• شماره 3519 -
  • 1404 چهارشنبه 19 آذر

مصاحبه با «مرتضی کوهی»؛ نویسنده و کارگردان نمایش «ناگه آن»

تئاتری درباره جابه‌جایی احساسات و لحظه‌های آنی زندگی

نویسنده و کارگردان نمایش «ناگه آن»، از روند شکل‌گیری ایده‌ای می‌گوید که از یک واژه آغاز شد: «جابه‌جایی». «مرتضی کوهی» دراین‌گفت‌وگو از تمرین‌هایی که همچون اجرا زنده‌اند، از نقش خلاقیت گروه، از ساختاری که تا شب آخر باز می‌ماند و از تلاشی می‌گوید که می‌خواهد مخاطب را درگیر عاطفه، تأمل و لحظه‌های ناگهانی کند.

ایده «ناگه آن» در چه مرحله‌ای و از چه منبعی شکل گرفت؟ یک تصویر، یک اتفاق یا یک مفهوم؟
پیش‌ازهرچیز، ذهنم درگیر یک واژه بود: «جابه‌جا» یا «جابه‌جایی». مدام به این فکر می‌کردم که اگر آدم‌ها جایشان را با هم عوض کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟ احساسات چه سرنوشتی پیدا می‌کنند؟ ذهن چطور افکار را ساماندهی می‌کند؟ آیا عواطف و افکار، پس از این جابه‌جایی همان می‌مانند یا تغییر می‌کنند؟ براین‌‌مبنا نمایشنامه «ناگه آن» را نوشتم. درادامه با دوستان متن را خواندیم، مشورت کردیم و هم‌زمان با آغاز تمرین‌ها، متن مدام کامل‌تر شد. برای من روند اصلاح و بهترشدنِ متن تا لحظه اجرا ادامه دارد و حتی در شب‌های اجرا هم این‌مسیر زنده و جاری‌ست.

 

در مراحل نخست، مهم‌ترین پرسشی که می‌خواستید نمایش به آن پاسخ دهد چه بود؟
ابتدا این سؤال برایم مطرح بود که آیا عواطف و احساسات با هر تغییر و جابه‌جایی، ماهیتشان عوض می‌شود؟ آیا احساسات تعریف ثابتی دارند یا با تغییر موقعیت و مختصات، معناهای تازه‌ای می‌یابند؟ براین‌مبنا سراغ موقعیتی رفتم که بتوانم این سؤال را طرح کنم و در دل نمایش دنبال پاسخ آن بگردم.

 

در زمان طراحی اولیه، چه‌چیزی باعث شد روی عنصر «ناگه آن» تمرکز کنید: حس، روایت یا ساختار؟
عنوان «ناگه آن» از برداشت حسی‌ام نسبت به محتوای متن شکل گرفت. این نام به ناگهانی‌بودن و آنی‌بودن اتفاقات زندگی اشاره دارد؛ همان لحظاتی که همه ما هرروز تجربه می‌کنیم؛ اما برخی‌ازآن‌ها پررنگ‌تر و ماندگارتر می‌شوند و در ذهنمان ذخیره می‌گردند. برای من این پرسش هم وجود داشت که «احساسات» به‌عنوان یک داده، در ذهن ذخیره می‌شود یا در قلب؟ این دغدغه اصلی من در انتخاب این عنوان و پرداخت روایت بود.

 

تمرین‌ها با چه رویکردی آغاز شد؟ از متن شروع کردید یا از اتود و خلق لحظه؟
برای من، تمرین همیشه به‌مثابه اجراست. از اتودزدن، ایده‌پردازی و خلق لحظه هیچ ابایی ندارم؛ اما متن ابتدا در خلوتِ من نوشته شد. همان‌طورکه قبلاً هم گفتم؛ متن در تمرین مدام کامل‌تر می‌شود. گاه در مسیر خانه یا در یک لحظه ساده یک ایده به ذهنم می‌رسد و آن‌را وارد متن می‌کنم، چیزی را تغییر یا حذف می‌کنم. همیشه دنبال بهترشدن هستم.

 

تا پیش از اجرا، مهم‌ترین چالش تمرین‌ها چه بود و چگونه مدیریت شد؟
تئاتر، هنری جمعی‌ست و نیروی انسانی با سلایق و ویژگی‌های مختلف کنارهم، اثر را خلق می‌کنند. چالش‌ها اجتناب‌ناپذیرند؛ از مشکلات اقتصادی گرفته تا اختلاف‌سلیقه، زمان‌بندی و حوادث غیرمنتظره که تمرین‌ها را مختل می‌کند. ما هم با چنین چالش‌هایی روبه‌رو شدیم؛ اما با همدلی و همراهی گروه و به‌ویژه حمایت «بهزاد جاودانفر» (مجری طرح کار)، بسیاری از مسیرها هموار شد. واقعاً قدردان زحمات ایشان هستم.

 

آیا بازیگران از ابتدا با ایده «ناگه آن» آشنا بودند؟ چه تمرین‌هایی برای ساختن ویژگی به‌کار رفت؟
من در برخی زمینه‌ها کارگردان سخت‌گیری هستم و برای رسیدن به ایدئالِ ذهنی‌ام، بارها جزئیات را بررسی می‌کنم. این حساسیت‌ها گاه باعث خستگی یا دلسردی می‌شود؛ اما همیشه تلاش کرده‌ام با تعامل و احترام، کار را پیش ببرم. به بازیگران و طراحان همیشه گفته‌ام که روی خلاقیتشان حساب می‌کنم. متن نوشته شده؛ اما من در کسوت کارگردان معتقدم: بخش بزرگی از خلقِ اثر، از دل نگاه و ایده‌های گروه بیرون می‌آید. تجربه نمایش قبلی‌ام نیز همین را ثابت کرد؛ حضور آدم‌های خلاق؛ چه در اجراهای اول و دوم و چه در اجرای سوم، بخش مهمی از شکل‌گیریِ اثر بود. در تمرین‌ها فضایی باز و صمیمی ایجاد کردیم تا خلاقیت همه بروز یابد. برایم مهم است که تمرین، خشک و آزاردهنده نباشد؛ در بسترِ راحت است که ایده‌ها شکوفا می‌شوند. امیدوارم مخاطب نتیجه این تلاش گروهی را دوست داشته باشد؛ چون بچه‌ها واقعاً سنگ‌تمام گذاشتند.

 

در روند پیش‌تولید آیا ساختار نمایش ثابت بود یا امکان تغییر داشت؟
همان‌طورکه قبلاً اشاره کردم؛ چه در پیش‌تولید، چه حین کار و حتی تا شب‌های اجرا، ساختار برایم باز است. ساختار متن اگر تغییر کُنَد، نیازمند بازنویسی و تمرین است؛ اما در المان‌های صحنه‌ای، اَکت‌ها، جابه‌جایی‌ها و حتی بخش‌هایی از ساختار کلی، اگر ایده‌ای بهتر پیدا شود، قطعاً آن‌را اعمال می‌کنم. برایم هیچ‌وقت «انتهای مسیر» وجود ندارد؛ همیشه راهی برای بهترشدن هست؛ و همین آزادیِ خلاق‌بودن، برای من و گروه هیجان‌انگیز است.

 

چطور پیش‌بینی می‌کنید که ریتم نهاییِ نمایش نسبت به نسخه تمرینی، تغییر کند؟
کار در پلاتو یک نسخه مشخص پیدا می‌کند و گروه به اجرای ژنرال می‌رسد؛ اما همه این‌ها در فضای تمرین است. با ورود به سالن، نور، میزانسن‌ها، فاصله‌ها و المان‌های صحنه‌ای تأثیر خود را می‌گذارند.
جادوی اصلی اما وقتی اتفاق می‌افتد که تماشاگر، وارد سالن می‌شود. حضور مخاطب، ریتمِ واقعی نمایش را شکل می‌دهد. ازاین‌رو، مطمئنم نه‌فقط نمایش ما؛ بلکه هر نمایشی درمواجهه‌با تماشاگر، تفاوت‌هایی با نسخه تمرینی خواهد داشت و هویتِ نهایی‌اش را در همان ‌لحظه اجرا پیدا می‌کند.

 

در طراحی صحنه، آیا فضا به‌گونه‌ای ساخته شده که امکان وقوع اتفاق‌های ناگهانی را فراهم کند؟ نورپردازی نهایی را در مرحله تمرین چگونه تصور می‌کنید؟
در طراحی صحنه نمایش «ناگه آن» مثل تمام کارهای قبلی‌ام تلاشم این‌بوده‌که فضا کاملاً در خدمت محتوا، درام و ایده‌های کارگردانی باشد. ازآنجاکه فضای نمایش در بستری ذهنی و انتزاعی می‌گذرد، سعی کرده‌ام تمام عناصر صحنه‌ای ظرفیت خلقِ اتفاق‌های ناگهانی را داشته باشند و این ویژگی، به‌شکل مؤثری در طراحی لحاظ شده است. درمورد نورپردازی، موسیقی و سایر اجزای اجرایی هم از ابتدا هماهنگ و ایده‌پردازانه پیش رفتیم. نور و موسیقی و لباس کاملاً درجهت تقویت ایده کارگردانی و فضای دراماتیک طراحی شده‌اند. اجازه دهید جزییات را لو ندهم؛ اما می‌توانم بگویم که هیچ‌کدام از ما؛ از طراحی صحنه تا نور و موسیقی به‌راحتی از کنار عناصر دراماتیکی که در خلق تصویر مؤثر هستند، عبور نکرده‌ایم و تا لحظه آخر هم درحال‌تکمیل و بهبودشان هستیم.

 

برای موسیقیِ تأثیرگذار، برنامه مشخصی دارید یا هنوز در مرحله آزمایشی‌ست؟
موسیقیِ نمایش را «رضا قاسمی» می‌سازند و با وسواس و زبان موسیقایی ویژه خودشان آن‌را پیش می‌برند. موسیقی کاملاً در خدمت اجراست و مطمئنم مخاطب از تک‌تک قطعات و افکت‌ها لذت خواهد برد.

 

پیش از اجرا، چه‌نوع واکنشی از تماشاگر انتظار دارید: تعجب، شوک، همدلی یا تأمل؟
پیش از اجرا واقعاً هیچ انتظاری از واکنش مخاطب ندارم؛ اما هنگام اجرا احتمال می‌دهم که حس همدلی، تأمل و نوعی یکی‌شدن با کاراکترها شکل بگیرد. فکر می‌کنم ارتباط احساسی عمیقی میان مخاطب و شخصیت‌ها برقرار خواهد شد.

 

چقدر پیش‌بینی‌پذیری تماشاگر را در طراحی لحظه‌های ناگهانی لحاظ کرده‌اید؟ آیا برای فاصله‌گذاری یا درگیرکردن حسیِ مخاطب برنامه‌ای دارید؟
درامی که روایت می‌کنیم، عاشقانه‌ای شاعرانه و رؤیایی‌ست. تمرکز ما در وهله نخست، درگیرکردن عاطفی مخاطب است؛ درعین‌حال، لحظاتی برای فاصله‌گذاری هم وجود دارد تا مخاطب بتواند به آنچه می‌بیند فکر کند.

 

در اجرای زنده، از چه مواردی نگرانید؟ چه‌چیزهایی ممکن است درلحظه تغییر کند؟
اجرای زنده، همیشه امکان تغییر، لغزش یا اتفاقات غیرمنتظره دارد؛ همین زنده‌بودن، ماهیتش است. خوشبختانه در گروه «ناگه آن» همه اعضا دقیقاً می‌دانند چه وظیفه‌ای دارند و کارشان را درست انجام می‌دهند؛ پس نگرانیِ خاصی ندارم. بااین‌حال، اجرا همیشه تابع شرایطِ لحظه‌ای‌ست و باید دید چه پیش می‌آید.

 

آیا نمایش به‌گونه‌ای طراحی شده که کوچک‌ترین تغییر در اجرا معنا را عوض کند؟
بله؛ شیوه کارگردانی، جنس بازی‌ها و طراحی اجرا در ناگهان به‌شکلی‌ست که حتی تغییرهای کوچک می‌توانند معنا را دگرگون کنند.

 

برای کنترل ریتم و جلوگیری از طولانی‌شدن ناگهانیِ صحنه‌ها چه تدبیری دارید؟
هر اجرای تئاتری، مثل یک پارتیتور موسیقی، ریتم و قالب اجرایی خودش را دارد. بداهه لحظه‌ای مجاز است؛ اما اگر اجرا را به مسیر غلط ببرد، اشتباه محسوب می‌شود. در متن و کارگردانی تاحدممکن برای افتِ ریتم یا کُندشدنِ تمپو پیش‌بینی کرده‌ام و طراحی نور و موسیقی هم ترفندهایی دارد که درلحظه بتوانند ریتم را احیا کنند. باتوجه‌به حرفه‌ای‌بودنِ بازیگران و درگیری کاملِ عاطفی‌شان با نقش، بعید می‌دانم افت محسوس ریتم رخ دهد؛ هرچند اجرا همیشه تابع نبضِ مخاطب است؛ و هر‌شب، تجربه‌ای تازه شکل می‌گیرد.

 

اگر در اجرای اول، بازخورد خاصی دریافت شودچقدر آمادگی تغییر یا اصلاح دارید؟
تا شبِ آخر اجرا چشم و گوشم به همه نظرها؛ از مخاطب تا منتقد باز است. هر بازخوردِ استاندارد و مفید را با آغوشِ باز می‌پذیریم و اگر لازم باشد، در کار اعمال می‌کنیم. نه من و نه گروه، از تغییر نمی‌ترسیم؛ همیشه معتقدیم نسخه بهتر هم وجود دارد.

 

در‌آستانه اجرا، می‌خواهید تماشاگر در اولین تجربه از «ناگه آن» چه‌چیزی را حس کند؟
«ناگه آن» می‌خواهد عواطف و احساسات مخاطب را درگیر کند تا پیامی را منتقل کند؛ اجازه بدهید آن پیام را «لُو» ندهم. ما قصد نداریم مخاطب را به تصمیم یا تحول خاصی وادار کنیم؛ اما می‌دانیم که احساسات او درطولِ اجرا برانگیخته می‌شود و شاید، به برخی مسائل زندگی‌اش دوباره فکر کند. هدف ما این‌است‌که احساس، فکر و تعقل مخاطب هم‌زمان درگیر شود؛ جایی با احساس، جایی با اندیشه و گاهی هم با کمی فاصله‌گذاری. امیدوارم این تجربه برای مخاطب رخ بدهد.

سهیلا انصاری

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه