آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
هوتن شکیبا؛ بچه‌ای در مهمونیِ آدم‌بزرگ‌ها
کد خبر: 291717 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۱ يکشنبه ۱ خرداد - 23:53

هوتن شکیبا؛ بچه‌ای در مهمونیِ آدم‌بزرگ‌ها

اگرچه تلاش فردی را نمی‌توان و نباید در موفقیت نادیده گرفت؛ اما سهم «شانس» همیشه محفوظ است. البته شانس را می‌توان گاه در قالب یک «آشنایی» تعبیر کرد و ازاین‌منظر کم نبوده‌اند افرادی‌که درپیِ ‌آشناشدن با شخصی یا گروهی، مسیر زندگی‌شان تغییر کرده یا در همان مسیر قبلی، چند گام جهش کرده‌اند؛ و این‌گونه، اتفاقی را که شاید سال‌ها دوندگی لازم داشته، یک‌شبه رقم زده‌اند. درمورد «هوتن شکیبا» نیز این عنصرِ شانس؛ آن‌هم از نوع آشنایی‌اش، بی‌تردید تأثیرگذار بوده است. قصد نداریم بگوییم که او «شانسی» به‌این‌میزان از موفقیت دست یافته؛ که قطعاً ادعایی نادرست و حتی ساده‌انگارانه و به‌دوراز رعایت انصاف است؛ اما واقعاً مگر می‌شود اثربخشیِ آشنایی‌ و همکاری با «سروش صحت» را در اوج‌گیریِ شهرت او نزد عامه مخاطبان نادیده گرفت؟ شکیبا مدت‌ها در عرصه تئاتر، خوش درخشیده بود که وارد «لیسانسه‌ها» شد؛ اما چندنفر چهره او را می‌شناختند؟ حتی حالا که محبوبیتِ شخصیت «بچه» در «مهمونی» باعث شده تا عده بیشتری به او توجه نشان دهند و از توانایی ویژه‌اش در صداپیشگی سخن می‌رانند، شاید چندسال‌پیش نه‌تنها نمی‌دانستند او به‌جای دو کاراکتر «دیبی» و «خونه‌بغلی» در مجموعه پرطرفدار «کلاه‌قرمزی» حرف می‌زد؛ و احتمالاً خیلی هم برایشان مهم نبود که این هوتن شکیبا چه‌کسی‌ست! اما «حبیب» در «لیسانسه‌ها» چنان غوغایی به‌راه انداخت که بی‌بروبرگرد یکی از علل موفق هرسه فصل این سریال تلویزیونی، وجود «او» بود.

یادم است معلم کلاس چهارم (آقای قمری) روزی سر کلاس آمد و گفت که چه‌کسی برای دهه فجر برنامه دارد؟ آن‌زمان فعالیت‌های فرهنگی یک‌هفته در ایام فجر بود. چند‌نفری دست بلند کردند؛ اما نمی‌دانم چطور شد که معلم به من گفت هوتن تو چی؟! من هم گفتم فقط نمایش عبدلی و اوستا را بلدم! یادم است چهارم ابتدایی سر صف، عبدلی و اوستا را اجرا کردم. یکی از دوستان هم گفت می‌تواند اوستا باشد؛ که او هم بعدها وارد تئاتر شد ... این‌ها را هوتن شکیبا در مصاحبه‌ای مفصل با فریدون جیرانی عنوان کرده تا از چگونگیِ ورودش به عرصه نمایش پرده بردارد. او هنوز به 40سالگی نیز نرسیده؛ بااین‌حال، معلوم است مسیرش را از همان‌زمان درست انتخاب کرده و اگر ذره‌ای در این شک دارید، کافی‌ست به فهرست تقدیرها و جوایزی که تاکنون نصیب برده، نگاهی بیندازید؛ حتی بانگاهی‌به فیلم‌هایی که طی سال‌های اخیر بازی کرده، می‌توان فهمید او چند مرده حلاج است. او در ادامه همان مصاحبه گفته بود: «در راهنمایی، در تئاتر، بسیار‌فعال بودم و سرگروه تئاتر مدرسه شدم. از معلمان آن‌زمان و معلم پرورشی‌ام، خیلی متشکرم؛ چون در مسیری که من الآن هستم، خیلی کمک کردند و من را بسیار تشویق می‌کردند. هیچ‌وقت یادم نمی‌رود معلم زبانم (آقای شاه‌غیبی) می‌گفت؛ بچه‌ها درس را خوب گوش بدهید و اگر زود تمام شود، یک‌ربع آخر می‌گذارم هوتن، تئاتر اجرا کند؛ و بچه‌ها نیز ذوق داشتند!» احتمالاً او آن‌روزها نیز شیرینیِ خاصی در نوع اجرا داشته که بچه‌های هم‌سن‌وسالش را چنین به‌وجد می‌‌آورد. لحن حرف‌زدن «حبیب» در «لیسانسه‌ها» توأم با نوع نگاه‌ها چنان او را از بسیاری کاراکترهای تئاتری‌اش جدا می‌کرد که باورکردنی نبود. سروش صحت پیش‌تر در مجموعه‌های «پژمان» و «ساختمان پزشکان» نیز استعدادهایی مانند پژمان جمشیدی و بهنام تشکر را رو کرده بود و این‌بار در تیم دوست‌داشتنیِ «لیسانسه‌ها» به هوتن شکیبا فرصتی داد تا آن‌رویِ سکه هنرش را به‌نمایش بگذارد و این بازیگر جوان نیز از همین فرصت، یک استثنا ساخت و خودش را به‌سرعت بالا کشید. جالب‌آنکه او اصلاً قصد نداشت دراین‌مجموعه بازی کند! چرا؟ پاسخ می‌دهد: «ترجیحم تلویزیون نبود؛ به‌خاطر کیفیت کارهای آن. فکر می‌کنم سومین یا چهارمین‌باری بود که از سروش صحت پیشنهاد کار داشتم و هر‌بار به‌بهانه‌ای نمی‌رفتم. لیسانسه‌ها را هم گفتم نمی‌آیم؛ اما پنج‌قسمت فیلم‌نامه به من داد که بخوانم و وقتی خواندم، خیلی خوشم آمد و به‌نظرم ایمان صفایی و سروش صحت بی‌نظیر نوشتند. دیدم دلم نمی‌آید که این نقش را دیگری بازی کند؛ چراکه ویژگی‌های خاص و جالبی داشت؛ ازاین‌رو، با ترس و ریسک خیلی‌زیاد، اولین کار تلویزیونی‌ام را انجام دادم». با موفقیت بسیاری که نصیبِ این سریال و دنباله‌هایش شد، نام هوتن شکیبا بیشتر در دهان مخاطبان گشت و او وارد حیطه‌های تازه‌تر شد. قدرت بازیِ او زمانی برای مخاطبان پرتعدادتری محرز شد که در سینماییِ «شبی که ماه کامل شد» یک تغییر ژانر اساسی را تجربه کرد. او دراین‌ساخته «نرگس آبیار» یک‌باره همه تصوری که از «حبیب» در ذهن مخاطبانش در ذهن مانده بود را ویران کرد و سازه‌ای جدید از یک شخصیت، بنا کرد؛ نقش «عبدالحمید ریگی» (برادر عبدالمالک ریگی) آن‌قدر پر‌افت‌وخیز و متفاوت بود که به‌نظر نمی‌رسید، بازیگری که پیش‌تر‌؛ اگرچه در حضوری کوتاه‌تر، در قالبی طنز در فیلم «طبقه حساس» (ساخته کمال تبریزی) به ‌یادِ مخاطبِ تیزهوش‌تر مانده بود، بتواند ‌چنین قالب‌شکنی کند. البته او نزد مخاطبان تئاتری، قبل‌ترازاین‌ها توانمندی‌هایش در قالب‌شکنی و ایفای نقش‌های کاملاً جدی را به‌اثبات رسانده بود؛ اما حالا موعدی بود که تحت لوایِ «نقش اول مرد» یک اثر سینمایی، قد علم کند و انصافاً چنان خوب و دیدنی بود که خب! جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد نقش اول را نیز به خانه برد. او در مصاحبه‌ای درباره این فیلم گفته بود: «شاید در ذهن خیلی‌ها شبی که ماه کامل شد، یک فیلم سیاسی‌ست؛ اما به‌نظرم اصلاً این‌طور نیست؛ این فیلم واقعاً یک عاشقانه؛ و یک عاشقانه‌ تلخ است. در‌واقع، به این می‌پردازد که چطور یک ایدئولوژی غلط و اصرار بر یکسری قوانین می‌تواند قبل‌از‌هر‌چیزی، یک عشق را نابود کند». او با‌اشاره‌به دشواری بازی در نقش «عبدالحمید» افزود: «خیلی برای خودم سنگین بود و اینکه مدام در ذهنم این جمله را تکرار می‌کردم که عبدالحمید هم یک قربانی‌ست. یادم نمی‌رود روزهای آخری که فیلم‌برداری انجام می‌شد و به آن شب سخت آخر فیلم نزدیک می‌شدیم، برایم سخت بود؛ اینکه نخواهم او را خیلی قضاوت کنم و در درونم بکوشم به او حق بدهم که دارم کار درستی انجام می‌دهم؛ چون اگر این‌کار را نمی‌کردم، یک بازیِ دروغ می‌شد». او تاآن‌زمان در چندکار سینمایی بازی داشت؛ اما هیچ‌یک به‌اندازه این اثر، باعث دیده‌شدنش نشد؛ بااین‌همه، او برای همه آن‌ها واقعاً تلاش کرد. پیش از «شبی که ماه کامل شد» در مصاحبه‌ای گفته بود: «چهار سینمایی کار کرده‌ام که به‌ترتیب فیلم‌برداری؛ شب بیرون به‌کارگردانی کاوه سجادی حسینی بود. طبقه حساس کمال تبریزی، حق سکوت هادی ناییجی که ظاهراً توقیف است و نقش یک طلبه جوان را بازی کردم که حتی با لباس به حوزه علمیه رفتم و با طلبه‌ها صحبت کردم. برای این فیلم خیلی به قم سفر کردم؛ و بعد فیلم هلن آقای ثقفی. سینما برایم حساسیت و ترس بیشتری دارد و نمی‌دانم چقدر چهار بازی‌ام در سینما می‌تواند قضاوت شود». اگر بخواهیم او را حالا قضاوت کنیم، به‌راحتی می‌توان ادعا کرد که او مسیرش را به‌درستی ریل‌گذاری کرده است. او نیز از زمره چهره‌هایی‌ست که از شهرستان به پایتخت آمدند و خودشان را با استعدادشان به کارگردانان و تهیه‌کنندگان معرفی کردند. می‌گوید: «دیپلم را در سنندج گرفتم و پیش‌دانشگاهی هنر خواندم و بعد، دانشگاه سوره قبول شدم و به تهران آمدم. پدرم مخالف تئاتر بود و می‌گفت از تئاتر و سینما پول در‌نمی‌آید؛ ولی سوم دبیرستان بودم که گفت الآن دکتر،مهندس‌ها هم بیکارند؛ حالا برو و در رشته‌ای که دوست داری، بیکار باش!» نتیجه این توصیه حالا به‌خوبی خودش را نشان می‌دهد: او سال 1400 را درحالی به‌پایان رساند که با «ملاقات خصوصی» (ساخته امید شمس) در جشنواره حضور داشت؛ فیلمی‌ که تا آخرین‌روز چهلمین جشنواره فیلم فجر، صدر‌نشین آرای مردمی بود. اگرچه در روز آخر جشنواره، برای اولین‌بار این جایزه حذف شد؛ اما قطعاً در اکران عمومی فیلم، بازی او باز با استقبال گسترده مخاطبان مواجه می‌شود. او این‌روزها با صداپیشگیِ دو نقش در «مهمونیِ» ایرج طهماسب حضور دارد؛ اما «بچه» واقعاً چیز دیگری‌ست ...

مصطفی رفعت

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه