نقدی بر نمایش «اُطربمو»
روایت استیصال با زبان سکوت و حرکت
سهیلا انصاری
نمایش «اُطربمو» بهکارگردانی امیر مشهدیعباس؛ در تالار حافظ، یک تجربه نمایشی قابلتأمل است که با تمرکز بر عناصر سنتی و اجرای فیزیکی، توانسته روایتی عمیق و اندوهبار از بقا و میراث را ارائه دهد. این اثر، بیشازآنکه بر دیالوگ متکی باشد، بر قدرت سکوت، حرکت و موسیقی تکیه میکند تا با مخاطب پیوندی حسی برقرار سازد. مهمترین ویژگی اجرا، استفاده از بازیگران بدون دیالوگ در نقش «لال» است. این تصمیم جسورانه، بار سنگین روایتگری را بر دوش زبان بدن و میمیک صورت بازیگران (سعید حاجیحیدری و محسن ابوالفتحی) میاندازد. تسلط کامل بازیگران بر آمادگی بدنی و قدرت بیان حرکتی، این غیاب کلامی را به نقطهقوت تبدیل و ارتباطی مستقیم و ملموس با تماشاگر ایجاد میکند؛ که با تشویق و خنده حضار درطول نمایش، تأیید میشود. لحظات درگیری و کتککاری فیزیکی میان دو شخصیت نیز بهدوراز کلیشهها، صرفاً با فیزیک و کنش، عمق بحران و تنش درونی آنها را بهنمایش میگذارد. طراحی صحنه سنتی و ساده اثر، هوشمندانه است. المانها؛ ازجمله ضبطصوت قدیمی و وسایل اندک، در عین سادگی کامل، کاملاً دراختیار بازیگر قرار گرفته و کارکردی پویا در صحنه مییابند. این سادگیِ بصری، مانع از حواسپرتی مخاطب شده و توجه او را به فیزیک بازیگران و لایههای پنهان اجرا معطوف میسازد. در بخش موسیقی، استفاده از آلات سنتی مانند کمانچه و تنبک که همواره بخشی از حضور فیزیکی بازیگران است، «ریتم و روح نمایش» را شکل میدهد. پخش تصنیفهای سنتی نیز یک لایه نوستالژیک و فرهنگی به اثر اضافه؛ و فضای عاطفی نمایش را تکمیل میکند. لباس بازیگران بااستفادهاز پارچههای سادهای نظیرِ لنگ، علاوهبر ارجاع به فقر و مسلک دورهگردی؛ بیپناهی و بیآلایشیِ شخصیتها را تقویت میکند. «اُطربمو» بهخوبی توانسته یک سِیر داستانی را از دل زندگی دو هنرمند دورهگرد بیرون بکشد و به یک تراژدی اجتماعی-فرهنگی پیوند دهد. نقطه اوج احساسی نمایش، لحظهای است که شخصیتها مجبور میشوند تمام دارایی خود را بهحراج بگذارند. این حراج، به یک تراژدی شخصی تبدیل میشود؛ جاییکه آنها برای بقا، از قاب عکسها و لباسهای پدرومادر خود میگذرند. این پایان غمانگیز که در آن، شخصیتها برای ادامه حیات هنری و معیشتی، به سیاهبازی و نقش جدید روی میآورند، نمادی قدرتمند از سرنوشت هنرهای سنتی یا استیصال نسل امروز در برابر چالشهای اقتصادی و اجتماعیست. نمایش بهزیبایی نشان میدهد که چگونه بقای مادی میتواند حتی میراث و خاطرات خانوادگی را نیز بهمعرض فروش بگذارد؛ اما نهایتاً امید به زندگی و هنر در قالبی دیگر (سیاهبازی)، راهی برای ادامه مسیر میگشاید. درمجموع، «اُطربمو» نمایشیست که بااتکابه یک فرم اجرایی مستحکم، بازیهای مسلط و استفاده هوشمندانه از عناصر سنتی، یک نقد اجتماعی تلخ را در لفافهای از موسیقی و حرکت هنرمندانه، به مخاطب خود منتقل میکند و اثری ماندگار در ذهن تماشاگر بر جای میگذارد.