آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
فقر؛ اتوپیای آرزوها و سراب خوشبختی
کد خبر: 190334 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۷ خرداد - 08:53

فقر؛ اتوپیای آرزوها و سراب خوشبختی

یکی از دغدغه‌های مهم بشر درطول‌تاریخ توجه به مسئله فقر بوده است. درمورد فقر تعاریف و معانی متفاوتی وجود دارد و هر‌کس از زاویه‌ای به آن می‌نگرد و آن‌را تفسیر می‌کند. مثلاً ممکن است در نگاه اول این‌گونه به‌نظر آید کسانی‌که در روز کمتر از یک‌دلار درآمد دارند طبق شاخص‌های جهانی فقیر به‌حساب می‌آیند؛ اما اگر نگاه نسبی و مبتنی‌بر مقتضیات جغرافیایی، زمانی، مکانی داشته باشیم باتوجه‌به پیچیدگی این مفهوم، می‌توان گفت که مدل فقری که مثلاً در کشور فنلاند وجود دارد با مدل فقر زیمبابوه متفاوت است. ممکن است فردی در نروژ این احساس را داشته باشد که نمی‌تواند همه استعدادهای خود را به ظهور یا شکوفایی برساند. درواقع جامعه شاید همه امکانات را دراختیار یک فرد قرار نمی‌دهد تا او بتواند به‌سادگی به خواسته‌های خود دست یابد؛ اما واقعیت این‌است‌که مهم‌ترین چیزی‌که در جهان امروز علاوه‌بر رسیدن به خواسته‌ها مهم است و به‌شکل بحران خود را نشان می‌دهد، مسئله محرومیت و گرسنگی‌ست. گرسنگی می‌تواند مفهوم انسان‌بودن را از او سلب نموده و او را به یک موجودی ضعیف، نحیف و آسیب‌پذیر مبدل سازد. فردی‌که قدرت فکر و احساسش را از دست می‌دهد و در نظام اجتماعی زیر چکمه‌های سرمایه‌سالاری له می‌شود. به‌نظر می‌رسد در سال‌های اخیر همه برنامه‌ریزی‌ها و تلاش‌هایی که برای پایان‌دادن به فقر انجام شده با شکست مواجه شده است. طبق آخرین تحقیق‌های بانک جهانی در سال 2020 فقر مطلق در جهان برای اولین‌بار در بیش از 20سال‌گذشته افزایش یافته. ازطرف‌دیگر گسترش کووید-19 و کرونا باعث شده تا میزان فقیر‌شدن انسان‌ها در کشورهای جهان افزایش یابد. درحال‌حاضر حدود 120‌میلیون‌نفر در نتیجه بیماری‌های همه‌گیر در فقر زندگی می‌کنند و انتظار می‌رود تا پایان سال 2021 تعداد این‌افراد به 150‌میلیون‌نفر برسد (The world bank,2021). علاوه‌براین در سال 2018 تحقیقات نشان می‌دهد که از هر پنج‌نفر چهارنفر زیر خط فقر هستند که محل زندگی‌شان نیز در مناطق روستایی‌ست. آسیب‌پذیری و شکنندگی فقر زمانی حائزاهمیت می‌شود که متوجه می‌شویم نیمی از فقرا کودکان هستند که توان کارکردن یا عبور از محرومیت را ندارند. علاوه‌بر کودکان، زنان نیز در اکثر مناطق اکثریت فقرا را تشکیل می‌دهند. براساس تحقیقات بانک جهانی تأکید می‌کند 70درصد فقرای جهان زیر‌15سال و عموماً بی‌سواد یا دارای تحصیلات ابتدایی هستند (The world bank,2021) مجموعه این آمارها نشان می‌دهد که ما با گسترش پدیده فقر در جهان روبرو هستیم. در ایران نیز بعد از گسترش بیماری کووید-۱۹ و تضعیف قدرت اقتصادی خانوارها مسئله فقر شدت بیشتری یافته است و روزبه‌روز بر تعداد کسانی‌که امکان زندگی استاندارد و نرمال را دارند کمتر می‌شود. درحال‌حاضر بیکاری گسترده ناشی از کووید-۱۹ و تحریم اقتصادی از عمده‌ترین مشکلاتی‌ست که دولت ایران با آن مواجه است؛ زیرا یافتن رویه و راهکارهایی که بتواند این‌فضا را تغییر دهد خود موضوع بسیارمهمی‌ست. یکی از مسائلی که فقر را در ایران گسترش داده، تضعیف طبقه متوسط و دوقطبی‌شدن جامعه است. اگر قدرت خرید مردم به‌مرور کم شود و اقلام موردنیاز به‌مرور از سبد خانوار حذف شود این، نوعی تکثیر و گسترش‌یافتن فقر در خانواده‌های ایرانی را نشان می‌دهد. البته درمورد‌اینکه آیا مردم در زیر خط فقر زندگی می‌کنند یا خیر؟ نظرات مختلفی وجود دارد. دراین‌خصوص، آمارتیاسن متخصص توسعه معتقد است: «باید این سؤال را پرسید آیا افراد می‌توانند با درآمدشان از امکانات موجود در یک جامعه استفاده کنند؟» دراین‌حالت ممکن است در‌آمدها وضعیت نابسامانی را نشان ندهد و هزینه‌های یک‌نفر بالای خط فقر باشد. ولی مشکلات عدیده‌ای شامل بهداشت، آموزش، هوای تمیز، فضای مناسب کسب‌وکار و ... از مواردی‌ست که او به آن‌ها نیاز دارد و آن‌ها دراختیارش قرار ندارد. لذا به‌نظر می‌رسد وقتی شهروندان یک جامعه به‌مرور از موهبت‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بهره‌مندی‌شان را از دست می‌دهند به‌نوعی می‌توان گفت آن‌ها دچار فقر شده‌اند. ممکن است در یک شهر کوچک درآمد مردم امکان خرید مواد غذایی را به آن‌ها بدهد یا آن‌ها مشکل مسکن نداشته باشند، اما وقتی مدرسه یا دانشگاه در دسترسشان نباشد، فرزندان مردم آن شهر دچار محرومیتی می‌شوند که نهایتاً فقر را برای آن‌ها به‌ارمغان خواهد آورد. ضمن‌اینکه باید بپذیریم تغییرات اقلیمی ایران و رفتن به‌سوی خشک‌سالی‌ها می‌تواند فقر را در اشکال گوناگون در جامعه ایران و به‌ویژه در مناطق روستایی گسترش دهد. البته این‌موضوع فقط مربوط به ایران نیست. تحقیقات جدید تخمین می‌زند که تغییرات آب‌و‌هوایی تا سال 2030 میلادی 68 تا 132‌میلیون‌نفر را به‌سمت فقر می‌کشاند. دراین‌خصوص ایران نیز جزو کشورهای آسیب‌پذیر به‌حساب می‌آید که می‌تواند با مقوله فقر به‌شیوه متفاوتی مواجه شود. مهم‌ترین چیزی‌که در مسئله فقر حائزاهمیت است پیش‌بینی وضع آینده و توجه به وضع حال و حرکت ‌سوی حل ریشه‌ای مسئله فقر باتوجه‌به استراتژی‌های توسعه‌گرا خواهد بود. درواقع یک دولت توسعه‌گرا می‌تواند هویت فقر را در یک جامعه تغییر دهد، چراکه باید بپذیریم فقر هویت انسانی و معنایی متفاوتی را ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که انسان‌ها نه‌تنها خصلت‌های انسانی بلکه زمینه‌های بروز و شکوفایی خلاقیتشان را به‌مرور از دست بدهند. به‌تعبیری می‌توان گفت فقر حیات اجتماعی یک جامعه را با مخاطره مواجه می‌سازد. نلسون ماندلا می‌گوید: «تازمانی‌که فقر، بی‌عدالتی و نابرابری‌های فاحش در جهان وجود دارد، هیچ‌یک از ما واقعاً نمی‌توانیم وجود خارجی داشته باشیم». کوفی عنان دبیر پیشین سازمان ملل نیز براین‌باوراست‌که فقر مطلق در هر نقطه تهدیدی برای امنیت انسان در همه کره زمین است؛ پس مسئولیت مواجهه با فقر برای تک‌تک انسان‌ها وجود دارد. اکنون ثروتمندان جهان و ایران کمتر احساس مسئولیت مدنی نسبت به فقرا می‌کنند. باید بپذیریم که کمک به مستمندان هرچند اقدام ارزشمند و اخلاقی‌ست اما هرگز مسئله فقر را در یک کشور حل نمی‌کند. در اینجا نیاز به ایجاد یک توان حرکت و پتانسیل عظیم برای تغییر وجود دارد که شاید با گسترش و فهم معنای عشق اجتماعی امکان‌پذیر باشد. در عشق اجتماعی تأکید براین‌است‌که زندگی همه ساکنین کره زمین به یکدیگر وابسته است و هر‌کس باید درراستای زندگی دیگران تلاش کند. اگر غیرازاین عمل کنیم به‌جای خیر، شر را در جهان گسترش داده‌ایم. علاوه‌براین در جهانی که فقر را درونی می‌کند و می‌پذیرد خشونت، نفرت، کینه، قتل، خودکشی، اعتیاد مشروع و مقبول می‌شود. برای‌آنکه بشر بتواند زندگی در فاز بالاتر را تجربه کند باید از محرومیت عبور نماید. تله فقر و محرومیت براساس دیدگاه ریچارد چمبرز به‌این‌معناست‌که مجموعه‌ای از عواملی نظیر ضعف جسمانی، بی‌قدرتی، بی‌سوادی، انزوا، آسیب‌پذیری، بیکاری، بی‌درآمدی و ... به هم گره خورده و دور باطل فقر و محرومیت را برای افراد رقم می‌زند (تاج‌الدین،1397). درچنین‌شرایطی فرد امکان بالاآمدن از پله‌های ترقی جامعه را دارد. بسیاری‌ازافراد فقیر مجبورند بخش عظیمی از درآمد خود را صرف تأمین غذا کنند؛ لذا آن‌ها نیروی کار خود را در ازای تأمین غذا به‌فروش می‌رسانند (رئیسی، 1395). علاوه‌براین زمانی‌که فقر می‌آید قدرت کنش‌های ارتباطی انسان‌ها تضعیف می‌شود و وقتی کنش‌های ارتباط انسان ضعیف شود، توانایی همدلی، مراقبت‌کردن، عشق‌ورزی و ایثار را از دست می‌دهد و در جامعه‌ای که این ارزش‌های انسانی از بین برود امکان بقاء و زیست سالم و استاندارد وجود نخواهد داشت. همچنین فقر تبعیض را در جامعه گسترش می‌دهد. مثلاً درنظر بگیرید که وقتی عده قلیلی این امکان را دارند که بچه‌های خود را در مدرسه‌های غیرانتفاعی ثبت‌نام کنند و برای آن‌ها کلاس‌های فوق‌برنامه مثل موسیقی، نقاشی، فیلم‌سازی، زبان سوم و چهارم و ... فراهم کنند در برابر اکثریتی که چنین امکانی را ندارند جامعه را با یک تبعیض گسترده مواجه می‌سازند. یک جامعه‌ای که در مسیر توسعه حرکت می‌کند درتلاش خواهد بود تا بستر حرکت را برای تک‌تک شهروندان خویش فراهم کند. دنیای امروز به یک باور عمیق برای تغییر وضعیت نیاز دارد. ما صرفاً نیاز به رشد اقتصادی برای نجات یک جامعه نداریم بلکه توجه به تک‌تک افرادی‌که بر روی زمین زندگی می‌کنند مسئله اساسی ماست. فقر یک مسئله پیچیده است اما این بدان‌معنا نیست که نتوان آن‌را حل کرد. فقط باید درنظر داشت باشیم که برای حل مسئله فقر نیاز به راه‌های اجتماعی وجود دارد تصحیح فرهنگ مصرف، مقابله با جنگ‌های خانمان‌سوز؛ جلوگیری از گسترش سلاح و تسلیحات نظامی نیز بخشی از عواملی‌ست که می‌تواند دراین‌زمینه مؤثر باشد. درواقع بودجه‌ها باید به‌جای توجه به مکانیسم بقای سرمایه‌داری به بقای انسان‌ها و هویت انسانی آن‌ها سوق داده شود. درچنین‌شرایطی می‌توان امیدوار بود نرخ گسترش فقر در جهان کنترل شده و دیگر محرومیت بازتولید نمی‌شود؛ اما امروز راه درازی تا رسیدن به این آرمان وجود دارد و شاید حتی کنترل و مدیریت فقر یک آرزو و اتوپیایی باشد که ما به‌سادگی به آن دست نخواهیم یافت.
مهرداد ناظری - جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه