آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
نابرابری و تبعیض، بشر را می‌بلعد؛یک پیشنهاد: گذاری به جامعه مهرورز
کد خبر: 291979 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۱ شنبه ۸ مرداد - 00:04

نابرابری و تبعیض، بشر را می‌بلعد؛یک پیشنهاد: گذاری به جامعه مهرورز

این‌روزها جوامع بشری به‌سرعت به‌سمت نابرابری پیش می‌روند. نابرابری معناهای متفاوتی دارد؛ اما شاید مهم‌ترین مفهومی که بتوان برای آن ارائه داد این‌است‌که افراد یک جامعه از فرصت‌های برابر برای حرکت، رشد و موفقیت برخوردار نباشند. البته در هر جامعه‌ای ممکن است تفاوت وجود داشته باشد. تفاوت بین انسان‌ها طبیعی‌ست. هیچ دو انسانی مثل هم خلق نشده‌اند و هرکس ممکن است بنا‌به‌فراخور ویژگی‌هایی که در خود دنبال می‌کند، به‌نوعی با دیگری متفاوت باشد. در یک کلاس درس دانش‌آموزان مثل هم فکر نمی‌کنند و هرگز همه آن‌ها خیاط، بقال و مهندس یا پزشک نمی‌شوند بلکه هرکس ممکن است شغل خاصی را در آینده دنبال کند. این به آن‌موضوع برمی‌گردد که انسان‌ها با یکدیگر متفاوت‌اند و مسیرهای مختلفی را طی می‌کنند؛ اما تفاوت اگر به عاملی تبدیل شود که افراد را در موقعیت‌های نابرابر قرار دهد درآن‌صورت می‌توان گفت این تفاوت به‌مرور درحال‌تبدیل‌شدن به فاصله و تبعیض است. درواقع شاید این‌گونه بتوان بیان کرد که نابرابری ریشه در مناسبات اجتماعی نابرابر جوامع دارد یعنی همواره عده‌ای در جامعه امکان دسترسی به منابع قدرت و ثروت را دارند و عده‌ای کثیری ممکن است نتوانند از این امکانات برای رشد استعدادهای خود بهره گیرند.

درخصوص علل شکل‌گیری نابرابری در جوامع مختلف می‌توان موارد متفاوتی را درنظر گرفت. مثلاً CNN در تحقیقی در یک گزارش شش شاخص را برای نابرابری بین سیاه‌پوستان و سفیدپوستان آمریکا مطرح می‌کند. در آنجا به این‌موضوع اشاره شده که در حوزه ثروت خانوارهای سفیدپوست از وضعیت بهتری نسبت به خانوارهای سیاه‌پوست برخوردار هستند. میزان درآمد در خانواده‌های سفیدپوست نسبت به سیاه‌پوستان شرایط بهتری را نشان می‌دهد. مثلاً گفته می‌شود که درآمد سفیدپوستان به‌طورمتوسط 71‌هزاردلار در سال است درحالی‌که سیاه‌پوستان 41هزاردلار در سال درآمد دارند. نکته دیگر مسئله بیکاری‌ست. طبق آمار CNN نرخ بیکاری در میان سفیدها 14.2درصد است، درحالی‌که در میان سیاه‌پوستان 16.7درصد است. نکته دیگر توجه به فقر است مثلاً فقر میان سیاه‌پوستان بالغ‌بر 8.1درصد برآورد شده درحالی‌که میان سیاه‌پوستان بیش از 20درصد می‌رسد؛ که فاصله زیادی‌ست. همچنین درخصوص بهره‌مندی از امکانات بیمه و خدمات درمانی به‌نظر می‌آید که بین سفیدپوستان و سیاه‌پوستان تفاوت وجود دارد درحالی‌که 5.4درصد آن آمریکاییان سفیدپوست از بیمه و خدمات درمانی محروم هستند این آمار در میان سیاه‌پوستان 7.9درصد می‌رسد. این‌موضوع درواقع بعد از دوره اوباما در دوره ترامپ شدت بیشتری یافته. نکته ششم که CNN به آن اشاره می‌کند ویروس کروناست که شمار تلفات سیاه‌پوستان 23درصد درحالی‌که سفیدپوستان حدود 13درصد بوده است. همه این‌ها نشان می‌دهد که نوع دسترسی سیاهان نسبت به سفیدها از خدمات در جامعه آمریکا کمتر است. در سایر جوامع نیز می‌توان شاخص‌ها و اشکال گوناگونی از تفاوت و تمایز را موردبررسی و تحلیل و تبیین قرار داد؛ اما سؤال این‌است‌که چرا نابرابری وجود دارد؟ مارکس براین‌باوراست‌که تازمانی‌که ابزار تولید دراختیار همه مردم قرار نگیرد، درواقع صاحبان ابزار تولید عده قلیلی باشند و اکثریت مردم فاقد ابزار تولید باشند، این نابرابری دیده می‌شود. او در کتاب مانیفست خود براین‌موضوع تأکید می‌کند که جنگ تاریخ همواره جنگ بین داراها و ندارها بوده است و تازمانی‌که به اشتراکی‌کردن ابزار تولید نپردازیم و به‌نوعی فرصت‌های استفاده از مناسبات اقتصادی، اجتماعی برای همگان محقق نسازیم، هیچ تغییری در جوامع به‌وجود نمی‌آید. گوران تربورن درباره به‌وجودآمدن نابرابری، چهار دلیل را مطرح می‌کند: استثمار، سلسله‌مراتب، طرد و فاصله‌گذاری. او براین‌باوراست‌که استثمار می‌تواند به عنوان یکی از عوامل اساسی ایجاد تفاوت‌ها باشد. درواقع نابرابری ریشه در قواعد جامعه مردسالار دارد که استثمار را به گونه‌های متفاوت در جوامع بر افراد تحمیل می‌کند. تصور کنید در جامعه‌ای که مثلاً زنان امکانِ یافتن شغل هم‌تراز مردان را نداشته باشند تاچه‌حد این تبعیض و استثمار می‌تواند نابرابری را تشدید نماید. نکته بعد بحث سلسله‌مراتب در سیستم‌ها و سازمان‌های مختلفی‌ست که وجود دارد. بعضاً دیده شده که هرم‌های سازمانی به‌گونه‌ای طراحی شده که پایین‌دست‌ها امکان حرکت به‌سوی بالادست را نخواهند داشت و این نابرابری در سیستم به‌گونه‌ای تعریف می‌شود که افراد تاحدی می‌توانند پیشرفت کنند و بعدازآن پیشرفت یا حرکتی برای آن‌ها امکان‌پذیر نیست. بحث طردشدگی نیز از موضوعاتی‌ست که نمی‌توان از آن به‌سادگی عبور کرد. مثلاً در نظام آپارتاید آفریقای جنوبی سیاه‌پوستان در موقعیت طردشدگی قرار دارند و امکان قرارگرفتن در موقعیت برابر با سفیدپوستان را ندارند هرچندکه بعد از تحولاتی که به‌وسیله نلسون ماندلا پدید آمد تاحدی مسئله آپارتاید در نظام آفریقای جنوبی کمرنگ شده اما همچنان این تفاوت و تبعیض به‌نوعی وجود دارد و دراین‌سیستم طردشدگی به نوع دیگری شود. نکته بعد بحث فاصله‌گذاری‌ست. زمانی‌که کار به تولید نابرابری ازطریق فاصله‌گذاری می‌رسد با یکی از تناقضات دوران امروز مواجه می‌شویم. از جنبه سرزمینی فاصله‌ها به‌شدت کوتاه شده درواقع ارتباطات الکترونیکی باعث شده که افراد بتوانند از حال‌وهوای همدیگر بیشتر باخبر شوند؛ اما طبیعتاً تفاوت‌ها در استفاده از منابع، همچنان وجود دارد. مثلاً اینکه ما نمی‌توانیم از شکافی که میان انگلیس و کشورهای آفریقایی مثل چاد و جیبوتی وجود دارد، چشم‌پوشی نماییم. درهرحال همواره این فاصله‌ها باعث می‌شود که قدرت خرید افراد به‌یک‌میزان نباشد. همه این‌ها نشان می‌دهد که ما در یک جامعه نابرابر زندگی می‌کنیم و امید به زندگی در میان افراد یکسان نیست. حال سؤال این است، آیا به‌واقع فقر فقط مشکل طبقات پایین است؟ نلسون ماندلا می‌گوید: «تازمانی‌که فقر، بی‌عدالتی و نابرابری فاحش در جهان وجود دارد هیچ‌یک از ما واقعاً نمی‌توانیم آرام بگیریم». دالایی لاما می‌گوید: «تازمانی‌که فقر شدید، بی‌عدالتی اجتماعی، نابرابری، ظلم، تخریب محیط‌زیست وجود داشته باشد و تازمانی‌که ضعیفان و کوچکان همچنان زیر پای زورمندان و قدرتمندان له می‌شوند، صلح به‌وجود نخواهد آمد». درواقع نابرابری می‌تواند جامعه را به یک ساختار طبقاتی تفکیک شده تبدیل کند. نابرابری ما را از یکدیگر جدا می‌کند و مفهوم عشق را در جوامع تضعیف می‌کند. یکی از موضوعات مهم که می‌تواند در برابر نابرابری قد علم کند غلبه سرمایه بر انسان است. اینکه انسان چگونه می‌تواند بر سرمایه غلبه کند راه‌های مختلفی توسط متفکرین پیشنهاد می‌شود؛ اما یکی از بهترین رهنمودها دراین‌زمینه توجه به مقوله عشق خلاق است. عشق خلاق گستره متفاوتی را برای بشر ایجاد می‌کند. درواقع این امکان را به ما می‌دهد که نوع نگرش متفاوتی به انسان‌ها داشته باشیم. درواقع باید بپذیریم که هیچ انسانی در نظام اجتماعی نباید از امکانات جامعه بی‌بهره باشد؛ بنابراین اگر افرادی در جامعه به ثروت و قدرت دست پیدا می‌کنند، اولین کاری‌که باید انجام می‌دهند این‌است‌که باید قدرت تولیدکنندگی ریشه‌ای را برای افراد فقیر فراهم کند. اینکه ما به فردی برای یک‌روز رفع گرسنگی او نان یا مواد غذایی بدهیم هیچ‌زمانی فقر را در جامعه از بین نمی‌برد. برای ازبین‌بردن فقر باید همه اقشار جامعه تلاش کنند. دولت‌ها، نهادهای مدنی و مردمی، روشنفکران، گروه‌های اجتماعی و تک‌تک افراد باید در برابر این‌موضوع خود را مسئول بدانند. جامعه مهرورز جامعه‌ای‌ست که امکان رشد را برای همگان فراهم می‌آورد و به انسان‌ها می‌آموزد که برای رسیدن به یک شرایط مطلوب باید شرایط تولیدکنندگی، شرایط تحقق دسترسی به منابع برای زیست بهتر و شکوفایی استعدادهای افراد فراهم شود. اریک فروم می‌گوید: «تمام کوشش‌های آدمی برای عشق‌ورزیدن محکوم‌به‌شکست است؛ مگر خود او باجدیت‌تمام برای تکمیل شخصیت خویش بکوشد؛ تاآنجاکه به جهان‌بینی سازنده‌ای دست یابد. اگر آدمی همسایه‌اش را دوست نداشته باشد و از فروتنی واقعی، شهامت، ایمان، انضباط بی‌بهره باشد، از عشق فردی خرسند نخواهد گشت. در فرهنگ‌هایی که این صفات نادرند؛ کسب استعداد مهر ورزیدن نیز به‌ناچار در حکم موفقیتی نادر خواهد بود». جمپولسکی می‌گوید: شما باید خواستار آن باشید که به هر فردی دراین‌جهان بنگرید و به آن‌ها عشق بورزید و تمامی عشقی که در درون شماست را به دیگران هدیه بدهید، بدون آنکه انتظار جبران آن‌را داشته باشید. به‌نظر می‌رسد که کیفیت زندگی انسان باید تغییر نماید. برای‌آنکه نابرابری در جامعه بشری کمرنگ شود، باید احساس مسئولیت اجتماعی را تقویت کرد. ما نسبت به همه اتفاقات ناگوار تاریخ رسول هستیم. ما نسبت به تخریب محیط‌زیست رسول هستیم. ما نسبت به گرسنگی کودکان رسول هستیم. ما به‌تنهایی نمی‌توانیم زندگی خود را به سرمنزل مقصود و سعادت برسانیم. اگر به این‌موضوعات توجه نشود، گسترش نابرابری همه انسان‌ها را دچار حرمان و افول کیفیت زندگی خواهد کرد. ما باید برای زندگی بهتر تلاش کنیم درغیر‌این‌صورت جامعه بشری روبه‌زوال و نابودی خواهد رفت و تحقق این‌شرایط به‌نظر می‌رسد که برای هیچ‌فردی قابل‌قبول نباشد. به‌قول النور روزولت «عشق شجاعت می‌خواهد، اما درد عشق، آتش پاک کننده‌ای‌ست که تنها عاشقان سخاوتمند معنای آن‌را می‌دانند. همه ما افرادی را می‌شناسیم که آن‌قدر از درد می‌ترسند که خود را مانند صدف‌ها در یک پوسته بسته می‌کنند و هیچ‌چیزی را نمی‌بخشند و چیزی را هم دریافت نمی‌کنند، بنابراین کوچک می‌شوند و تنها یک زندگی مرده را تجربه می‌کنند». باید با درایت عاشقانه از مرگ انسان به‌معنای انسان جلوگیری کنیم.
مهرداد ناظری*جامعه‌شناس و استاد دانشگا

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه