فرارسیدن «روز تولد»، یکی از رخدادهای مهمیست که شاید در زندگی هر فرد، واقعهای خاص بهحساب بیاید و هرکس اینروز را از نگاه خویش، متفاوت از بقیه تجربه کند؛ اما شاید برای مخاطبان ما قابلتوجه باشد که حالوهوای یک شاعر، در روز تولدش چگونه است. فائزه زرکش بهاری، متولد 17 آبانماه سال 1374؛ نویسنده، شاعر و بازیگر جوانیست که در نیمه دومینماه پائیز، حالوهوای ابری زادروزش را با مخاطبان ما بهاشتراک گذاشته. تألیف کتابهای «او زنی که شاعر بود» و «فکر نازک ابریشمی»؛ بازی در نمایشهای مختلفی نظیرِ «از بیرون»، «دنیای مطبوعاتی آقای اسراری»، «یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه»، «وقتی همه خواب بودیم»، «اگر از نو شروع کنیم»؛ و تجربه نمایشنامهخوانیهای «کوپه 64» و «مادر خانه» بخشی کوچک از کارنامه هنری این جوان هنرمند است. دیگر آثار این هنرمند را میتوان در صفحه اینستاگرام وی بهنشانی _Niloufaraneh مشاهده کرد.
هنر؛ اعجاز راستینی در اعوجاج زمان
فائزه زرکش بهاری؛ شاعر، نویسنده و بازیگر تئاتر بااشارهبهاینکه مرور 25سال از زندگی گویا تنها چندلحظه کوتاه بیشتر طول نمیکشد، گفت: «این لحظات گویی در زمانی، درست مثل لحظات قبل از غروب که آخرین اشعه تابش خورشید بر فراز زمین تابیده میشود، شکل میگیرد». وی که خود را دختر مسکوت آبانماهی غرق اسرار حصرشده واژهها مینامد، با اشاره از زمانیکه بهیاد دارد، قلم در دست داشته و نوشته است، افزود: «من اهل خیابان پائیز، کوچه آبان و پلاک 17 آن هستم؛ و گاهی در روز تولدم حس میکنم گویی یک انرژی پرحرارت از هستی و جسم من در دنیا ساطع میشود و فقط مینویسم و هرگز نمیتوانم این حال را توصیف کنم». وی بااشارهبهاینکه وقتی کنار رازهای دلش در سالهایی که بر او گذشته است، میایستد، میتواند هر راز را با ورقزدن یک برگ از تقویم زرد و سرخ پائیزی و یک راند بیشتر مبارزه کردن در زندگی ببیند و درنهایت به این میرسد که باید خداوند را از اینکه از خویش راضیست، شکر کند، ادامه داد: «هرسال، در روز تولدم این آرزو را داشته و دارم که بتوانم شایستگی نام هنرمند را با تخلص نیلوفرانه که بسیار برایم مقدس است، به ناف جهان پیوند بزنم؛ چراکه هنر، اعجاز راستینی در اعوجاج زمان است». نویسنده کتاب «او زنی که شاعر بود» ضمن ابراز خرسندی از ایننکته 25سال بهتماشای زندگی نشسته است و امسال، به یکسال جدید و به آرزوهای جدیدش، سلامی دوباره میکند، افزود: «من یک نویسندهام، یک شاعرم و اعتقاد دارم همه کلمات این شایستگی را دارند که لباس زیبا بپوشند و باصداقت و بدون تبعیض به واژهها و با استفاده از بسیاری از کلماتی که دیگران از آنها استفاده نکردهاند و دارند خاک میخورند، زندگی میبخشم».
نویسندهها مینویسند تا ثانیهها بیات نشوند
وی باتأکیدبراینکه نویسندهها مینویسند تا ثانیهها بیات نشوند، خود را دانشآموخته صحنه تئاتر؛ که آنرا نمودارِ صحنه پررمزوراز و فشرده زندگی میداند، برشمرد و بااشارهبهاینکه معتقد است بازیگران، شخصیتهایی را خلق میکنند تا بهمدد صحنه از فردیت خارج شوند، گفت: «ما دراینمیان تلاش میکنیم تجربههایی داشته باشیم که شاید در صحنه حقیقی زندگی، نتوانیم آنها را تجربه کنیم و شخصیتهایی را دراینمیان زندگی میکنیم که فشرده؛ اما گویا خالق آن هستیم». زرکش بهاری، بااذعانبهاینکه تجربه تدریس در هنرهای نمایشی را چندسالیست در کارنامه هنری خویش بهثبت رسانده، افزود: «همواره کوشیدهام با عشق و صبوری میان استعدادهای جوان و نوجوان کشورم، بمانم و برای آنان تلاش کنم تا روزی شاهد رشد و درخشش آنان باشم؛ زیرا خودم از سن 15سالگی، شروع به آموختن هنر نمایش کردم و در همان سنین، کارگردانی کردم، مربی تئاتر شدم و در جشنوارههای فجر دانشآموزی حائز مقام شدم؛ و همه اینعوامل این حس را در من ایجاد میکند که رسالتی برای تدریس این هنر به گردن من است». نویسنده کتاب «فکر نازک ابریشمی» باتأکیدبراینکه همواره شاکر پروردگار است که لطف بیاندازهای به او داشته، گفت: «این لطف خداوند متعال است که بسیارزود، مهرم به دل هنرجویانم مینشیند و سریع با آنها ارتباط برقرار میکنم و بهخاطر تمام اینلحظهها خداوند را سپاس میگویم؛ ازسویی، سپاسگزار خداوندی هستم که با تمام چالشهای کودکی، نوجوانی و جوانی، مرا به دختر مستقل تبدیل کرده است که تنهاییهایش را بغل کرده، بزرگ شده و جنگیده؛ و بدون پول و پارتی، امروز در نقطهای از زندگی ایستاده است که شرمنده خودش، خانوادهاش و رؤیاهایش نیست».
سپاس از خداوند بهخاطر موهبتهای ویژهاش
وی با ابراز خرسندی از اینکه باوجوداین در زندگی دردهای بسیار کشیده و با سرطان دستوپنجه نرم کرده؛ اما ازهمینمسیر توانسته سهم بسیارکوچکی در کمپینهای سرطان بهعنوان یک رواندرمانگر داشته باشد و با بسیاری از آدمهای از جنس نور آشنا شود و همراه آنان باشد تا دورههای درمان خویش را بگذرانند، تأکید کرد: «هرسال بهمناسبت فرارسیدن سالروز تولدم، بهخاطراین موهبت بزرگ و این نگاه ویژهای که خداوند متعال نسبت به من داشته، او را شکر میکنم. اگر بخواهیم به دورانی که در 20سالگی؛ نقطهعطف زندگیام و چالشهایی که بعدازآن پیش آمده، بپردازیم، خودش میتواند یک کتاب مستقل باشد». وی باتأکیدبراینکه بسیار کوشیده تا همیشه منتظر سکانس شیرینیست که معتقد است همه آدمها در عالم زر دیدهاند و بهخاطرآن خواستهاند با همه رنجها و دردهای موجود پا به این دنیا بگذارند و برای رسیدن بهایننقطه تلاش میکند، گفت: «آرزوی شخصیام قطعاً موضوعاتی اینچنین بوده؛ اما آرزویی برای وطن و جهانم و خصوصاً دراینروزگار طاقتفرسا دارم و همواره میگویم که خدایا برای احوال جهان معجزهای کن! و معتقدم این جمله، با کوتاهی بسیارش، بسیارگویاست؛ زیرا تنهاوتنها به امید رحمت خدا زندگی میکنیم و جهان و کره زمین روزهای دشواری را میگذراند».
بازگشت انرژی مثبت نیایشهایمان به خود ما
بازیگر نمایش «از بیرون» بهنویسندگی و کارگردانی حمید عبدالحسینی؛ باتأکیدبراینکه همواره معتقد است؛ باید زنجیره وجود داشته باشد و ما آدمها به یکدیگر رحم کنیم، افزود: «هریکازما در روزی خاص بهدنیا آمدهایم و باید درآنروز هرسال برای جهان و آدمهایش دعای مثبت کنیم و بهیقین خواهیم دید که انرژی مثبت این نیایشها به خود ما باز خواهد گشت». وی ضمن اظهار امیدواری دراینزمینه که خدا به انسانها نگاهی کند تا بسیارزود به روزهای خوبمان بازگردیم، ادامه داد: «من همواره، زندگی دو یا سهگانهای را انتخاب کرده و همواره اعتقاد دارم؛ هنر یکی از وجوه مهم زندگی من است و شعر، نویسندگی، در بازهای از زمان گویندگی، تئاتر، موسیقی، آواز همواره در زندگی من بوده و از من جدا نشدهاند و اگر با مرور همه اینها بخواهیم به این جمله معروف برسیم: هنر اگرچه نان نمیشود؛ ولی شراب زندگیست، به یک حقیقت بزرگ دست یافتهایم». بازیگر نمایش «یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه» که بهکارگردانی پانیذ نوروزی؛ در سالن «صنوبر» پردیس تئاتر «شهرزاد» بهروی صحنه رفته است، باتأکیدبراینکه هنر در کنار وجهه دیگر زندگیاش؛ یعنی زندگی کارمندی، در کنار او بوده و در شرایطی مجبور بوده است بهخاطر بیماریاش، کمتر دست به کار بزند و همینامر موجب شود وجه هنر در زندگی او پررنگتر شود، افزود: «میتوانم بگویم؛ اعتقاد دارم هیچ رشته تحصیلی در دبیرستان و دانشگاه برای شاعرشدن وجود ندارد و برخلاف کسانیکه تصور میکنند شاعران، افرادی ازدنیابریده و ژندهپوشیاند که از تمام مهارتهای دنیا تنها به این فکر میکنند که عقربه زندگی امروز تنها روی گیاهخوارشدن ایستاده؛ یا آنهاکه ماهرانهتر سیگار میکشند، شعرای بهتری هستند؛ یا شاعران انسانهایی معاشرتی نیستند، باید گفت که واقعیت این نیست».
بحران انسانیت؛
خلاصه همه بحرانهای پیشروی بشر
بازیگر نمایشنامهخوانی «دنیای مطبوعاتی آقای اسراری» شاعران را پردردترین افراد روی زمین خواند و بااذعانبهاینکه یک شاعر بسیارعمیق و زیبا نگاه میکند، افزود: «میتوانم بهجرئت بگویم وقتی در خلوتم عمیق به مسائل زندگی نگاه میکنم، میبینم درگیر بحرانهای بسیاری نظیرِ قیمت، بیماری، بیعدالتی، تبعیض جنسیتی، نژادپرستی و ... هستیم؛ اما نباید فراموش کرد همه بحرانهای پیشروی بشر، در بحران انسانیت خلاصه میشود؛ و بسیار جای تأسف است که نمیتوان این کمبود را به بازار تزریق کرد». وی باتأکیدبراینکه معتقد است سرنوشت یک ملت را افکار آنان تغییر میدهد و ضمن ابرازتأسف از اینکه امروز، در جامعهای زندگی میکنیم که خودمان به خودمان رحم نمیکنیم، کتاب نمیخوانیم، فیلم نمیبینیم، تئاتر نمیرویم و دائماً با یکدیگر درحالجنگ هستیم، خاطرنشان کرد: «همه انسانها درگیر جنگی درونیاند که بقیه از آن بیخبرند. فکر میکنم که با وجود اینهمه زخمی که در وجود داریم، نباید زخم یکدیگر باشم؛ چراکه ما یکدیگریم و تاوقتیکه خودممان نخواهیم، هیچ اتفاق مهمی در جامعه، نه در ایران و نه در جهان رخ نخواهد داد». بازیگر نمایش «اگر از نو شروع کنیم» بااشارهبهاینکه در روز تولدش باران باریده و این نعمت را همهساله در روزهای منتهی به تولدش تجربه میکند، گفت: «درعیناینکه از این رخداد حالم بسیارخوب میشود، احساس و انرژی خوبی نیز از آن میگیرم، از این غمگین میشوم که این باران بسیارشیرین است؛ اما اگر کسی دراینشرایط دسترسی به سادهترین امکانات پوشاک را نداشته باشد، میتواند نکتهای آزاردهنده باشد که هر وجدان بیداری را بیازارد. دراینلحظه است که نمیدانیم باید دعا کنیم که باران ببارد یا نه؛ و شاید اگر یکعمر است عدهای به این هوا میگویند هوای خراب بهایندلیل است؛ اما نباید فراموش کرد هوای بارانی، خراب نیست؛ اما شاید برای یکسری از آدمها بهگونهای باشد که حال آنها را خراب کند یا شاید نبودن سقف روی سر خیلیها، نام خراب به روزها و شبهای بارانی خطاب میشود».
گوشهایم در راهروهای بیمارستانها جا مانده
وی شبهای تولد را در عین خوبی، دارای ویژگیهایی خاص دانسته که از جمله آنها میتوان به غم و جنگ درونی اشاره کرد، گفت: «وقتی به بیمارستان میروم، گوشهایم را آنجا جا میگذارم؛ تلخی میبینم و تلخی میشنوم و ازاینبابت بسیار ناراحت میشوم. درعیناینکه نمیخواهم با زبان تلخ، سخن بگویم؛ اما باید بگویم ما یک زنجیره بههمپیوسته هستیم و لازماستکه به یکدیگر رحم کنیم». زرکش بهاری بااذعانبهاینکه وقتی کسی کتاب یک شاعر یا نویسنده را میخواند، درواقع کتابی وجود ندارد و او، تنها نویسنده را خوانده است، افزود: «چون همواره طبع نگارش در من فعال بوده، نمیتوانم یک کتاب را مثل همه بخوانم، یک تئاتر را مثل همه ببینم یا شاید نگاه به دنیا مانند همه افراد دیگر باشد، شاید اگر شعر نمیگفتم اینچنین بودم؛ اما باید بگویم اگر شعر را از فردا کنار بگذارم، میتوانم بگویم دنیا را گونهای دیگر میبینم، موسیقی را بهشکل دیگری گوش میدهم و بههمینخاطر است که میگویم با نوشتن بسیار عجینم، از نوشتن سر میروم و اینموضوع در عبارتی نمیگنجد». وی، با طرح این پرسش که آینده شعر چه میشود؛ بااشارهبهاینکه شعر، خود آینده است و آیندهای برای آن نمیتوان متصور شد، گفت: «شعر تمام آینده ما انسانهاست و هرگز منتظر آینده نمیماند. بههمینخاطر است که درلحظه خلق میشود و ما با شعرهای بزرگان قد کشیده و زندگی کردهایم و میتوانم بهجرئت بگویم که من با شعر زندگی کردهام».
آشنایی انسان با صداقت و حقیقت توسط شعر
این شاعر جوان، با اظهار امیدواری که اگر مردم بیشتر شعر بخوانند، میتوانند با واژههای صداقت، شرافت، نجابت و حقیقت روبهرو شوند، گفت: «انسانیکه با همه این مفاهیم مواجه شد و به همه آنها دست یافت، درنهایت به مهربانی میرسد؛ زیرا هر شعر، تعریف تازهای از شعر است و زبان و سبک هر شاعر امضای خاص اوست و ماده اصلی کسیست که مینویسد». وی هنر را مقولهای دانسته که هرگز نمیتواند از انسان جدا باشد و باتأکیدبراینکه جوهره هنر جدای از عامل انسانی او نیست، افزود: «همین سهم و حضوری که هنر در ذهن و قلب مخاطب از هنرمند بهیادگار میماند، اثر هنر است و زندگی زیر غبار کلمهها لمس آنها زیر غبار عصر حاضر، بعد وسیعی به انسان میبخشد؛ و خوشا به حال انسانهایی که در پائیز بهدنیا آمدهاند یا شانس دیدن پائیزهای بیشتری را در زندگی داشته یا شاعر بودهاند».
عکاس: مهدی اباذری
امین کردبچه چنگی