سحر گلشیرازی؛ بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، متولد 23دیماه سال 1374 و دانشآموخته مقطع کارشناسی رشته نمایش از دانشگاه سوره تهران است. وی در نمایشهای متعدد؛ ازجمله «آکتور»، «شیرخشک»، «از بیرون» و «بیخوابی» به ایفای نقش پرداخته؛ و نمایشنامهخوانی «برای خرید که نباید پول داد» را در مقام کارگردان بهاجرا گذاشته است. حضور همزمان وی در دو نمایش «بیخوابی» و «آکتور» بهانهای بود تا با وی بهگفتوگو بنشینیم. «بیخوابی»، نمایشی اجتماعی پیرامون تأثیرات مواد مخدر بر زندگی و کار جوانان است. در خلاصهداستان آن آمده: پدرام (مدیرعامل یک شرکت بزرگ تجاری)، براثر یک اتفاق کشته میشود. پدرش مدیریت شرکت را به هادی (پسرعموی او) میسپارد. یکسالبعد، سمانه با شواهدی در دست سعی دارد ثابت بکند که هادی (نامزد فعلی سمانه)، قاتل پدرام است. رضا بهرامی در نقش «منصور»، علی تابعامام در نقش «هادی»، هورا سلیمانی در نقش «سمانه»، سحر گلشیرازی در نقش «نیلوفر» و امین نبیاللهی در نقش «پدرام» بازیگران اصلی آن بودهاند؛ و رها پوررحمتی، بازیگر بخش فیلم این اجراست.
«بیخوابی»؛ روایت زندگی «سمانه»
بازیگر نمایش «بیخوابی» بهکارگردانی سعید هاشمیپور؛ بااشارهبهاینکه این اثر در بخش غیررقابتی جشنواره تئاتر فجر حضور داشته و در دو اجرای خویش با استقبال تماشاچیان مواجه شده، گفت: «بیخوابی درمورد دختری بهاسم سمانه است که تصور میکند نامزد کنونیاش، نامزد سابقش را بهقتل رسانده است و درمواجههبا آدمها تلاش میکند تا ثابت کند هادی، قاتل است». وی بابیاناینکه تماشاگر در ابتدای کار تصور میکند «سمانه» راست میگوید و ازاینرو، با کنجکاوی، درپیِ باورپذیری و قبول حرفهای کاراکتر سمانه است، گفت: «اینماجرا و این شک و ابهام تا جایی جلو میرود که کمکم کاراکترها بُعد تازهای از ابعاد شخصیتی خویش را رو میکنند و تماشاگر با دیدن اینافراد مترصد است ببیند سمانه درست میگوید یا نه؛ و اینروند تا پایان نمایش که یکبهیک مسائل برای مخاطب گرهگشایی میشود، ادامه دارد. اینجاست که مخاطب متوجه میشود اصل داستان چه بوده است». وی بااذعانبهاینکه لازماستکه مخاطب این اثر بداند که «سمانه»، دچار بیماری، اسکیزوفرنی یا حتی اعتیادیست که از آن رنج میبرد و ازاینرو، شاید در ابتدای ماجرا، موضوع را نپذیرد و تصور کند که این شخصیت دچار توهم شده است، افزود: «کمکم سمانه دراینمیدان با دلایلی که میآورد، تماشاگر را قانع میکند که این اتفاق افتاده و سمانه درست میگوید که هادی در نیمههای آنشب که درمورد آن حرف میزند، پدرام را از پنجره به پائین پرت کرده است».
سردرگمی مخاطب میان سخنان شخصیتها
بازیگر نمایش «آکتور» بابیاناینکه مخاطب میان حرفهایی که «نیلوفر»، «منصور» و «هادی» میزنند و تفاوت آن با حرفهایی که «سمانه» میزند، دچار سردرگمی میشود، گفت: «این سمانه، همان شخصیتیست که شب مرگ پدرام، کنار هادی و بالای سر او بوده و حالا این شخصیت سمانه است که نمیداند هادی از او پنهانکاری میکند یااینکه دچار توهم شده و همین موجب شده تا خود او نیز دچار سردرگمی شود و دراینمیان، نیلوفر و منصور نیز که درپی دوستی با یکدیگر هستند، میکوشند اتفاقات را بهگونهایکه خودشان دوست دارند، پیش ببرند». وی «نیلوفر» و «منصور» را شخصیتهایی ناموفق ارزیابی میکند و بابیاناینکه درایناثر دو قطب قوی داستان، روبهروی یکدیگر قرار میگیرند، تصریح کرد: «منصور برادر بزرگ سمانه، دراینمیان اعتقاد دارد که پدرام مُرده؛ و سمانه ازهمینجهت، دچار توهم شده است. نیلوفر نیز در سویی دیگر که بهعنوان قطب منفی مقابل سمانه بهروی صحنه میرود، میگوید حرفهای سمانه درست است. او اعتقاد دارد که پدرام را دیده و ازاینرو با اصرار، درتلاش است هرآنچه سمانه میگوید، بهدرستی انجام شود».
روشدنِ لایههای جدید آدمهای داستان
وی بابیاناینکه درایناثر در نقش «نیلوفر» بهروی صحنه رفته؛ بااذعانبهاینکه او، تنها کاراکتریست که چندین بُعد از شخصیتش در داستان دیده میشود، خاطرنشان کرد: «مخاطب در شروع اثر، با بُعدی از شخصیت نیلوفر مواجه میشود که بسیارآرام، متین و موقر است و در مباحث سعی میکند خیلی واکنش نشان ندهد و تودار باشد. او فقط شنونده است؛ ازاینرو، میکوشد با سمانه همدردی کند. ازسویی، در برخیازموارد، نظری پیرامون موضوعات ندارد و به کار خود (خیاطی) ادامه میدهد». وی بابیاناینکه در پرده اول، «نیلوفر»، شخصیتی بیرنگ است و گاهی جرقههایی از مهربانی او مقابل مخاطب بهنمایش گذاشته میشود، گفت: «در روند این پرده، مخاطب به علاقه منصور نسبت به نیلوفر پی میبرد و این گپزدن و صحبتها میان منصور و نیلوفر، تنها در پرده اول اتفاق میافتد که منصور دراینلحظه با مخالفت نیلوفر مواجه شده و اعتقاد دارد اصلاً نباید دراینباره صحبت کرد».
لبریزشدنِ کاسه صبر «نیلوفر»
گلشیرازی در تشریح روند داستانی نمایش بااشارهبهاینکه در پرده دوم، مخاطب با بعدی از شخصیت «نیلوفر» مواجه میشود که بسیار دلسوز است و درعیناینکه کنار «سمانه»، بهدلیل مزاحمتهایی که این شخصیت تحتتأثیر مصرف مواد مخدر ایجاد میکند، مورد آزارواذیت روانی قرار میگیرد، یادآور شد: «سمانه رفتارهایی عجیب از خود بروز میدهد؛ مثلاً با تلفنهمراه نیلوفر به دوستان او زنگ میزند و برای آنان ایجاد مزاحمت؛ و یک فروپاشی عصبی برای نیلوفر ایجاد میکند؛ تااینکه کاسه صبر او لبریز میشود و از منصور میخواهد بیاید و بفهمد چه اتفاقی افتاده». وی بابیاناینکه درایننقطه از نمایش، مخاطب داستان متوجه میشود که «منصور» در فضایی خارج از این خانه زندگی میکند و این «نیلوفر» و «سمانه» هستند که با هم، همخانهاند، گفت: «در زمان مواجه منصور با خواهرش نیز هیچ واکنش منفی ازسوی نیلوفر نظر مخاطبان نمایش را بهخود جلب نمیکند و این شخصیت با دلسوزی تمام از منصور میخواهد بیاید و مشکل را حل کند. حتی وقتی منصور تقاضا میکند سمانه را برای مداوا به کلینیک ببرند، سمانه مقاومت میکند و ازسویی، نیلوفر به خواسته او دامن میزند و درتلاش است او را کنار خویش نگاه دارد و دراینمیان، باز دلسوزی نیلوفر دیده میشود». وی درتشریح شخصیتهای این نمایش در پرده سوم بابیاناینکه مخاطب نهایتاً دراینپرده متوجه میشود «سمانه» مواد مصرف کرده؛ اکنون در بیمارستان و تحتمراقبت بوده و «نیلوفر» و «منصور»، تنها در خانه هستند و درمورد ازدواجشان صحبت میکنند، افزود: «نیلوفر، درخلال صحبتهای خویش از منصور میخواهد با توجه بیشتری به مراقبت از سمانه بپردازد و اجازه بدهد در همان کلینیک تحتدرمان بماند تا حال او خوب شود؛ اما منصور ازسویدیگر مقاومت میکند و اعتقاد دارد حال او در کلینیک خوب نشده است و حضور او در کلینیک موجب میشود رفتار اشتباهتری داشته باشد».
اصرارها و رفتارهای شکبرانگیز
گلشیرازی بااشارهبهاینکه درادامه، «منصور» و «نیلوفر» با هم گپ زده و «نیلوفر» به او فرصت میدهد بیشتر خود را نشان بدهد، ادامه داد: «دراینمیان، مخاطب از نیلوفر بُعد منفی شخصیتی نمیبیند؛ اما متوجه میشود که او از اینکه سمانه دراینخانه زندگی میکند و حضور او موجب آزارواذیت میشود، راضی نیست؛ و اصرار نیلوفر برای بهکلینیکبردن سمانه، مخاطب را بهشک میاندازد که نکند داستانی دراینمیان وجود دارد و نیلوفر میخواهد در نبود سمانه در خانه، دست به اقدامی خاص بزند و همینامر موجب میشود که او تلاش کند تا منصور را به کارهاییکه خود او میگوید که انجام دهد، وادار کند».
سیاهیهای پنهان شخصیتی چندبُعدی
وی بابیاناینکه در پایان پرده سوم، متوجه میشویم «سمانه» از کلینیک فرار کرده و دنبال ایناستکه مسائلی را که از هادی میداند و در ذهن دارد، افشا کند، گفت: «نیلوفر همه اطلاعات را به همه داده و الآن برگ برنده را در دست دارد و ازسویدیگر، در پردههای چهارم و پنجم، مخاطب ابعادی تیرهتر از شخصیت نیلوفر را میبیند و به این فکر فرومیرود که این کاراکتری که تلاش میکرد بگوید سمانه را دوست دارم و مراقب او هستم، درحالنشاندادن رفتاری از خویش است که دیگر رفتار دوستانهای بهحساب نمیآید». بازیگر «بیخوابی» بابیاناینکه در پایان پرده پنجم، «پدرام» به «سمانه» میگوید که این شخصیت مشکوک است و تو باید بیشتر حواس خود را جمع کنی، افزود: «دراینجا، این جرقه در ذهن سمانه زده میشود که اگر پدرام این حرف را میزند، ممکن است سمانه مشکوک باشد و سمانه درحالتلاش است تا متوجه شود که آیا نیلوفر به او واقعاً احساس محبت دارد یا نه؛ که در پرده ششم که مخاطب اوج بازی نیلوفر را میبیند، نیلوفر، خطاب به منصور میگوید شما، شکاک، متوهم و دروغگو هستید که ادای آدمحسابیها را درمیآورید و اینجاست که تماشاچی، بهخود میآید و بهایننکته میاندیشد که نیلوفر و هادی، شخصیتهای سیاه نمایش هستند». وی بااشارهبهاینکه «نیلوفر»، در روند داستان، تمام تلاش خود را کرده که از ابتدا، ما را متقاعد کند نقش مثبت را ایفا میکند و هوادار «سمانه» است، اما درانتها مخاطب متوجه میشود همه دسیسههای ایجادشده؛ ازجمله توهم «سمانه» یا بردن او به کلینیک یا برداشتن یواشکی تلفنهمراهش و پیامدادن به آدمهای مختلف؛ ازجمله «هادی» و «منصور»، مسائلی دردناک است، گفت: «یکی از غمانگیزترین مسائلی که در پایان این نمایش، مخاطب با آن مواجه میشود، ایناستکه در انتهای قصه، مخاطب متوجه میشود نیلوفر گوشی دوم پدرام را برداشته است و بهجای پدرام به سمانه پیام میدهد».
تمرینات مجدد اثر بهطورکامل
این بازیگر تئاتر بابیاناینکه درمورد شخصیت «نیلوفر»، روزهای طولانی با «سعید هاشمیپور» در مقام کارگردان سخن گفته و در تمرینات درمورد این شخصیت گپ میزده است، خاطرنشان کرد: «تمرینات این نمایش، از اواسط دیماه آغاز شد و تا اواسط بهمنماه، تمرینات پرده اول تا پرده ششم انجام شد و درخلال این تمرینات، در 10روزباقیمانده تا جشنواره، تمرینات ادامه پیدا کرد و بهصورتکامل تمرین مجدد شد». وی بابیاناینکه این متن، متنی پردیالوگ بوده و دیالوگهای موجود در متن، دیالوگهایی سنگین بوده است، تأکید کرد: «ایننکته را ازآنجهت میگویم که من، بهعنوان یک دختر دهه هفتادی، شاید دیگر این دیالوگها را بهزبان نیاورم و شاید از این جملات و از این کلمات استفاده نکنم و ازاینرو، تلاش میکردیم مابهازای کلماتی که در ذهن نویسنده بود، کلماتی به متن اضافه کنیم که مال کاراکتر و برای نیلوفر است». بازیگر «بیخوابی» این رفتار در مواجهه بازیگر با متن را، سردرگمکننده دانسته و بابیاناینکه بازیگر دراینمقام، به تحلیل شخصیت و متن برآمده، گفت: «دراینحال و در برخیازموارد بهایننتیجه میرسیدیم که اگر یک بازیگر مثلاً فلان دیالوگ را میگوید، دیگر نمیتواند دیالوگی مشابه آنچه در متن آمده بهزبان بیاورد؛ همین موجب میشد تا بازیگر تلاش کند، دیالوگی را طبق موقعیت و زبان جاری در قصه با دیالوگ موجود جایگزین کند».
رنگ خاص همه کاراکترهای یک نمایش
گلشیرازی بااشارهبهاینکه اینامر موجب شده زمان بسیاری در تمرین نمایش صرف شود تا بازیگران دیالوگها را حفظ و بهاصطلاح مال خود؛ و آنرا بازی کنند، افزود: «همه کاراکترها، رنگ خاص خود را داشتند؛ اما جذابیت شخصیت نیلوفر، برای من بهاینجهت بود که رنگ شخصیت او بهطور مدام در روند نمایش عوض میشد و مخاطب دراینمیان، از طیف سفید، به رنگهای خاکستری و سیاه میرسید و مخاطب، در نمایشی که یک اثر معماییست، با شخصیتی مواجه میشود که با خود کلنجار میرود تا کندوکاو کند و ببیند این کاراکتر، چه در سر دارد و چرا این رفتار را کرد، چرا اعتراض کرد، چرا حمایت کرد و هزاران چرای دیگر». این بازیگر مسائل نوشتهشده پیرامون «نیلوفر» را چالشبرانگیز برشمرده و بااذعانبهاینکه در برخیازموارد این احساس در مقام بازیگر به او دست داده که برخی از موقعیتها دررابطهبا این شخصیت، با او درتضاد است و باید تغییر کند، ادامه داد: «دراینمیان، با صحبتکردن با کارگردان، برای تغییر شخصیت اقدام میکردیم و در پروسه تمرین و اجرا، سختیهای بسیارزیادی را درخصوص مواجهه جامعه با کرونا پشتسر گذاشتیم».
استقبال مخاطبان و یک اجرای رضایتبخش
این بازیگر تئاتر بااشارهبهاینکه این نمایش در 28 بهمنماه، با دو اجرا برای جشنواره آغازبهکار کرد و درادامه، با اجرای عموم ادامه داده است، افزود: «تغییر بازیگر قبل از اجرای جشنواره، فشار زیادی را بر گروه وارد کرد و ورود بازیگر جدید، زمان زیادی برد. در همین میان، بازیگر جدید نیز به کرونا مبتلا؛ و اینامر موجب شد این اجرا، یکهفته متوقف شود و پس از یکهفته، ازسرگرفتن اجرا، تبلیغات، دوباره جمعشدن و دعوت از دوستان برای اجرای مجدد، به کاری دشوار تبدیل شود؛ زیرا همه فکر میکردند این اجرا بهپایان رسیده و برای ادامه اجرا، آمادگی نداشتند». گلشیرازی در پایان بااشارهبهاینکه بعد از پایان این پروسه، این اجرا تا 25 اسفندماه ادامه یافت و پس از تعطیلات نوروز، مجدداً از 7 فروردینماه به اجرای عموم گذاشته شد، گفت: «در روزهای اول اجرا، مخاطبان استقبال بسیارخوبی از این اثر داشتند؛ چراکه بسیاری از مردم تهران، داخل شهر نبودند و بسیاریدیگر نیز که در تهران مانده بودند، سرگرمی دیگری جز تئاتر نداشتند و همینامر، اجراهای بعد از عید را به اجراهایی رضایتبخش، مبدل ساخت».
امین کردبچه چنگی
عکس: مسعود میرمیری