کد خبر:
291934
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ سه شنبه ۲۸ تير -
00:24
دانشگاه حمایتگرِ خلاق
یکی از موضوعات مهم در دوران پسامدرن توجه به حمایت از کنشگری دانشجویان است. دراینخصوص ایجاد زمینههایی که بتواند دانشجو را در نهاد علم و فضای دانشگاه بهرسمیت بشناسد، موضوع بسیارمهمیست. دراینجا لازم است توجه شود آنچه ذهن و اندیشه دانشجو را میسازد گفتمان حاکم بر دانشگاه است، هرچندکه هوشمندی ناشی از ارتباط با جهان اطلاعات، کنشگران را از حالت انفعال به فاعلان اثرگذار مبدل ساخته است. درواقع دراینجا یک دیالکتیک تضادی بین دانشجو بهعنوان کنشگر فعال جامعه اطلاعاتی و دانشگاه بهعنوان کنشگر تربیتکننده او شکل میگیرد. این فضای تقابلی میتواند دو وضعیت را ایجاد کند: یا دانشجو از این تقابل و چالش راهی بهسوی منافع خود مییابد و یااینکه دانشگاه مسیری را برای دانشجو مشخص و تعیین میکند؛ اما درهرحال باید اینرا بپذیریم که دانشگاه میتواند ازمنظری حمایتی و تأثیرگذار در خدمت هویت ذهنی و ادراکی او قرار گیرد. درواقع اگر قرار است افراد با ورود به دانشگاه به مهارتهای لازم برای زندگی خود دست یابند و یااینکه در سطحی کلانتر معناهای خلاقانهتری از زندگی را درک کنند، دانشگاه ملزم است در یک فضای حمایتی وارد شود. درواقع دراینجا میتوان دانشگاهها را به دو دسته تقسیم کرد: دانشگاههای حمایتگر در خدمت سیستم اجتماعی، دانشگاههای حمایتگر در خدمت فردیت. این تقسیمبندی نشان میدهد که در دسته اول نهاد دانشگاه اگرچه از دانشجو حمایت میکند اما هدف او قراردادن فرد در خدمت نظام اجتماعیست. دراینوضعیت اول یک سیستم رقابتی نیز حاکم است و ممکن است عدهای از حمایتهای ویژهتری برخوردار شوند. مثلاً دانشجویی بورسیه تحصیلی دریافت میکند و یااینکه بعد از پایان تحصیلات بهدلیل قرارداد دانشگاه با مؤسسات صنعتی به کار در یکی از مؤسسات مرتبط مشغول میشود؛ اما در نوع دوم فرد حمایتی بیدریغ دریافت میکند. درواقع دانشگاه مطالبهگر او درراستای خدمت به جامعه نیست؛ حتی قرار نیست که او را با تفکر یا عقیده خاصی تربیت نماید. دراینجا هدف رشد فردیت و پیداکردن رویهای برای انسانیترشدن انسان است. دراینجا دانشگاه میتواند قدرت تخیل او را بهبود بخشیده بهگونهایکه او بتواند خردورزی خلاق در خدمت به خود یا دیگران باشد. بهطورکلی در جهان پساکرونا بهنظر میرسد که باید از وضعیت اول به وضعیت دوم حرکت کرد. درواقع راهی را پدید آورد که دانشجویان هنر زیستن و فکرکردن و احساسکردن را بیاموزند. اگر دانشگاهی نتواند فردیت و انعطافپذیری و شکوفایی ادراکی را مدنظر قرار دهد او از دانشجو بهطور مستقیم حمایت نکرده است، حمایت از دانشجو ایجاد پتانسیلهایی درراستای چالشپذیری، ریسکپذیری، تصور قوی از خود خلاق داشتن و مهرورز بودن است. درواقع دراینجا باید به چهار ویژگی که تارو بر آن تأکید دارد توجه شود:
۱.کنجکاوی
۲. عطش اکتشاف
۳. عشق آموختن
۴. شوق زندگی
ازطرفدیگر طرح حمایتی باید قدرت کار گروهی، ارتباطبرقرارکردن و سبکهای حرکت بهسمت نوآوری را در افراد ایجاد کند و ایننوع تحول یعنی خدمتکردن به خود فرد نه الزاماً نظام اجتماعی، یک تحول پویا در توجه به دانشجوست. درواقع برمبنای نگاه کنشی ظرفیتسازی در بافت ذهنی و هویتی دانشجو تقویتبخشی من اندامی (I) نسبت به من اجتماعی (ME) خواهد بود. این نکتهایست که جورج هربرت مید و بلومر بر آن تأکید دارند.
درواقع در مدل تربیتی جدید در عصر پساکرونا دانشجو ضمنآنکه در فضای علم قرار میگیرد اما باید بتواند خود را پیدا کند. خود را پیداکردن نوعی هویت پویا و فعال در واکاوی و شناخت خود است. دانشگاه اگر نتواند دانشجو را درراستای تربیت I نسبت به me تقویت نماید، بهنوعی او را محکوم به حذف از توانمندیهایش کرده است. دانشگاه باید بتواند قدرت فهم انسانی انسانها را داشته و او را در خدمت خلاقیت و مهرورزی سوق دهد. در غیر این صورت نمیتوان انتظار تحول و پویایی را داشت؛ بنابراین در نگاه جدید به دانشگاه باید آنرا مکانی برای عبور از چالشها و تردیدها دانست. ما نیاز به تربیت انسان مهرورز خلاق داریم، انسانیکه خودآگاه است و میداند در چه مسیری باید حرکت کند.
بنابراین دانشگاهی که در پی حمایت از دانشجویان است به آنها قدرت فکرکردن، انتخابکردن و تصمیمگیری را میدهد. انسانیکه میتواند خود واقعیاش را در پس پرده خود تصنعی بیابد و درراستای خود آرمانیاش حرکت کند.
براینمبنا حمایت را باید در ابعاد گوناگونی درراستای دانشجویان ایجاد کرد. شاید بتوان حمایت را در موارد زیر موردتوجه قرار داد:
۱. حمایت باید در خدمت شناخت و واکاوی و خودکاوی دانشجویان باشد و آنها را به جهان معنایی خودشان نزدیک کند.
۲. دانشگاه باید بتواند رویههایی را بهکار گیرد تا جهانبینی ذهنی هر فرد در قالب درکی که از محیط دارد در او به تکامل رسد. هرچندکه قدرت معنویت در فرهنگ ایرانی میتواند یک پتانسیل مناسب در رشد هر فرد باشد. بهعنوانمثال اینکه مولانا و حافظ و سعدی توان فهم معنای زندگی را به دانشجویان دارند و قابلیت استفاده از آنها میتواند یک کارآمدی و بهرهوری بهحساب آید.
۳. براساس نظریه سارتر انسان سرشار از اراده و انتخاب است، باید بتوان در دانشگاه قدرت اراده و انتخاب آنها را افزایش داد بهگونهایکه آنها بتوانند درراستای مطلوبیت خود و جامعهشان حرکت کنند.
۴. یکی از راهکارهای حمایتی توجه به بخش I هر فرد نسبت به ME آن است. اینبدینمعناستکه درصورت تقویت من اندامی طبق نظریه بلومر و مید قدرت آفرینشگری در او رشد یافته و او میتواند همهچیز را درراستای مطلوبیت و کارآمدی ایجاد نماید.
۵. برای مواجهه مناسب و خلاق با آسیبهای فردی و اجتماعی باید قدرت تفکر، ادراک خلاق و مهرورزی را در آنها تقویت کرد. درواقع دانشگاه باید بتواند به تأثیرات عمیق بر ناخودآگاه دانشجویان متمرکز شود.
۶. دانشگاه یا جامعه مدرکگرا افراد را برای دریافت مدرک تربیت میکنند. هماکنون فرهنگ مدرکگرایی مانع رشد و کمالگرایی دانشجویان شده است. دراینجا لازم است در وهله اول اساتید و مدیران دانشگاهی را به اینمسئله متوجه ساخته که دانشگاه مکان تولید مدرک نیست بلکه مکانی برای کمالگرایی، بلوغ، تفکر خلاق، نقد خود، خردورزی عمیق، انسانگرایی، مهرورزی، گروهگرایی و معنویتگراییست. دراینراستا باید برمبنای اهدافبخشی از کلاسهای درس به زمینههای عمیقتر از مباحث علمی صِرف کتابها توجه شود. در وهله دوم نیز لازم است به دانشجو فرصت فهم متفاوت از خود را در محیط دانشگاهی داد و این یعنی حمایتی که بهنوعی هویت مدنی و معنوی او را به مرحله بلوغ میرساند. درمجموع بهنظر میرسد حمایتگری در دانشگاه یک مسئله بسیارمهم است اما این حمایتگری باید درراستای استقلال هویتی، رشد فردیت، خلاقیت، تفکر انتقادی، قدرت مهرورزی، ایجاد کار گروهی و شیوههای ارتباطبرقرارکردن باشد و این یعنی که دانشگاه باید در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای خود در جهان پساکرونا تغییرات اساسی ایجاد نماید.
مهرداد ناظری *جامعهشناس و استاد دانشگاه