نمایش «ماشیننشینها» روایتی از علی خودسیانیست که اینروزها، مجدداً پس از ۲۸سال بهروی صحنه بازگشته. در خلاصهداستان آن آمده: «زنی پس از دوسال و ششماه بارداری در نیمهشبی با همسرش مواجه میشود». این اثر با بازی «الهه خوشقامت» و «امیررضا اکبری» و بهتهیهکنندگی آموزشگاه هنری «هامون»، از ۱۴ آذر ۱۴۰۰، همهروزه بهجز شنبهها از ساعت 19 در سالن شماره ۱ خانه نمایش «مهرگان» بهنشانی خیابان انقلاب، خیابان خارک، بنبست اول، پلاک ۵، بهمدت ۵۰دقیقه بهروی صحنه رفته است. با «علی خودسیانی»؛ نویسنده این نمایشنامه بهگفتوگو نشستهایم. علی خودسیانی؛ نویسنده و کارگردان نمایش «ماشیننشینها» بااشارهبهاینکه این اثر نمایشی پس از ۲۸سال بهروی صحنه رفته است، گفت: «اینروزها که معلم هستم و به تدریس هنرهای نمایشی میپردازم، تصور میکنم بیشتر مخاطبان این مصاحبه، دانشجویان و هنرجویان باشند؛ بهاینخاطر، این عزیزان را خطاب قرار میدهم و اگر هم بزرگترها، این نوشتار را بخوانند، ممکن است برای آنان تداعی خاطرات گذشته باشد؛ اما چون میخواهم که حداکثر استفاده را از اینفرصت داشته باشیم، ترجیح میدهم اینبخش را بهصورت خاطرهای تعریف؛ و نکاتی را که در آن موجود است، در پایان همین فصل بررسی کنم.
«تاریخ تئاتر» اسکار براکت؛ تنها مرجع رسمی تئاتر
نویسنده مجموعه «دنیای شیرین» که بهکارگردانی «بهروز بقایی» از شبکه 1 سیما پخش شد؛ بااشارهبهاینکه در سال ۱۳۷۰ وارد دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر شده است و درآنزمان، مبانی نمایشنامهنویسی را در محضر استاد هوشنگ آزادیور؛ مترجم اثر سهجلدی «تاریخ تئاتر» اثر «اسکار براکت»، آموخته است، افزود: «این ترجمه را امروز میتوان بهعنوان تنها مرجع رسمی تئاتر یا یکی از مهمترین کتابهای رسمی دراینزمینه شناخت». خودسیانی بااشارهبهاینکه آنسالها، آقای آزادیور، به هنرجویانش تکلیفی را داده بود که او نیز امروز در کلاسهای فیلمنامهنویسی، همین تکلیف را به هنرجویانش میدهد، گفت: «این تکلیف بسیارمهم که من خود، بسیار از آن سود بردم اینبودکه قرار بود برویم آدمی را پیدا و با او مصاحبه کنیم؛ و طی مصاحبه، به عمق و ابعاد شخصیت وی پی ببریم و بهجای توصیف، بتوانیم در دیالوگ، معرفی شخصیت انجام بدهیم». این کارگردان باسابقه سینما، تئاتر و تلویزیون بااشارهبهاینکه درآندوران، آخر هفتهها یا هردوهفته که با تعطیلات دانشگاه مواجه میشد، به خانه؛ یعنی شهر اصفهان بازمیگشت تا دیداری با خانواده تازه کند، انرژی بگیرد یا پولی را دریافت کند و دوباره به شهر محل تحصیلش، بازگردد، گفت: «من نیز طبق هر آخر هفته به اصفهان بازگشتم. درآنزمان نزدیک خانه ما، یک ساختمان نیمهکاره بود که بهخاطر عبور کابلهای برق فشارقوی از بالای سرش، متروکه و مخروبه مانده بود». نویسنده مجموعه «هیئتمدیره» که بهکارگردانی «مازیار میری» از شبکه 5 سیما پخش شده؛ بااشارهبهاینکه یکی از همان دورهها که به خانه بازگشته بود، مادرش یک کیسه از لباسهای کهنه، بچهگانه و زنانه را که بهقول خودش، به آنها لباسهای نیمدار میگفت، از خواهر و خواهرزادههایش جمع کرده بود و از او خواسته بود تا یک بطری نفت پر کند و همراه او برود، گفت: «نفت و لباسها را به همان ساختمان مخروبه بردیم. طی مسیر، مادرم راجع به خانمی صحبت کرد و گفت؛ او از اهالی الیگودرز بوده و شوهرش، او را با بچههایش دراینخانه گذاشته و بهدنبال کار رفته و هرگز بازنگشته؛ و این زن، در همین وضعیت دراینمکان مانده و بعد از گذشت پنج یا ششماه که دیگر از شوهرش، هیچ خبری نبود، او و فرزندانش در همان ساختمان زندگی میکردند».
روزی روزگاری اصفهان؛ خرابه و تکلیف کلاس
خودسیانی، اصفهان را از شهرهایی برمیشمارد که درآنزمان شاهد کارکردن زنان بهشکل امروزی و یا دستفروشی سر چهارراهها نبود؛ و برخی زنان نیازمند آنجا، بیشتر گدایی میکردند، گفت: «وقتی به این خرابه رسیدیم، مادرم از من خواست اندکی دورتر بایستم تا آن خانم و بچههایش از او نترسند و من نیز دورتر ایستادم. مادرم، نفت و لباسها را به مادر بچهها داد، خود نیز داخل خانه رفت و من نیز درآننیمساعت، منتظر بودم تا مادرم بیاید و من نیز به خانه برگردم. همانموقع بهفکر تکلیف دکتر آزادیور افتادم و طی مسیر سعی کردم از مادرم، درمورد وضعیت آن زن و بچههایش، بیشتر بپرسم. این سماجت تا جایی ادامه یافت که مادرم به علاقهمندیام شک کرد که چرا اینقدر سؤال میکنم و درنهایت، نیز مجبور شدم به مادرم راستش را بگویم که اینموضوع را برای تکلیف کلاسی نیاز دارم».
اقدس خانم؛ سربرآورده از دل یک ساختمان نیمهکاره
تهیهکننده مجموعه تلویزیونی «خواستگاران» که در سال ۱۳۸۶ از شبکه 1 سیما پیشکش مخاطبان تلویزیون شده؛ بااذعانبهاینکه مادرش به او تأکید کرده بود اگر قرار است از این داستان استفاده کند، نباید نامی از این خانواده بیاورد؛ زیرا ممکن است اتفاق خاصی بیفتد و بههمیندلیل او نیز قول داده تا اتفاقی دراینزمینه نیفتد، افزود: «همانجا؛ اما نمیدانم برچهاساس، تصمیم گرفتم نام این شخصیت را اقدس بگذارم. خلاصهاینکه هرآنچه مادرم از زبان این خانم شنیده بود، بهصورت مصاحبه تنظیم کردم و با اضافهکردن یک گزارش به ابتدای متن، توضیحاتی به میانه متن و نتیجهگیری در انتهای متن، آنرا بهگونهای ساختم که گویی خود، شخصاً با آن خانم صحبت کردهام». وی بااشارهبهاینکه دکتر آزادیور همواره بهایننکته تأکید داشتند که حتماً تکالیف را روی کاغذ بنویسیم؛ نه داخل دفتر؛ زیرا تمام تکالیف هنرجویانِ خود را دریافت میکردند، به منزل میبردند و درحالیکه آنها را حاشیهنویسی میکردند، هفته بعدش به هنرجویانشان بازمیگرداندند، گفت: «بالای مصاحبه من، سه عنوان نوشته بودند که برایم دلگرمکننده بود و امروز میتوانم بگویم که بهعنوان مشوق اصلی من عمل کرد؛ و من، آنقدر این مصاحبه را دوست داشتم و میخواستم که تعریف آقای هوشنگ آزادیور را همواره با خود داشته باشم که آنرا نگاه داشتم؛ تا چندوقتپیش که دنبال متن ماشیننشینها میگشتم، این اوراق را نیز پیدا کردم».
«راضیام»؛ عبارتی دلگرمکننده از استاد
خودسیانی بااشارهبه توصیفات استاد آزادیور و نکات یادداشتشده ایشان پیرامون این متن، گفت که بالای این متن نوشته بودند؛ «مصاحبه و موقعیت خوبیست. از تو انتظار داشتم بیشتر ببینی. بیشتر وصف کنی. توصیف و طراحی این زن و بچههایش باید خیلی زندهتر از این باشد. راضیام»؛ و همین عبارت «راضیام» برایم بسیار دلگرمکننده بود. کارگردان نمایش «ماشیننشینها» بااشارهبهاینکه پله بعدی این تکلیف، تبدیل متن مصاحبه به دیالوگ بود، گفت: «باید کلام آن زن که درپاسخبه سؤالاتم، راجع به خودش حرف میزد، تبدیل به دیالوگهایی میشد بین مصاحبهشونده و شخصیت دیگری که ما خود میبایست آنرا خلق میکردیم؛ من نیز اقدس را بهعنوان شخصیت اصلی خود دراینمصاحبه گرفتم». کارگردان مجموعه نمایشی «بازخوانی یک پرونده» که در شبکه تهران بهروی آنتن رفته؛ بااشارهبهاینکه «اقدس» را زنی جوان طراحی کرده بود که میخواهد با وجود بچههایش؛ با مردی برود و خانمی مسن که او را دیده، میخواست مانع رفتنش شود، گفت: «ایننکته نیز بهصورت دیالوگ نوشته شد که یک صحنه شد. آنرا نیز نگاه داشتم که استاد مرحوم هوشنگ آزادیور، زیر آن نوشتند: خیلیخوب است. این، اولین کاریست که میبینم حرفهای و درست نوشته شده؛ اما بهنظر میرسد این دو، حرفهای بیشتری داشته باشند که بزنند. اگر اینرا بهعنوان یک صحنه نگاه کنی، دو عیب دارد: اول، نمایش تکپردهای؛ دراینصورت میخواهیم بیشتر بدانیم. فرض کن آنرا یک خارجی بخواند، سر درنمیآورد. دوم، نمایش چندپردهای؛ که دراینصورت از این صحنه، انتظاری برای ادامه کار بهوجود نیامده؛ چون در همینجا، بستهای. موفق باشی ...؛ که تاریخ آن مربوط به 11 خردادماه سال 1372 است».
«تا مرز سراب»؛ عنوان اولیه «ماشیننشینها»
خودسیانی بااشارهبهاینکه این نوشتهها، دستنوشتهها و نظراتی که مرحوم آزادیور، روی مصاحبه او و دیالوگی که نگاشته بود را تلنگری جهت تشویق برشمرده و بااذعانبهاینکه همین نکته موجب شد تا تصمیم بگیرد از این داستان، یک نمایشنامه بهتر بنویسد، گفت: «بههرروی کلاس مبانی ما تمام شد و در آخر ترم نیز نمایشنامه را نوشتم و آنرا تا مرز سراب، نامیدم. درآنزمان، تنها نمره 20 کلاس را من گرفتم و درنهایت، در سال 1372 که هنوز بروشور آنرا دارم، کنار یکی از همدانشکدهایهایم (حسین شیخ) که در سالهای بالاتر از ما درس میخواند، بهاجرا بردیم که وی این اثر را کارگردانی؛ و مهیار مجیب حققدم و الهام مشتاق نیز در آن ایفای نقش کردند. مهیار بعدها در جایگاه کارگردان برنامه رنگینکمان شبکه تهران، مشغولبهفعالیت شد و مدتی به اجرای اینبرنامه نیز پرداخت».
درخشش اصغر فرهادی و پریسا بختآور در جشنواره دانشجویی
نویسنده مجموعه تلویزیونی «تولدی دیگر» بهکارگردانی «داریوش فرهنگ» که از شبکه تهران پخش شده؛ بااشارهبهاینکه این نمایشنامه نهایتاً همانسال توسط اصغر فرهادی برای اجرا در تابستان در اصفهان انتخاب شد و متن را به او داد تا بهاجرا ببرد، گفت: «البته وی نتوانست در آن تابستان این اثر را اجرا کند؛ اما در سال 73 این نمایشنامه با کارگردانی او، در جشنواره دانشجویی با بازی خودش و خانم بختآور که درآنموقع نامزد بودند، اجرا شد و درنهایت، آقای فرهادی با این اثر جایزه کارگردانی و خانم بختآور نیز توانست جایزه بازیگری زن را دریافت کند. من نیز جایزه نمایشنامه را بهخود اختصاص دادم». وی بااشارهبهاینکه درآندوره، کنار این اثر، «بعد از یک نمایش» و یک متن دیگر را نیز به آن جشنواره ارائه کرد که هرسه مفتخر به دریافت جایزه شدند، گفت: «در بعد از یک نمایش، رضا بهبودی که درآنزمان، دانشجوی سالاولی نمایش بود، جایزه بازیگری اول مرد را بهخود اختصاص داد». وی بااشارهبهاینکه این متن، بعد در اصفهان؛ و توسط اصغر فرهادی در تهران اجرا شد، گفت: «دراینزمان بنابهدلایلی مانع ادامه اجراها در اصفهان شدم و نادر برهانی مرند که درآنزمان، سردبیر برنامه آدینه با نمایش (رادیو) بود که جمعهشبها ساعت ۱۰ یک نمایش ۳۰دقیقهای در قالب اینبرنامه از رادیو پخش میشد، به من پیشنهاد داد ماشیننشینها را برای رادیو تنظیم کنم. همینامر موجب شد تا پس از پخش این نمایش از رادیو، مرتباً با رادیو کار کنم و این همکاری دو،سهسال ادامه داشت».
حسن سرچاهی و متنی که با خود برد که برد
نویسنده مجموعه تلویزیونی «نوعیدیگر» که بهکارگردانی بهروز بقایی از شبکه تهران پخش شده؛ بااشارهبهاینکه «حسن سرچاهی» یکی از هنرمندان استان سمنان و شهر دامغان که ظاهراً در یکی از سالهای 1373 یا 1374 او را ملاقات میکند، سراغ «ماشیننشینها» را میگیرد و او نیز تنها نسخه دستنویس متن را به او داد، گفت: «این تحویل متن، مشروطبرآنبودکه وی برود و یک نسخه کپی از روی متن تهیه کند و آنرا به من بازگرداند که بعدازآن، هرگز دیدارها میسر نشده بود؛ همدیگر را گم کردیم و بنا بهگفته ایشان؛ دیگر نتوانسته بود مرا پیدا کند و من نیز بهدلیلآنکه آنزمان این متون دستنویس بود، دیگر دسترسی به این متن نداشتم و این اتفاق نیفتاده بود». وی بااشارهبهاینکه پسازمدتی، وقتی جهاد دانشگاهی تصمیم میگیرد «ماشیننشینها» و «بعد از یک نمایش» را منتشر کند، تنها نسخهای از «بعد از یک نمایش» دراختیار او بوده و نسخهای از «ماشیننشینها» نداشته که برای چاپ به این واحد تحویل بدهد، گفت: «این قصه گذشت و درنهایت، دو یا سهسالپیش، یکی از جوانان تئاتر تهران با من تماس گرفت و از من خواست متن ماشیننشینها را برایش ارسال کنم و من نیز گفتم ندارم؛ اما اصرارهای وی برایاینکه این متن را پیدا کنم بسیار بود؛ رفتوآمد زیادی داشت تا متن را پیدا کنم و حتی با دیگر عزیزان برای پیداکردن این نمایشنامه، تماس گرفته بود. موفق نشد به هیچگونهای متنی را پیدا کنند و زمانیکه با یکی از دوستان برای دسترسی به این متن، تماس حاصل کرد، پاسخ گرفته بود که این متن در شمال است و بههیچعنوان به آن دسترسی ندارند».
تولد دوباره متن «ماشیننشینها» از روی یادداشتهای پراکنده
خودسیانی، یافتن یک دفتر 200برگ از زمان دانشجویی خود را سررشتهای تازه برای بازنگاری این اثر نمایشی برشمرد و بااشارهبهاینکه این یادداشتها پراکنده بود، گفت: «از روی همین دستنوشتهها شروع به نگارش مجدد اثر کردم و نهایتاً ماشیننشینها مجدداً متولد شد. البته سعی کردم حداقل تغییر را نسبت به نوشتههای قبلی بدهم؛ اما پایان اثر نیز دستخوش تغییری مختصر و مفید شد». وی اجرای اصغر فرهادی در سال 1373 را بهترین اجرای این متن برشمرده و بااذعانبهاینکه اگر کسی این نمایش را دیده باشد و مجدد به دیدن این اثر تازه بنشیند، آنرا بهخاطر نخواهد آورد، افزود: «این اثر برای نسل پیشین، خاطرهسازی خواهد کرد و چون بسیاری از مخاطبان امروز تئاتر ما درآنزمان بهدنیا نیامده بودند یا خردسال و کوچکتر بودند یا امکان دیدن این اثر را نداشتند، خالیازلطف نخواهد بود؛ بهویژهاینکه آقای فرهادی همهجا گفتهاند اولین کاریکه باعث شهرت و موفقیت وی شد یا اولین پله جدی که طی کرد تا به موفقیت و شهرت برسد، اجرای ماشیننشینها بوده است. شاید ازاینروستکه شاید برای بسیاریازافراد جذاب باشد بدانند چه اتفاقی برای این اثر افتاده است».
امین کردبچه چنگی