کمالگراییِ افراطی؛ متهم ردیف اول خودکشی
دکتر مونا عباسی؛ رواندرمانگر و روانکاو میگوید: «بیش از ۲۵درصد از نوجوانان و جوانان جامعه دچار الگوی منفی افراطی کمالگرایی هستند. بررسیها نشان میدهد که متأسفانه سطح کمالگرایی در نوجوانان تاحدی بالاست که آنها بهدلایلی مثل کمالگرایی و انتظاراتی نظیر کسب نمره بالا، رتبه برتر در کنکور یا یکشبه ثروتمندشدن دست به خودکشی میزنند».
اینروزها کمالگرایی، بیعیبونقص بودن در تمام زمینههای زندگیِ جوانان تجلی کرده. آنها نهتنها میخواهند ازنظر وضع مالی در بالاترین سطح قرار بگیرند بلکه تلاش میکنند تا ازنظر ظاهری کامل باشند. دوروبرمان کم نیستند جوانانی که بهخاطر جستوجوی کمال و بیعیبونقصی، آینده را برای خودشان تیرهوتار کردهاند چراکه ایدئالگرا هستند و جز به کمال و بهترین بودن رضایت نمیدهند. نسل جدید انتظارات بالایی از دیگران دارند و نسبت به نسلهای قبلی انتظارات بیشتری از خود دارند؛ اما یک سؤال مهم: «آیا انتظار بهترین بودن از خودمان نگرانکننده است؟» دکتر مونا عباسی؛ متخصص روانشناسی سلامت، رواندرمانگر و روانکاو میگوید برخلاف آنچه افراد تصور میکنند که کمالگرایی یک محرک سالم است اما اینطور نیست؛ کمالگرایی نهتنها میتواند شما را از زندگی ناراضی کند بلکه میتواند سلامت روان افراد را نیز بهخطر بیندازد. همه ما انسانها در زندگی دنبال تلاش هستیم تا رشد کنیم و استعدادهای بالقوهمان را پرورش دهیم. درواقع، همه ما انسانها پتانسیلهایی داریم و سعی میکنیم این پتانسیلها را بالفعل کنیم تا به کمال مطلوب دست پیدا کنیم اما دستیابی به کمال همیشه مثبت نیست. عباسی با تقسیم کمالگرایی به سالم و ناسالم میگوید: «فردیکه دارای ویژگی کمالگرایی مطلوب یا سالم است، در مسیر زندگی بهدنبال اهدافیست که برای آنها تلاش میکند و این تلاشها به او احساس لذت بخشی میدهد». عباسی درخصوص کمالگرایی ناسالم میگوید: «فردیکه دارای ویژگیهای کمالگرایی نامطلوب یا ناسالم است، معمولاً اهداف دستنیافتنی، غیرمنطقی یا غیرمعقول را دنبال میکند. اینافراد معمولاً فقط به نتیجه و رسیدن به هدف فکر میکنند و همیشه درطول مسیرِ رسیدن به اهداف احساس بیقراری، اضطراب و ناامیدی دارند». این روانشناس میگوید: «افراد دارای کمالگرایی ناسالم بهدلیلآنکه ایدئال و استانداردهای زندگیشان بسیاربالاست، درنهایت حالتهایی مثل افسردگی و احساس عزتنفس پایین را تجربه میکنند». عباسی بااشارهبه علائم سندروم پرفکشنیسم یا کمالگرایی افراطی میگوید: «در این سندرم، فرد حتی با رسیدن به اهداف، آرزوها و انتظارات، احساس رضایت ندارد و حال خوبی را احساس نمیکند؛ درواقع این فرد همیشه احساس بیقراری دارد و همیشه احساس میکند کار نیمهتمام دیگری وجود دارد؛ درست مثل کوهنوردی که یک قله را فتح میکند و احساس میکند قله دیگری وجود دارد که باید فتح کند و بههمینترتیب همیشه درپی جستوجوی فتح قلههاییست که تمامی هم ندارد». این روانشناس، کمالگرایی افراطی را نوعی اختلال شخصیت میداند و میگوید: «کمالگرایی افراطی میتواند جزو زیرمجموعه اختلالهای شخصیت وسواس و اجبار به انجام یک کار قرار بگیرد؛ چون اینافراد هیچ حد متوسطی در زندگیشان برای انجام کارها قائل نیستند و همیشه احساس میکنند که باید کارها را بهنحواحسن انجام دهند؛ بنابراین، شکست و انجامندادن درست کارها برای آنها احساس اضطراب و هراسهای زیادی را ایجاد میکند». وی ادامه میدهد: «اضطراب و هراسِ نگرانکننده در اینافراد باعث میشود آنها از انجام کارها سر باز زنند و یک الگوی اجتنابی در انجام کارها داشته باشند؛ بهعبارتی، فرد با این ذهنت منفی که مبادا کار را خراب کند یا شکستی در هدفش داشته باشد، وارد مقوله کاری نمیشود و غالباً از تلاش برای رسیدن به اهدافش دست برمیدارد». عباسی سرمنشأ ظهور سندروم پرفکشنیسم در نوجوانان و جوانان را خانوادهها میداند و میگوید: «معمولاً والدین کمالگرا، فرزندان کمالگرایی تربیت میکنند؛ این والدین بدوندرنظرگرفتن تواناییها و استعدادهای فرزندشان، از همان کودکی از او انتظارات بالایی دارند و حتی گاهی والدین تمایل دارند تا فرزندشان ادامهدهنده آرزوهای ناتمام خودشان باشند. ایندسته والدین، این ذهنیت را در فرزندشان ایجاد میکنند که تو باید تنها برحسب معیارهایی که ما تعیین میکنیم فلان کار یا رفتار را انجام دهی». وی در نقطه مقابلِ والدین سختگیر، به والدینی اشاره میکند که فرزندشان را بیشازاندازه تشویق میکنند: «والدینی که فرزندشان را بیشازاندازه تشویق میکنند نیز میتوانند باعث ایجاد سندروم پرفکشنیسم در فرزندشان شوند. درواقع، دوستداشتنهای شرطی و تشویقها به کودک این پیغام را میدهد که ما خودت را دوست نداریم بلکه آن رفتار، دستاورد و موفقیتت برای ما لذتبخش است و اینها باعث میشود تا تو را دوست داشته باشیم». وی این دوستداشتنهای شرطی را عامل ایجاد اضطراب در کودکان میداند: «بچهها با اینگونه دوستداشتنها ازطرف والدین، تصور میکنند همیشه باید بهدنبال راضیکردن والدینشان باشند و وقتی احساس میکنند نمیتوانند انتظارات پدرومادرشان را برآورده کنند، دچار ناتوانی، ناامیدی و افسردگی میشوند». این روانشناس ادامه میدهد: «علاوهبراینکه سبک فرزندپروری والدین در ابتلای فرزندان به این سندروم تأثیر دارد اما نوع سرشت یا خلقوخوی بچهها هم میتواند تأثیرگذار باشد. درواقع، بعضی بچهها بهدلیل مسائل سرشتی یا ژنتیکی، سختگیریهای زیادی نسبت به خودشان دارند». بهگفته عباسی؛ سن نوجوانی زنگ خطری برای ابتلا به این سندروم است: «بچهها در دوران کودکی شاید خیلی متوجه انتظارات بالای والدین و کمالگرایی نشوند اما با ورود به سن بلوغ، نوجوان احساس میکند که باید یکمقدار به سرنوشتش جدیتر نگاه کند و از نوجوانی بهبعد، بهدلیل مواجه با چالشهایی مثل انتخاب رشته و شغل، کمالگرایی افراطی در نوجوانان پررنگتر میشود». این روانشناس میگوید بیش از ۲۵درصد از نوجوانان و جوانان جامعه دچار الگوی منفی افراطی کمالگرایی هستند و ادامه میدهد: «متأسفانه سطح کمالگرایی در نوجوانان تاحدی بالاست که بررسیها نشان داده نوجوانان و جوانان بهدلایلی مثل کمالگرایی و انتظاراتی نظیر کسب نمره بالا، رتبه برتر در کنکور یا یکشبه ثروتمندشدن دست به خودکشی میزنند». وی درباره سنجش میزان کمالگرا بودن افراد توضیح میدهد: «یکی از روشهای اطمینانبخش برای دستیابی بهتشخیص میزان کمالگرایی، مراجعه به متخصص و روانکاو است که دراینروش بهکمک پرسشنامه، میزان کمالگرایی مثبت و منفی فرد نمرهگذاری و ارزیابی میشود». این روانشناس یکیدیگر از روشهای سنجش کمالگرایی را خودارزیابی نامید و افزود: «افراد میتوانند با خودکاوی و ارزیابی خود بررسی کنند که آیا بعد از رسیدن به هدفشان احساس لذت میکنند یا همچنان احساس نگرانی و اضطراب دارند؟ آیا فرجام یک کار برایشان مهم است یا کیفیت کار؟ آیا از ترس اینکه نتوانند کاری را بهطورکامل انجام دهند، مرتب آنرا عقب میاندازند؟ اینگونه خودارزیابیها میتواند در تشخیص میزان کمالگرایی مؤثر باشد». عباسی درباره خطرات کمالگرایی افراطی میگوید: «هنگامیکه فرد، هدف و احساس مثبتبودن خودش را با دستاوردها و استاندارهای بالایی میسنجد، وقتی نتواند به نتیجه دلخواهش برسد، خودش را سرزنش کرده و احساس بهدردنخوربودن میکند. این احساس نهایتاً منجر به کمبود اعتمادبهنفس، احساس شرم، احساس گناه، احساس خجالت درارتباطبا دیگران و خودکمبینی میشود». وی میگوید افرادیکه دچار سندروم پرفکشنیسم هستند غالباً اشتباهات خودشان را خیلیزود فراموش نمیکنند و مرتب نشخوار ذهنی دارند: «احساسات منفی در اینافراد گاهی درحدیستکه نسبت به خودشان تصویر منفی پیدا میکنند؛ همچنین چون خود ایدئال اینافراد با خود واقعیشان خیلی فاصله دارد و اغلب احساس میکنند که هیچوقت نمیتوانند به آن استانداردهای خودشان برسند، متأسفانه دست به خودکشی میزدند». عباسی بهمنظور پیشگیری از سندروم کمالگرایی افراطی میگوید: «خانوادهها باید دست از مقایسه فرزندشان با دیگران بردارند و در دوران مدرسه سعی کنند نمرات فرزندشان را با خودش مقایسه کنند نه با همکلاسیهایش؛ همچنین والدین باید استعدادهای منحصربهفرد فرزندشان را شناسایی و آنها را تقویت کنند؛ والدین نباید بنا به خواسته خود، فرزندشان را در مسیری هدایت کنند که استعداد و پتانسیلی درآنزمینه ندارد. این رفتارها باعث رشد هویت و شخصیت در کودکان میشود». این رواندرمانگر میافزاید: «والدین از کودکی باید این حس را در فرزندشان ایجاد کنند که ارزشمندبودن فقط رسیدن به هدف نیست بلکه تلاش کردن مهم است. همچنین اگر کودک اقدامات کوچکی برای رسیدن به اهدافش انجام میدهد، والدین میتوانند او را تشویق کنند؛ حتی به بزرگسالان پیشنهاد میکنم که اگر برای رسیدن به هدفی کارهایی انجام میدهند، به خود جایزه بدهند و خودشان را تشویق کنند». عباسی درپایان تأکید میکند: «اگر احساس میکنید که کمالگرایی در توانایی شما برای داشتن یک زندگی شاد اختلال ایجاد کرده یا باعث شده تا بهدنبال آسیبرساندن به خود یا دیگران باشید، حتماً به روانپزشک یا متخصص سلامت روان مراجعه کنید چراکه درمان؛ بهویژه درمان شناختی-رفتاری به شما کمک میکند روشهای جدیدی برای تفکر درمورد اهداف و دستاوردهای خود بیاموزید».
هدیسادات پاکنهاد/ ایرنا