از خودتان بگویید و از دوران کودکی و نوجوانی؟
در سال ۱۳۶۲ در شهرستان قائمشهر متولد شدم و سالهاست با نام هنری دخترم، بهنانه احمدی فعالیت میکنم. از دوران کودکی بهدلیل شغل مادرم که خیاط بوده و شغل پدرم که باافتخار تمام کارگر کارخانه نساجی شهرستان قائمشهر بوده، به پارچه و کارهای فنی و دوخت و ... علاقهمند شدم. مشوق اصلیام پدرم بود که از استعدادهای مختلفم حمایت میکرد و هرکار از دستش برمیآمد برای رشد من و خواهرانم انجام میداد. وی بهقدری مهربان و خوب بود که بهنوعی حامی معنوی بستگان نزدیک ما نیز محسوب میشد؛ مثلاً چون دخترعمهام پدرش را در کودکی از دست داده بود، پدرم در زمان ثبتنام در دانشگاه سراسری شیراز، او را همراهی کرد. اکنون وی تبدیل به یکی از موفقترین زنان ایرانی در حوزه مسائل حقوقی شده است. پدرم شدیداً عاشق علم و هنر و پیشرفت و خلاقیت بود. همه از او بهخوبی یاد میکنند. دراینبین چون من فرزند آخر خانواده بودم توجه بیشتری روی من بود. سالهای آغازین جنگ بود و من زیاد او را نمیدیدم. این دوری برای من که در مهدکودک همیشه منتظر آمدن پدرم با دوچرخه بودم، آزاردهنده بود. طی زندگی یاد گرفتم از تکتک دردها پلهای بسازم برای رشد و ترقی. پدرم جانباز جنگ تحمیلی بود و سالهای آخر عمر خود را دیالیز میشد و در آذرماه سال ۱۳۸۳ به درجه رفیع شهادت نائل شد. نام و تصویر وی در ورودی یکی از کوچههای روستای زادگاهش در بابل؛ برای من و خواهرانم افتخاریست؛ چون با وجود نداشتنِ پسر، نام خود را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد. برخلاف تصورات عامه که خود نیز بخشیازآن بودم؛ ولی تغییر و سختی رشد را بهجان خریدم و هرگز به چنینچیزی معتقد نیستم و به خود و دخترانم میبالم. از کودکی اولین هنرهایی که یاد گرفتم نقاشی و انجام کارهای دستی با پارچه و ... بود. پدرم ابزار فنی زیادی داشت. بیشترین ساعات زندگی من در کنار پدرم بود. در کنار او مشغول انجام کارهای فنی با چوب و پارچه و ... میشدم و چون فرزند پسر نداشت برای انجام کارهای فنی مثل نصب ایرانیت برای منازل مسکونی از من بهعنوان کمک استفاده میکرد. بهنوعی شاگردش بودم. اولین ارتفاعی که تجربه کردم، سقف خانه یکی از همسایههایمان بود که توانستم به پدرم کمک کنم ایرانیت آنجا را نصب کند. این تجارب شیرین طی شد تا به دوره نوجوانی رسیدم. بهخاطر خط خوبی که پدر و خواهرانم داشتند به خوشنویسی علاقهمند شدم و کمکم رشته تذهیب را هم کنار خوشنویسی یاد گرفتم. لازمبهذکر است بگویم خواهر بزرگم سبک انحصاری خودش را در رشته تذهیب و ماندالا دارد. پس بیشتر دیدم و بیشتر یاد گرفتم و بیشتر کار کردم. اولین کارهای خطاطی من با خودنویس پارکر هدیهای ازطرف پدرم شروع شد و سال ۸۳ اولین نمایشگاه انفرادی خطاطیام را در دانشگاه آزاد قائمشهر برپا کردم و چون نقاشی دیواری هم انجام میدهم سال 92 توانستم روی دیوار 40متری بیمارستان رازی شهرستان قائمشهر اولین کارم را اجرا کنم. کار بعدیام خطاطی سورهای از قرآن روی دیوار بنیاد شهید شهرمان بود. شبانهروز مینوشتم و میکشیدم و پدرم تکتک کارهایم را تحسین میکرد. وقتی وارد دبیرستان شدم رشته علوم انسانی را انتخاب کردم؛ چون روحیه هنری داشتم و به ریاضیات علاقهای نداشتم. ازآنجاییکه کتابخانه پرباری در منزل داشتیم و از همان ابتدا فرهنگ کتابخوانی در خانه ما پررنگ بود به ادبیات فارسی علاقهمند شدم و کمکم حوزه نویسندگی و سرودن شعر و ترانه را لابهلای کارهای هنریام گنجاندم. چندین مقاله در حوزه پوشاک در روزنامههای کشور چاپ کردهام ولی شعر و ترانه را ادامه ندادم. درحالحاضر با غزلیات ناب و زیبای خواهرزادهام علاقهمندی خود را به حرفه ترانهسرایی در کنار سایر شعرای بزرگ ایرانی دنبال میکنم. بعد از گذشت چندسال، اولین کتاب خود را که شامل 90 داستان کوتاه بود نوشتم؛ ولی تمایلی به چاپ آن نداشتم؛ چون کاملاً میدانستم هنوز جای کار دارد. سال ۸۱ وارد دانشگاه شدم و تحصیلاتم را در رشته زبان و ادبیات فارسی شروع کردم. تابهامروز که بهدلایلی نظیرِ ازدواج و تولد دخترانم، مکثهایی در روال درسیام بهوجود آمده، درس خوانده و میخوانم و تدریس میکنم. دانشجوی ترم آخر زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری هستم و از سال 98 تدریس در دانشگاه را شروع کردم. برای دانشجویان طراحی پارچه و لباس و دانشجویان رشته آموزش ابتدایی که دروس مربوط به هنر آنها با بنده است. هنوز از رساله خود دفاع نکردهام اما به Postdoc یا Postdoctoral همیشه فکر میکنم.
دلایل خروجی متفاوت شما در محیط کاری نسبت به سایر همکاران چیست؟
ابتدا درمورد چند نکته فرهنگی غلط در کشورمان بگویم؛ ما، مردم اینکشور پهناور و غنی، متأسفانه تاحدزیادی تعابیر و تفاسیر غلط از ضربالمثلها و حکمتها داریم. سالهاست درحالمطالعه هستم در حوزه ادبیات و بخشهای زیادی از درسهای ما مربوط به کتابهایی مثل قابوسنامه، کلیلهودمنه و ... بوده. از دوران کودکی به ما میگفتند (البته من دراینگروه نبودم) که از این شاخه به آن شاخه نپر و تمرکزت را روی یکچیز بگذار؛ اما من باتوجهبه تجارب خیلیزیادی که دراینسالها کسب کردم فهمیدم اتفاقاً رمز موفقیت، در کسب تجارب مختلف در حوزههای متنوع است؛ یعنی باید خیلیچیزها بهصورت تجربی انجام شود تا تو بتوانی درانتها در یک یا چند توانمندی خیلی قوی باشی و بدرخشی. تا قبل از ورود به دانشگاه، کارهای دستی مثل گلدوزی، مرواریدبافی، بافتنی، قلاببافی و دوخت لباس عروسک و تکهدوزی با پارچه را یاد گرفتم و به هنرهایی مثل نقاشی، خطاطی، تذهیب و نویسندگی و ساخت زیورآلات پرداختم و یکی از دلایل موفقیت خودم را درحالحاضر ادامهدادن میدانم. استمرار، رمز پیروزیست. اگر شما از این شاخه به آن شاخه بپرید؛ بدوناینکه تجارب قبلی از شاخه قبلی را به شاخه بعدی ببرید، بهنوعی باختهاید. البته کاملاً نظر بنده نسبیست؛ اما اگر روی هر شاخه تجربهای کسب کنید و مدام به آن ایده پروبال بدهید و آنرا بهتر کنید، زندگی را بردهاید یا بهتر میبرید.
چطور توانستید در شاخههای مختلف به فعالیت بپردازید؛ بدوناینکه هنری از هنر بعدی کمرنگتر شود و در سایه قرار بگیرد. بههرحال شما در همه این امور استاد مسلم نیستید؟
بهنظرم هنر کمرنگ نمیشود؛ بلکه مثل یک ذره کوچک وارد رنگ اصلی میشود و به پررنگترشدن آن کمک میکند. اینکه بگوییم چیزی کمرنگ میشود؛ نهاینکه تأثیرش را از دست میدهد، اصلاً؛ مثلاً من مدتی در کار رنگآمیزی روی سفال بودم و ازاینراه درآمد کسب کردم؛ اما ادامه ندادم؛ اما طراحی و نقاشی روی سفال، من را به نقاشی روی پارچه علاقهمند کرد و توانستم به کمک سفالی که الآن به آن نمیپردازم باجدیتتمام نقاشی روی پارچه را دنبال کنم. البته وقتی دخترانم را در دوران کودکی به کارگاه میبردم، آنها از نزدیک در جریان کار من قرار میگرفتند و باید بگویم که دختر بزرگم هنر سفال و سرامیک را دوسال است دنبال میکند. درادامه باید بگویم با تلفیق و تمرکز بر روی هنرهای مختلف توانستم اساس حرفهام را تشکیل دهم. اکنون فعالیتهای اصلی من مربوط به تدریس در مدرسه بهعنوان دبیر، تدریس در آموزشگاه آزاد فنیوحرفهای و فعال در حوزه پوشاک و نیز طراحی و ساخت زیورآلات طلا و نقره است. بهعنوان یک دبیر در درسهایی مثل کارآفرینی، سعی میکنم دانشآموزان را به کشف استعدادها و پرداختن به توانمندیهای آنها سوق دهم؛ چون فکر میکنم حلقه مفقوده باتوجهبه رشد بیاندازه و نابخردانه تکنولوژی، نپرداختن به همین اصول است. متأسفانه مردم جهان ما هنوز برای رشد در حوزه ارتباطات آمادگی لازم را ندارند؛ ازاینرو، تبعات منفی آن بیشتر مشهود است.
حلقه اتصال فعالیتهای هنری با اهداف آموزشی موجود در هنرستانهای کشور چیست؟
بیشازاندازه. قطعاً و بیشک. بنده در سال اول خدمت خود بهعنوان دبیر درس فارسی در متوسطه دوم انتخاب شدم. با پافشاری و سماجتی که بهخرج دادم و متقاعدکردن رئیس آموزشوپرورش ناحیه 1 استان توانستم در هنرستان مشغول شوم. البته هنوز هم تدریس درس فارسی با من است؛ چون رشته و مدرک تحصیلی بنده است اما همین که در محیط هنری قرار دارم و میتوانم دانشآموزان را در حوزههای مختلف مثل تولید محتوا، طراحی پوشاک، گردشگری، مدیریت خانواده و ... راهنمایی کنم جای شکر است. در انتهای ساعت تدریس، 10دقیقه را اختصاص میدهم به مشاوره با بچههای طراحی دوخت؛ مثلاً میگویم درس فارسی تمام شده؛ حالا هر سؤالی درمورد پوشاک دارید بپرسید؛ یا به دانشآموزان کامپیوتر میگویم با بچههای طراحی دوخت تشکیل یک تیم را بدهید و به همدیگر برای ارتقای شغلی در فضای مجازی کمک کنید.
استقبال دانشآموزان هنرستانی از نحوه تدریس متفاوت است؟
درس فارسی در مقطع دوم سنگین است؛ مخصوصاً درس فنون. چون من تجارب زیادی را که در حوزه صنایعدستی و پوشاک کسب کردهام با دانشآموزان درمیان میگذارم و ارائهدادنها از شیرینیهای موفقیتهای کاری، دانشآموزانم را ذوقزده میکند. به آنها یاد میدهم چطور از فضای آلوده مجازی چشمپوشی و از تکنولوژی بهمیزانلازم استفاده کنند؛ مثلاً از تجارب خودم در سال 95 میگویم که مدیریت تبلیغاتی نمایشگاه بینالمللی پوشاک را بهعهده داشتم و همزمان چندکار را انجام میدادم؛ که هم سخت بود و هم شیرین.
فعالیتهای حرفهای در حوزه پوشاک دستدوز را از چهزمانی آغاز کردید؟
سال 94 با کمک مسئولین صنایعدستی شهرستان قائمشهر و استان، گواهی تولیدی انفرادی را کسب کردم برای تولید پوشاک و منسوجات دستدوز. سال 95 شرکت خود را تأسیس کردم و مدتی فعالیت داشتم تااینکه بهتازگی استخدام شدم و فعالیت را در مکانهای موازی ادامه دادم. بیشازپیش مثل تدریس در آموزشگاه فنیوحرفهای در شاخههای مختلف و مخصوصاً گلدوزی و جواهردوزی و ... شاگردان خوب و متعددی تربیت کردم. از 98 تدریس را در دانشکده فنی بابل و دانشگاه آزاد قائمشهر و سما ادامه دادم؛ با مدرک ادبیات فارسی. دروس مربوط به تزیینات لباس را داشتم که خروجی خوبی بههمراه داشت. در نمایشگاهها و ایونتهای مختلفی با دانشجویان مستعد شرکت و مقامهای زیادی در مسابقات داخلی کسب کردیم و چندین مقام و رتبه کشوری و استانی ثمره سالها تلاش من دراینفعالیتهاست.
فعالیتهای بینالمللیتان در حوزه پوشاک دستدوز چه بوده است؟
سال 96 ازطرف استانداری مازندران کارهایم در شهر ولگاگراد روسیه در کنار کارهای سایر هنرمندان اکران شد. بهعنوان طراح لباس، کارهای من در فرش قرمز فستیوال فیلم بیلبائو اسپانیا و ارمنستان و الجزایر، سوئد و کلن آلمان بهنمایش درآمد؛ توسط هنرمندان حوزه سینما که لباس دستدوز مرا برای پوشیدن انتخاب کردند. چندین سرتیفیکیت بینالمللی برای شرکت در نمایشگاههای خارجی کسب کردهام مثل گالری مشترک فرانسه و کانادا و همچنین همکاری بهعنوان آرتیست در جشن مردگان کشور مکزیک که از جانب این سفارت انجام شده. بهیاریخدا بهتازگی رزومهام برای مستری کشور آمریکا پذیرش شده که میتوانم گواهی بینالمللی BRS گلدوزی را کسب کنم. با این مدرک میتوانم سراسر دنیا تدریس داشته باشم. با وجود شرایطی که برای خودم فراهم کردهام بهراحتی میتوانم از کشور خارج شوم؛ اما سفر و برگشتن را به همیشهماندن، ترجیح میدهم. باید بمانم تا تجارب خود را به نسل بعدی انتقال دهم.
ارتباط بین طراحی جواهرات و پوشاک را در چه میبینید؟
توانستم به تولید پولکهای نقره برای دوخت روی لباس برسم. قصد من در آیندهای نزدیک که بیشتر مقدمات آن فراهم شده کار با نخ طلا و نقره است و همچنین دوخت سنگهای باارزش و تولید آنها در غالب زیورآلاتی که صفرتاصدش در کشور تولید میشود. چندینبار بازاریهای عربی از من درخواست ارائه کار داشتند؛ ولی بهدلیل نداشتن نیروی ماهر کافی بهجد استارت نزدهام. البته بهنظرم نباید منتظر هیچ ارگانی باشیم. از وامگرفتن و دویدن بیزارم و بیشتر سعی میکنم خودم با مهارت خودم کارها را پیش ببرم؛ هرچند وامهایی با درصد پایین بسیار برای یک کارآفرین مناسب است؛ اما تابهحال از هیچ ارگانی وام کارآفرینی دریافت نکردهام.
با مسئولین چه سخنی دارید؟
خواستهای ندارم. چندسالپیش به استاندار مازندران هم گفتهام ما از شما چیزی نمیخواهیم؛ شما باید ما را مثل یک معدن طلا کشف و توانمندیهایمان را استخراج کنید برای تولید و کارآفرینی. اینامر موجب «تکثیر» میشود؛ اما متأسفانه مدیر کارآمد و دلسوز کمتر میبینم یا سعادت آشنایی تابهامروز نداشتهام. افرادی مثل ما دراینکشور با وجود تمام پیشرفتهایی که میتوانند در خارجازایران داشته باشند ماندند و ادامه میدهند؛ پس باید بهینه از آنها در چرخاندن چرخهای عظیم اقتصادی کشور در مراکز مختلف مثل مراکز دانشبنیان استفاده کرد. این هدفمندی مستمر را کمتر میبینم و شکایتی نمیکنم. شاید یکی از دلایلی که مسئولین رغبتی برای حمایت از افرادی مثل ما ندارند، بیاعتمادی باشد که به بعضی از هنرمندان در حوزههای مختلف بعد از گرفتن وامها دارند و همچنین نپرداختن به امور اصلی مثل خرید محصولات اولیه برای استارت و تولید و کارآفرینی.
برای آینده چه برنامهای دارید؟
من آینده خود را در تربیت کودکان خود و مردم میبینم. همیشه گفتهام بدون چشمداشت و فقط با خدای خود معامله میکنم. فرزندان خوب و سالمی دارم و این موهبت را مدیون دعای مردم میدانم که فرزندان خود را به ما میسپارند. آینده ازنظر من قابلپیشبینی نیست؛ اما میتوان آنرا ساخت. منهای تمام اتفاقات مهمی که سرتاسر دنیا مثل امواج خروشان ما را دربرگرفته، انسان باید نقش اشرف مخلوقات را بهخوبی بازی کند. از خداوند منان آرزوی رسیدن به صلح جهانی دارم.
از افتخارات داخلی و بینالمللیتان میگویید؟
مهمترین آنها کسب مقام اول کشوری در بخش طراحی لباس اجتماع جشنواره مد و لباس فجر بوده. دوبار، در سالهای 95 و 99 شایسته تقدیر و نفر اول در بخش طراحی کفش دستدوز و لباس اجتماع شدهام. کسب مقام اول استانی جشنواره هنری فیروزه، برگزیده دومین جشنواره ملی پسماند در بخش پارچهسازی، شایسته تقدیر در رشته شعر در جشنواره استانی بهارنارنج و همچنین شرکت در چندین نمایشگاه داخلی و بینالمللی و استاد نمونه دانشگاه، صنعتگر برجسته، کارآفرین برتر و خیلی افتخارات دیگر در کارنامه کاری من قرار دارد.
حرف آخر؟
باتوجهبهاینکه با مردم بسیاری در تعامل و مدام در حال نیازسنجی هستیم احساس میکنم برپایی ورکشاپهای مختلف هنری میتواند برای دانشآموزان بسیارمفید باشد. متأسفانه خانوادههای ایرانی فکر میکنند دانشگاه رمز پیروزیست؛ اما بهشدت مخالفم. معتقدم شخصیت کودکان از طفولیت شکل میگیرد. سن بسیار حساسیست و والدین، باید تمام شرایط را برای رشد فرزندان خود فراهم کنند. ازلحاظ دستورزی کودک باید به مهارت برسد؛ وگرنه بهسختی میتواند از پس مشکلات زندگی برآید. آمادگی لازم برای برپایی ورکشاپهای مختلف مثل گلدوزی، عروسکدوزی و پارچهسازی در کلیه آموزشگاههای فنیوحرفهای را دارم و مایلم به سراسر کشور بدون محدودیت سفر کنم تا بتوانم برای جوانان کشور مفید باشم. از تمام کسانیکه در حوزه صنایعدستی فعالیت میکنند میخواهم از نیروهای خلاق همین کشور استفاده کنند؛ چون متأسفانه شاهد این هستیم که از هنرمندان خارجی دعوت میکنند. خودمان بهاندازهکافی هنرمند اصیل در کشور داریم. نباید آموزشهای صرفاً لعابخورده با بستهبندی شیک تحویل هنرجو دهیم فقط چون یک استاد، ملیتی غیرایرانی دارد. من موفقیتهای خود را مدیون کسانیام که همیشه همراهم بودند. در درجه اول خانواده رکن اساسیست. دراینبین خواهر اول و دوم من نقش مهمی در پیشرفتهای هنریام داشتند؛ بهویژه خواهر دومم که در بخش طراحی پوشاک عفاف و حجاب، تجارب و تمرکز زیادی دارد و خواهر بعدی که چهارسال از من بزرگتر است، نقش مهمی در امور درسیام داشته. دوستان و حتی شاگردان بسیارخوبی داشتهام که همیشه قدردانشان هستم؛ چون مثل مادر هوای من را داشتند. اساتید دانشگاه آزاد قائمشهر که اگر آنها نبودند رسیدن به این افتخارات ممکن نبود. مرحوم ذاتا... احمدی که اتفاقاً وی نیز فرهنگی بود، یکی از حامیان اصلی من برای ادامه تحصیل بود و موانع را برای تحصیل من هموار میکرد. کلام آخر و اولم نیز دختران عزیزم؛ که هستی و نیستی من به وجود آنها گره خورده. بیش از من، آنها برای من مادری کردند. هرچند بیشتر دوران کودکی آنها در کارگاه من گذشت؛ ولی مواقعی هم تنها بودند و با قلب پاکشان بههرحال کارها را پیش بردند و درحالحاضر تا ابد هر موفقیتی کسب میکنم را به پای آنها میریزم.