• شماره 3490 -
  • 1404 چهارشنبه 14 آبان

یادداشت

فقر دوراندیشی؛ ریشه پنهان بحران اجتماعی ایران و راه نجات

محمدعلی نوبخت

به‌دعوت سازمان امور اجتماعی کشور قرار بود در همایش «وضعیت اجتماعی ایران» که در ۵ آبان در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، حضور یابم. هرچند به‌دلیل برخی از محدودیت‌ها و مشغله کاری توفیق حضور حاصل نشد اما درآستانه این‌رویداد، تأملاتی درباره وضعیت اجتماعی ایران داشتم که طرح آن‌را اکنون ضروری می‌دانم. جامعه ایران در بزنگاهی تاریخی ایستاده؛ موقعیتی که در آن نشانه‌هایی نه‌فقط در اقتصاد و معیشت که در روح جمعی و امید اجتماعی نیز آشکار شده است. برای درک درست وضعیت کنونی، شاید بتوان از پنج شاخص یا به‌تعبیرم؛ پنج غول اجتماعی ایران سخن گفت: فقر، بیماری، جهل، بیکاری و بی‌خانمانی. این پنج عامل درحقیقت آیینه‌ای از کیفیت زیست اجتماعی ما هستند. هریک‌از شاخص‌ها به‌گونه‌ای بیانگر سطح رفاه، آگاهی، سلامت و پویایی جامعه‌اند. حال اگر بخواهیم تصویری روشن‌تر از وضعیت اجتماعی ترسیم کنیم، باید بپرسیم: در برابر این پنج غول، ما در کجای کار ایستاده‌ایم؟ قضاوت درباره این پرسش نه در انحصار کسی‌ست و نه با یک پاسخ قطعی پایان می‌پذیرد؛ قضاوت را باید به درک و تجربه مردم سپرد؛ اما در ورای همه این چهره‌های نگران‌کننده، ریشه‌ای پنهان اما تعیین‌کننده نهفته است: «فقر دوراندیشی». جامعه‌ای که از اندیشه آینده تهی شود، به‌ناچار در گرداب تصمیمات شتاب‌زده و روزمرگی گرفتار می‌شود. در دهه‌های اخیر، سیاست‌گذاری در کشور غالباً از افق‌های کوتاه‌مدت تغذیه کرده؛ تصمیم‌ها بیشتر واکنشی و احساسی بوده تا راهبردی و تدبیر و درایت جای خود را به شور و شتاب سپرده است. نشانه‌های این فقر دوراندیشی را می‌توان در رفتار متولیان امر دید: شورورزی به‌جای عقلانیت، ترس از نوآوری، شتاب‌زدگی در تصمیم و گاه رؤیاگرایی بی‌پایه در عرصه سیاست و برنامه. چنین ویژگی‌هایی نه‌تنها مسیر توسعه را مسدود می‌کنند؛ بلکه اعتماد عمومی را نیز فرسوده و سرمایه اجتماعی را می‌سوزانند. درنتیجه همین کوتاه‌نظری‌ها، با زیست‌بومی بحران‌زده روبه‌رو می‌شویم؛ که در آن خاص‌گرایی، جای عدالت؛ و خِردپرهیزی بر گفت‌وگو سایه افکنده و تصمیمات بزرگ، گاه نه برای اصلاح؛ بلکه برای نمایش گرفته می‌شود. چنین فضایی دیر یا زود هزینه‌های خود را بر پیکر جامعه تحمیل می‌کند و جامعه‌ای که سیاست را از اندیشه تهی ببیند، ناگزیر از خستگی، بی‌اعتمادی و عصبانیت سر برمی‌آورد؛ اما در کنار دوراندیشی، آنچه بیش‌ازهرچیز می‌تواند به ترمیم وضع اجتماعی یاری رساند، تمرین شهروندی و زنده‌نگه‌داشتن روح دموکراسی‌ست. شهروند بودن تنها به‌معنای داشتن شناسنامه یا اقامت در یک سرزمین نیست؛ بلکه یعنی احساس تعلق، مسئولیت‌پذیری، مشارکت، احترام به قانون و درک متقابل. تمرین شهروندی یعنی پرورش حس مسئولیت جمعی؛ اینکه هر کس سهم خود را در بهبود جامعه بشناسد و انجام دهد؛ یعنی بازگرداندن عقلانیت و مسئولیت به بطن جامعه. درچنین‌وضعی، بازگشت به خردورزی، گفت‌وگو، تمرکز، توافق و آگاهی جمعی می‌تواند یکی از راه‌های عبور از بحران باشد؛ لذا اگر روح دموکراسی از شعار به شعور و از قانون به فرهنگ تبدیل شود، می‌تواند نیروی احیاگر باشد. ایران، سرزمینی‌ست با تاریخ پرشکوه و مردمی بزرگ‌دل. می‌توان در دایره ایران‌باوران، با مخرج مشترک «وطن» و «هم‌وطن»، از بحران به توسعه عبور کرد و از تصمیمات مقطعی به تدبیر پایدار رسید و از نمایش سیاست به واقعیت شهروندی گام برداشت. امروز، بیش از هر زمان دیگر، ما نیازمند تمرین اصل دموکراسی در زندگی روزمره‌ایم؛ نیازمند آنیم که به‌جای انتظار از دیگران، از خود و خانواده و مدرسه و نهادهای محلی شروع کنیم. مردم‌سالاری و شهروندی نه مفاهیمی سیاسی؛ بلکه راهی برای زیستن و توسعه پایدارند. اگر دوراندیشی را جایگزین شتاب‌زدگی، رؤیاگرایی و آوازه‌جویی کنیم و اگر تمرین شهروندی را جدی بگیریم و اگر روح دموکراسی را در جان جامعه بدمیم، آنگاه می‌توان گفت بسیاری از گره‌های موجود قابل‌گشودن خواهد بود و سرزمینی شکوفا و توسعه‌یافته خواهیم داشت. نهایتاً این وجیزه تلاشی‌ست برای طرح پرسشی مشترک، نه برای قضاوتی قطعی. باید در خلوت اندیشه، به پنج غول یادشده بنگریم و هریک‌ازما از خود بپرسیم: دراین‌عرصه چه‌اندازه پیش رفته‌ایم و در کدام نقطه نیازمند بازنگری و اصلاح هستیم؟ پاسخ این پرسش‌ها اگر با صداقت و تأمل داده شود، شاید چراغی باشد برای فردای روشن‌تر این سرزمین.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه