نهادینهسازی باورهای زیبا در کودکان
مؤلفه بسیار تأثیرگذاری در پرورش کودکان بهنام بروز باورها وجود دارد که پرداختن و توجه به آن بهویژه در سنین زیرهفتسال میتواند از بروز خطاهای ناخواسته توسط والدین و مربیان کودک جلوگیری کند. بهگزارش فاطمه عاطفی (مهر)؛ نطق یا کلام یا آنچه از درون به بیرون میتراود نشاندهنده باورها، ادراکات، اعتقادات و هیجانات هر فرد است. نطق در کودکی (در سنین زیر هفتسال)، کاملاً تحتتأثیر محیط بیرون و خصوصاً والدین یا مراقبان کودک است. در پرورش کودکان مؤلفه بسیار تأثیرگذاری بهنام «بروز باورها» وجود دارد که پرداختن و توجه به آن؛ بهویژه در سنین زیرهفتسالگی میتواند از بروز خطاهای ناخواسته توسط والدین و مربیان کودک جلوگیری کند.
باورها توسط جامعه، خانواده و افراد دیگر به کودکان انتقال یافته و در نطق و کلام آنها هویدا میشوند. اصلاح سبک زندگی بهعنوان محلی برای بروز باورها، در تربیت کودک بسیار ضروریست. ضمناینکه اصلاح نطق کودک بهصورت غیرمستقیم میتواند موجب شکلگیری باورهای صحیح در او شود. اولین اصل درخصوص انتقال باور به کودکان ایناستکه هر باور و اعتقادی که در خانواده حاکم باشد بر روحیات و شاکله فرزندان اثر میگذارد. پس اصلیترین انتقالدهنده باور به کودکان خانوادههاست. توجه داشته باشیم این باورها و اعتقادات بهطورطبیعی در رفتار و گفتار والدین هویدا میشود و بههماننسبت تأثیر خود را بر کودکان میگذارد. صفات از خانواده به کودکان انتقال پیدا میکند. بهاینمعناکه؛ سبک زندگی خانواده براساس باورهایی شکل میگیرد و موجب شکلگیری شاکله فرزندان میشود. برایناساس خانواده غمگین یا شاد، بانشاط یا کسل، منظم یا نامنظم، پرتحرک یا کمتحرک که هریک نتیجه باورها و سبک زندگی والدین است بر شاکله کودکان اثر میگذارد و آنان را بههمانشکل سوق میدهد. توجه به هماهنگی و همراستایی والدین در شکلگیری باورهای زیبا در کودکان اثر هنگفتی میگذارد. همراستا و هماهنگ بودن بروزهای والدین در مسیر درست با هم موجب ایجاد امنیت و اعتماد در کودک است. هرقدر این هماهنگی و همراستایی والدین خدشه یابد تعارضات کودک بیشتر شده و قدرت اعتماد او به حقیقت ثابت کمتر میشود. تأثیرات منفی بر کودکان که از ناحیه قول دیگران به آنها تحمیل میشود را میتوان با شناخت نطق کودک شناسایی کرد. منظور از نطق کودک هر بروزیست که بهصورت خواسته یا ناخواسته از او آشکار میشود. باید نطق تأدیب شود، تأدیب نطق بهمعنای مراقبت از نطق است و دراینصورت والدین با تأدیب نطق کودک سعی در اصلاح باورهای او دارند. این اصلاح لازم است بسیارظریف و هنرمندانه باشد وگرنه قدرت لجبازی را در کودک افزایش میدهد. در راستا تأدیب نطق کودک، حذف محیطهای آسیبزا امری ضروریست. آموزش مفهوم اذن یکیدیگر از کارهاییست که باید درجهت تثبیت باورهای درست در کودکان به آن توجه داشت. یکی از مهمترین باورهایی که والدین لازم است به کودک گوشزد کنند داشتن حریم خصوصی و ضرورت گرفتن اذن در این حریم است. این باور موجب پدیدارشدن قوه تقوا در فرد میشود. در قرآن کریم مقرر فرموده که به کودکان نابالغ خود نیز بگویید که در سه موقع صبح، ظهر و شب برای ورود به اتاق والدین اجازه بگیرند. فرزندی که از ابتدای خردسالی با مفهوم اذن و تأکید بر آن روبرو میشود. در سالهای بعد میتواند لزوم اذن داشتن از مرجع تقلید و ولیفقیه را نیز درک کند و خود را در مسیر اجازههای خداوند قرار دهد. اساس باوری که در شاکله کودک لازم است جریان یابد حس تکریم اوست؛ لذا هرکاریکه به این سیادت لطمه وارد کند مانند خلفوعده و دروغ، آسیبهای فراوانی را به او وارد میسازد. لیکن مراقبت از حس سیادت و کرامت کودکان اصلی مهم در پرورش کودکانیست که به گزیدهترین ارزشها پرورش یافتهاند. باید توجه کرد بروزهایی از والدین که ازطریق نظر، سکوت و کلام به فرزندان انتقال مییابد در شکلگیری ایمان کودک مؤثرتر است. مطلوب آناستکه این سه مؤلفه عاری از هرگونه سهو، غفلت و لغو باشد. باید به این مؤلفههای رفتاری اهمیت ویژهای داد. جنس این اهمیت درجهت تأدیب کودک میتواند اثر زیادی داشته باشد. پرهیز از القای ناامنی و تشتت نیز در تشکیل باورهای سالم در کودکان مؤثر است. ادبیات پدرومادر نباید ادبیات اختلاف، تنش و تهدید باشد زیرا دراینگونه ادبیات، ناامنی در زندگی به کودک القا شده و ایمان او به حقایق لطمه میخورد. نطق کودک را میتوان بااستفادهاز کلام یا تحریکات حواس، بهصورت مناسب تأدیب کرد، بهگونهایکه محتوای آن طیب و پاک شده و درعینحال کنترل مناسبی در بروز آن صورت گیرد. پدرومادر لازم است جایگاه هم دیگر را برای فرزند بهصورت مشخص باشکوه جلوه دهند؛ بهویژه مادر باید جایگاه ولایت پدر را که جایگاهی مهم و اساسیست به فرزند منتقل کند. اهمیتدادن عملی و توجهی پدرومادر به طرف مقابل، تأثیرگذارتر از توصیههای کلامی و دستوری برای احترام خشک است. ایجاد ادراک صحیح فرزند از ویژگیهای رب یا خدای حقیقی وابسته به ارتباط کودک با اولیای خود است. این ارتباط باید بهگونهای باشد که کودک اولیای خود را هماهنگ و دارای وحدت، وفادار به وعدهها، مهربان، بخشایشگر، روزیرسان، حمایتکننده و پوشاننده خطاها بشناسد. مسئله دیگر ایجاد ترس در کودک است که میتواند موجب برهمخوردن توانها و امیال طبیعی ایندوره سنی شود و مشکلات زیادی را در حرکت و عمل کودک ایجاد کند. خوابهای آشفته، اضطراب در رفتارها، ناخن جویدن، شبادراری و اشکال در کنترل درمان دفع میتواند از نشانههای روشهای نادرست والدین در فراهمکردن محیطی آرام و شاد برای کودک باشد. احساس درونی کودک نسبتبهخود با میزان تکریم، احترام و عزتی که دیگران برایش قائل میشوند ارتباط مستقیمی دارد. مثلاً القای صفات زیبا به کودک در بازی یا در ارتباط روزمره نقش زیادی بر تحقق آن صفات در او دارد صفاتی مانند مهربان، خوشاخلاق، بانشاط، باحیا، زیبا، تمیز و مرتب و ... توجه داشته باشیم آموزش مفهوم اذن اجازه برای ورود به اتاق پدرومادر بهتر است بهتدریج ازطرقمختلف مانند بازی داستان و ... صورت گیرد و تا فهم کامل آن، والدین آموزشهای راهکارهای توانمندسازی خود را تداوم بخشند. ایننکته حائزاهمیت است که هر آموزش مفیدی مانند زبان، مفاهیم علوم، آشنایی با حیوانات، قرآن، شعر، داستان و ... میتواند همراه با فضای بازی و میل و رغبت در برنامه کودک قرار بگیرد. در غیر این صورت اثراتی منفی برجای خواهد گذاشت. تهدید، تنبیه و القای ترس برای مبادرت به انجام یا عدمانجام کاری اثراتی ناپایدار در شکلدادن به رفتارها و گفتارها در کودک دارد. برقراری ارتباط عاطفی والدین یا مراقبان با کودک در ایجاد احساس امنیت و اعتماد در کودک اهمیت زیادی دارد؛ این ارتباط باید خود را در کلام والدین، لحن و نوع خطابها رفتار محبتآمیز مانند بغلکردن، استقبال و بدرقه آنها و حتی دعاها بهطور واضح نشان دهد؛ و در آخر آموزش احساسات و آنچه کودک درلحظه احساس میکند مانند شادی، غم، خشم و ... ازطریق بازی و یا روشهای جذاب دیگر در آگاه شدن به درون و کنترل رفتارهای بیرونی کودک مؤثر است و سازنده باورهایی عمیق در بزرگسالی خواهد شد. خودباوری (احساس مثبت نسبتبهخود)، یکی از بزرگترین هدایاییست که والدین میتوانند به فرزندشان هدیه کنند. کودکانیکه به خود باور دارند، احساس دوستداشتهشدن و شایستگی میکنند، درنتیجه به افرادی شاد و سازنده تبدیل میشوند. برای کمک به ساختن تصویر مثبت از کودک در هنگام رشد، راهکارهای مهمی وجود دارد که مطالعه و کسب دانش دررابطهبا آنها میتواند بر داشتن جامعهای آگاه و کودکانی با آیندهای روشن بسیاراثرگذار باشد. دراینخصوص لازم است به معنای خودباوری بپردازیم؛ خودباوری، ارزشیست که هر فرد برای خود قائل است. این باور یعنی هر فرد خود را آنگونه که هست دوست بدارد، با تمام نقاط قوتوضعف. خودباوری، فرد را برای مبارزه با چالشهای اساسی زندگی آماده میکند. خودباوری ارزشیست که در درون فرد شکل میگیرد و والدین نقش اساسی در ایجاد باورهای مثبت در کودک نسبتبهخودش دارند. خودباوری از همان کودکی شروع میشود و باگذشتزمان بهآرامی توسعه مییابد. هرچه کودک در محیط خانواده احساس امنیت و حمایت بیشتری کند، خودباوری بیشتری خواهد داشت. گفتن ایننکته مهم الزامی خواهد بود که خودباوری بهمعنای اعتمادبهنفس بیشازحد نیست. هر فرد فقط باید به خود باور داشته و بداند چهکاری را خوب انجام میدهد. خودباوری سالم بهمعنای خودشیفتگی یا حقبهجانببودن نیست. والدین باید سعی کنند خودباوری و اعتمادبهنفس را در کودکانشان با سایر مهارتهای مهم زندگی مانند همدلی، مهربانی، خوشاخلاقی، خیرخواهی و احساس سپاسگزاری به تعادل برسانند.