، خود را مانند یک سامورایی، یک بازیگر تئاتر، یک بداهه‌نواز، آماده می‌کند. هنگامی‌که حافظ را می‌نوشت، می‌گفت: «پیش از شروع‌به‌کار وضو می‌گیرم و برای حافظ و میرعماد و پدرم فاتحه می‌خوانم. عبور از این‌مراحل تمرکز، مرا آماده کار می‌کند». بهزاد حاتم توضیح می‌دهد: «آنچه دراین‌کتاب می‌بینید، یک‌دسته از سیاه‌مشق‌هایی‌ست که از زمستان ۹۸ آغاز شده احصایی خود آن‌ها را مشق شب‌های کرونایی می‌خواند. او سراسر این‌رشته به سرشت مشق‌کردن پایبند بوده. از اینکه این‌گروه از کارش چیزی جز این انگاشته شود، بسیار دوری کرده است. برگ‌هایی که بر آن‌ها مشق کرده، دم‌دستی و بی‌ارزش‌اند. بسیاری‌ازآن‌ها برگ‌هایی به‌کار‌رفته‌اند؛ برگ‌هایی که پیش‌تر رویشان نوشته شده. بسیار فریبنده است که احصایی با گذاشتن لکه‌های رنگ طلایی روی یکی،دوبرگی چنین، به آن‌ها نمایی از یک خوشنویسی آرایش‌شده را داده است؛ لکه‌هایی سردستی و ناآراسته، همچون خود برگ‌ها. بر بسیاری از برگ‌ها از چند سو نوشته شده است؛ هم درجهت لبه‌های برگ و هم درجهت قطر آن؛ کژ. به‌زبان مولانا: «یک‌قدم چون رخ ز بالا تا نشیب/ یک‌قدم چون پیل رفته بر اریب»؛ احصایی نیز گاه چون رخ و گاه چون پیل گام برداشته است. بسیاری از برگ‌ها با چند قلم با اندازه‌های نا‌یکسان و با چندرنگ مرکب نوشته شده: سیاه، سرخ، سپید، رنگ پوست گردو؛ نیز آمیزه‌هایی از چندرنگ. برگ‌هایی هست که بر آن‌ها تنها یکی،دو حرف یا واژه با قلم درشت نوشته شده. برگ‌هایی هست که رویشان درست درجهت خودشان بخشی از کتابی نوشته شده؛ و شیرین آنجاکه احصایی از خود چیزی را بازگو کرده؛ چون داستان همه‌گیری‌ای که هم‌زمان با آغاز مشق‌کردن او آغاز شد. اینجاوآنجا نشانه‌هایی می‌بینیم از روزگار مشق‌ها یا جای نوشته‌شدنشان، در کنار امضایش؛ چیزهایی نظیرِ شب‌های کرونا، در قرنطینه، امان از این کاغذ بدقلق! از این‌ها شیرین‌تر نیز داریم: یک جا بسیارکوچک کنار یک ل زیبای درشت که از گوشه‌ای از آن، ‌چیزی به‌اندازه یک نقطه بیرون زده، نوشته شده: اینجا سرفه‌ام گرفت؛ و جایی‌که پیش از امضایش می‌خوانیم: سردماغ نبودم! اما آنچه در این گاه‌نگاری بیش‌از‌هرچه گویای زندگی هنرمندانه احصایی‌ست و به‌گمان من بیش‌از‌هرچه به‌یادگار خواهد ماند این‌است‌که جایی آمده: در 80سالگی چه انتظاری». نمایشگاه «مشق شب‌های محمد احصایی» تا ۲۶ آبان‌ماه در گالری «گلستان» به‌تماشاست؛ این، دومین نمایشگاه حضوری گالری «گلستان» پس از ایام کروناست؛ نمایشگاهِ پیشین نیز به احصایی اختصاص داشت و نمایشی بود از عکس‌های ۵۰‌ساله او از موزه‌های جهان.

شهلا اسلامی

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه