«روزنامهنویس»؛ رمانی با موضوعی نوآورانه و تأملبرانگیز
سهیلا انصاری
«روزنامهنویس» نوشته «جعفر مدرس صادقی»؛ رمانی علمی-تخیلیست که در سال ۱۳۸۶ توسط «نشر مرکز» در ۱۳۲صفحه منتشر شد. در مقدمه اثر، نویسنده تأکید میکند که تمام حوادث داستان، در آینده رخ میدهند و هر تلاشی برای تطبیق آن با وقایع واقعی، بیهوده است! کتاب «روزنامهنویس» از چند فصل با عناوین خاص تشکیل شده: فصل آغازین باعنوان «همسایهها» و فصل پایانی باعنوان «قهقهه» نامگذاری شدهاند. این رمان، با نگاهی انتقادی به دنیای امروز، به موضوعاتی مانند آینده روزنامهنگاری، نقش روزنامهنگاران در جامعه و مفهوم امید میپردازد. زبان ساده و روان کتاب، آنرا برای مخاطبان عام و علاقهمندان به ادبیات داستانی جذاب کرده. این رمانِ متفاوت و نسبتاً کوتاه، در فضایی علمی-تخیلی و فلسفی روایت میشود؛ اما مضمون آن ریشه در واقعیات اجتماعی و رسانهای دارد. داستان، غیرمستقیم به روابط انسانی، عشقهای پنهانی و چالشهای اجتماعی میپردازد. بهمرور، رابطه بین «بهمن» و «مینو»، به عشقی بزرگ مبدل میشود که با موانعی روبهروست! این رمان، با نگاهی نو به روابط انسانی و اجتماعی، خواننده را به دنیای خویش میبرد؛ درباره روزنامهنگاریست که در دنیایی آیندهنگرانه زندگی میکند؛ دنیایی که در آن دیگر، اتفاق بدی نمیافتد، همهچیز خوب و آرام پیش میرود و عملاً روزنامهنگاری، از معنا تهی شده است. در چنین فضایی، روزنامهنگارِ داستان که بهنوعی نماینده نویسنده است، دچار بحران هویت شغلی و انسانی میشود. سبکِ روایت، مانند بسیاری از آثار «مدرس صادقی»، روانیِ خاصی دارد، گاه طنزآلود و گاه تلخ؛ و بیشازآنکه داستانمحور باشد، بهشکل مونولوگ درونی یا تأملات ذهنی پیش میرود. اگر به داستانی با حالوهوای فلسفی، تفکر درباره آینده رسانهها یا دغدغههای وجودی انسان در دنیای مدرن علاقه دارید، این کتاب میتواند جالب باشد. اگر دنبال رمانی با موضوعی نوآورانه و تأملبرانگیز هستید، «روزنامهنویس» انتخابی مناسب است. شخصیت اصلی داستان، روزنامهنگاری را انتخاب کرده که وظیفهاش بازتاب واقعیتهای پیرامون جامعه است؛ اما وقتی درمییابد در جهانی که هیچ رویداد بَد یا چالشی وجود ندارد؛ و خبری برای بازتابدادن نیست، دچار بحران هویت و معنا میشود. این نقد نوآورانه بهمفهوم روزنامهنگاری در جامعهای بدون تنش یا درگیری پرداخته و خواننده را به تفکر درباره ضرورت خبر و پیامدهای اجتماعی-فرهنگی آن وامیدارد. در جهان قصه، روزنامهنگاران مجبورند بر لبههای بیتفاوتی و سکوت تحمیلی ازسوی جامعه قدم بردارند. «مدرس صادقی» با نگاهی ظریف، به نحوه عملکرد رسانهها در جامعه معاصر میپردازد: روزنامهنگاری که روزگاری وظیفه «آشکارسازی ناعدالتیها و مسائل اجتماعی» را داشت، اکنون درمواجههبا یک دنیای بیخبر و بدون درگیری، معنایش را از دست داده. این نقدِ ضمنی باعث میشود تا پرسشهای عمیقتری درباره نقش رسانهها و اهمیت استقلال خبری مطرح شود. نویسنده بااستفادهاز زبانی ساده و روان، به بیان افکار و نگرشهای شخصیت اصلی میپردازد. بهجای پیچیدگیهای داستانیِ مرسوم، تمرکز اصلی بر تأملات درونی و لحظات خستگی روحی شخصیت است. اینسبک بیان، باعث میشود خواننده به عمق تنشهای روانشناختی و فلسفی که در دل اثر نهفته، پی ببرد و ارتباط نزدیکتری با دغدغههای مطرحشده برقرار کند. کتاب، با نگاهی آیندهنگرانه، به مسائلی نظیرِ ارزش حقیقت، مفهوم اخبار و تأثیرات فرهنگی-اجتماعی روند رسانهایِ مدرن میپردازد. سؤال کلیدی که طیِ روایت مطرح میشود این است: «در دنیایی که خبری نیست، ارزش جستجوی حقیقت چیست؟»؛ پاسخی که در نقدهای ناعادلانه جامعه و پرسشهای وجودی نهفته است. رمان «روزنامهنویس» نهتنها یک داستان ساده از یک روزنامهنگار؛ بلکه تأملی درباب معنای واقعی حرفه، چالشهای ناشی از پیشرفتهای رسانهای و تغییرات فرهنگی جامعه معاصر است. اثر به خوانندگان فرصتی میدهد تا درباره ارزشهای انسانی، اهمیت نقد اجتماعی و نقش رسانهها در شکلدهی به افکارعمومی بیندیشند.