سخن مدیرمسئول
خاموشیها و سوخت وسایل برقی
اگر بپذیریم که تنوع وسایل خانگی برقی در قیاس با گذشته افزایش چندین برابری داشته و باوجود افزایش قیمتها بخصوص اقشار حقوقبگیر دولتی و خصوصی بهسختی روزگار میگذرانند و خریداری بسیاری از کالاهای تزئینی و دکوری برای اقشار ضعیف و متوسط، حتی دستدوم آنها غیرممکن است؛ بهاینباور باید برسیم که حتی پارهای از مواد غذایی نیز از سفره خانوار حذف شده و خرجودخل باهم هیچ توازنی ندارند و چون روزگار بدینشکل ادامه دارد و به این زودیها امید به بهبود زندگی نیست، پس باید دولتمردان مسئول راه چارهای بیابند که درصورت عدماصلاح امور، مردم زیر بار هزینههای جاری از پا درمیآیند. این قضیه بهنوعی شده است که مردم با آن خوی گرفتهاند و لذا برای زندگی از بسیاری از ریختوپاشهای گذشته دست برداشتهاند که بهطور خلاصه باید گفت، زندگی با اقتصاد و صرفهجویی، دیگر برای ملت روشی عادی شده است؛ اما کمکم قطعی آب و برق میرود تا نظام خانوار را در هم بریزد؛ بهخصوص قطع برق برای همه اقشار حتی متوسط روبهبالا هم طاقتفرسا شده است. اینکه اینک بهدنبال مقصر یا مقصران وضع فعلی برویم، فایدهای ندارد؛ چراکه دیگر کار از کار گذشته است و بهگفته قدیمیها، مشت بر سندان زدن بیحاصل است! همانطوریکه خشت بر دریا زدن هم همینطور! اما بهراستی اگر قرار باشد، مسئولین چنددهه اخیر را درزمینه انرژی و آب بازخواست کرد، چندنفر را باید بهواسطه ایجاد وضعیت موجود مورد پرسش قرار داد؟ همانطوریکه بارها دراینباب مقالاتی داشتهایم، باید وزرای نیرو و بخصوص مقامات بالای آبفای کشور، وزارت جهاد کشاورزی و افرادیکه پست و مسئولیت داشتهاند را برای پاسخگویی احضار کرد که ازآنجمله مسئولین آبفا، برای کمآبی فعلی، مسئولین کشاورزی که نتوانستهاند، الگوی مصرف آب را در کشاورزی به مردم تفهیم کنند و اجازه دادهاند که آنقدر در کشاورزی آب مصرف شود تا حتی سفرههای درونزمینی هم خالی از آب شود، در این دو شاخه همه مسئولین باید پاسخگو باشند که بهچهعلت تصور کردهاند و باز بهچهعلت مسئولین فعلی این دو نهاد بازهم بدون عمل ماندهاند که البته دلشیر میخواهد که مثلاً وزیر جهاد و سازندگی بهیکباره در دولت بگوید که باید در نوددرصد مناطق ایران کشت و زرع و کشاورزی دیم و باغداری برای تهیه میوه کشور، حداقل بهمیزان یکدوم آن تعطیل شود که برای مثال وقتی آب نیست و دریاچه ارومیه خشکشده است، چرا باید در اینشهر قشر عظیمی از مردم به کاشت سیب مشغول باشند که قسمت اعظم آن بهعلت عدم مصرف، خشکیده و پلاسیده میشوند؟ اگر با دقت بیشتری به این قطعیهای روزمره برق در تهران و شهرستانها توجه کافی کنیم و برای نمونهگیری به آمار ازبینرفتن وسایل برقی خانوادگی دقت کنیم؛ درشرایطیکه بسیاری از مردم فقط یخچال خانگی دارند، قطعیهای گاهوبیگاه و ناترازی قطع وسایل برق از یک خانواده معمولی که حتی در زیرخط فقر زندگی میکند و همیشه شکرگزار خداوند رحمان و رحیم و مسئولین خدمتگزار به مردم هستند، درصورت سوختن همین یخچال، چه باید بکنند؟ چراکه یک یخچال ایرانی معمولی هم قیمت آن چندینمیلیونتومان است که در وضعیت کنونی حتی کسانیکه دستشان به دهانشان میرسد نیز نخواهد توانست یک یخچال نو یا دستدوم دیگر تهیه کنند. اینها بهمثابه «مشت نمونه خروار» بهشمار میآیند که زندگی را بسیار سخت کرده است؛ هرچندکه یک کارمند حقوقبگیر برای متعادلکردن زندگی خانوار ناچار است در دو شیفت یا دو نوبتکار بکند تا در برابر خانواده شرمنده نباشد.