کد خبر:
406397
| تاریخ مخابره:
1404 چهارشنبه 2 مهر -
03:10
گفتوگو با بازیگران «جوادیه»
تجربه خاص بازیگران در نمایشی بهکارگردانی یک منتقد تئاتر
سهیلا انصاری
«بوتیک هنر ایران» مدتیست در سالن شماره 7 میزبان نمایش «جوادیه» بهنویسندگی «کهبد تاراج» و کارگردانی «احمدرضا حجارزاده» است. «حجارزاده» که بیش از دودهه سابقه فعالیت مطبوعاتی در سِمت روزنامهنگار و منتقد فرهنگوهنر دارد، نمایش «جوادیه» را پس از تجربه کارگردانی چند فیلم کوتاه و نمایشنامهخوانی، بهعنوان اولین اثر رسمی و عمومی خود به صحنه آورده است. مجری طرح آن، «حسین کشفی اصل» است؛ و «هلیا خادم»، «صادق فخاری»، «شایان طرقه» و «امیرعباس حیدری» در مقام بازیگران، ایفاگر نقشها هستند. بازیگران جوان «جوادیه»، گرچه کماکان هنرجو و تازهکارند؛ اما در اجرای نقشها خوش درخشیده و با رضایت مخاطب روبهرو بودهاند. در خلاصهداستان این نمایش آمده است: «بابام عاشقِ مرجان بود، مامانم عاشقِ داریوش، داداشم طفلی فرصت نکرد عاشق بشه. منم عاشق شعرو کتابو شعرو کتابو شعرو کتاب!» بهبهانه اجرای نمایش «جوادیه»، گفتوگویی با بازیگران آن داشتیم.
هلیا خادم: زندگی در دوران مختلف تاریخ را همیشه دوست داشتم
هلیا خادم، متولد سال ۱۳۸۲، دانشجوی بازیگری از دانشگاه هنر و معماری، واحد تهران مرکز است. بازیگری را از سال ۹۸ در آکادمی «هنرگستر حیایی» آغاز کرد. بعد، با محمد میرعلیاکبری (نویسنده و کارگردان تئاتر) آشنا شد و با گذراندن دورههای آموزشی، به همکاری در آثار این کارگردان پرداخت و در پنج اثر میرعلیاکبری بازی کرد. نمایشهای «دانشمند» (سال ۹۹)، «سه خواهر» (۴۰۰)، «متل قو» (۴۰۱)، «ابوزیدآباد رزیدنسی» (۴۰۲) و «داییسعید» (403) از نمایشهای خادم در مقام بازیگر است. او سابقه دستیاری کارگردان را نیز در نمایشهای «باغ آلبالو»، «آقامهدی» و «هملت قاتل» داشته است. او اینروزها با ایفای نقش «مرجان» در «جوادیه» روی صحنه است. او درپاسخبهاینکه وقتی متن را خواندید، چهچیزی بیشتر توجهتان را جلب کرد؟ میگوید: «نکته جالب و البته دردناک برایم روایتی از چهار شخصیت بود که چیز زیادی از دنیا نمیخواستند؛ فقط دلشان میخواست زندگی کنند، همین! ولی نتوانستند. چیز خیلی عجیبوغریبی نمیخواستند! آنها علاوهبر محدودیتهایی که ازنظر شرایط زیستی داشتند و اجازه نمیداد آنطورکه خودشان میخواهند زندگی کنند، از جایی بهبعد، مرگ نیز اینفرصت را نداد تا زندگیشان امتداد یابد. یکجورهایی حس میکنم اینماجرا، مربوط به همه ماست؛ اینکه ما هم چیز زیادی نمیخواهیم! فقط دلمان میخواهد زندگی کنیم. یکجاهایی حتی شبیه به جمله بوکوفسی میشود که گفته ما حتی دیگر دنبال خوشبختی هم نیستیم. فقط میخواهیم کمی، قدری کمتر رنج بکشیم ...؛ زندگی ما شبیه به این جمله میشود. این ویژگی متن، برای من خیلی دغدغهمند بود». او درباره شخصیت «مرجان» و اینکه چه ویژگیهایی داشت که او را برای بازی ترغیب کرد؟ میگوید: «آنچه در مرجان دوست دارم، ایناستکه زیست شخصیت او خیلی با زیست من متفاوت است. شخصیتش از من خیلیدور است و خیلی از هم فاصله داریم. تنها نقطهاشتراک ما ایناستکه جایی میگوید عاشق کتاب و شعر هستم! مرجان دیالوگهایی شاعرانه دارد؛ گاهی از شاعرانی یاد میکند که من عاشقشان هستم و کتابهایشان در کتابخانهام هست. حتی به اسم شاعرها قسم میخورد. در بین شاعرانی که نام میبرد، فروغ فرخزاد برایم جایگاهی ارزشمند دارد و من شعرهایش را خیلی دوست دارم. عشق و علاقه مرجان به شعر و کتاب، اجرای این نقش را برایم سختتر میکرد؛ چون درعینحال کمی لحن لمپنی دارد که البته خیلیزیاد نیست و باید کنترلشده بازی میشد. این دو ویژگی او درراستای هم اتفاق میافتد؛ یعنی او هم عاشق کتاب و شعر است و هم بهخاطر نوع زیست و شرایطی که داشته و جاییکه زندگی میکرده، لحنی حین صحبتکردن دارد که کنترل این دو، اجرای نقش را برای من سختتر میکرد». او درباره تجربه همکاری با «احمدرضا حجارزاده» در اولین تجربه کارگردانیاش، میگوید: «جوادیه برای من تجربه خیلیخوبی شد. همکاری با او تجربه سرشار از احترام و خوبی بود. تا الآن هرآنچه از وی دیدم، فقط احترام بود. اینکه توانستم در اولین تجربه کارگردانی او، همراهیاش کنم و چنینکاری انجام دهیم، واقعاً تجربه خیلیخوبی بود». او درباره پروسه تمرینها میگوید: «اجرایی که اینشبها میبینید، نتیجه پنجماه زحمت و تلاش گروه است؛ ولی من خیلیدیر، در اواسط خرداد به گروه اضافه شدم و بیشتر سعی کردم روی حسوحال شخصیت و نوع بیان کاراکتر کار کنم تا تلفیقی دربیاورم از دختریکه هم عاشق شعر است، هم بنا به تجربه زندگی در محلهای خاص، لحنی که کمی لاتی و لمپن دارد؛ درعینحال بهشدت معصوم است و از زندگیاش راضی نیست. بههمیندلیل، بیشتر روی حسوحال شخصیت و نوع دیالوگگفتنش کار کردم». او دراینبارهکه آیا در اجرای نقش، آزادی عمل داشت میگوید: «کار ما خیلی تعاملی پیش رفت. یکجاهایی متکی بر خواسته کارگردان بود، لحظههایی هم برمبنای پیشنهاد خودمان بود. دستبهدستهم دادیم تا کاراکترها شکل بگیرند؛ مثلاً من گاهی تمرین میکردم و اتود میزدم، بعد چیزهایی به آن اضافه میکردیم. جاهایی هم کاملاً مطابق خواست کارگردان بود». این بازیگر بااشارهبهاینکه سختترین لحظه در شکلگیری نقش «مرجان»، سوییچی بود که در متن اتفاق میافتاد؛ میگوید: «مثلاً مرجان یک جا درباره کتابها و شعر و شاعر صحبت میکند و اینکه چقدر عاشق شعر است، بعد ناگهان سوییچ میکند روی بُعد دیگری از شخصیتش و میگوید: نگاه نکن من اهل کتاب و این حرفهام. لازم باشه همه رو میزنم؛ حتی همین شهرامتاکسی رو. منم خیلیها رو زدم! اینجا لحن مرجان تغییر میکند و بُعد دیگری از شخصیت او را میبینیم. اینلحظه در اپیزود من، نسبتاً سختتر بود». او درباره بازخورد تماشاگران به اجرا نیز میگوید: «خوشبختانه تا الآن بازخورد منفی نگرفتم؛ وقتی اجرا تمام میشود، همه بازخوردها سرشار از مهر و لطف تماشاگران است. حتی یکسری از دخترهای دهه 60 میگویند: تو ما را یاد خودمان درآندوره انداختی! خب؛ این خیلی برایم جذاب است که بین تماشاگر و کاراکتر همزادپنداری اتفاق افتاده است». او درپاسخبهاینکه اگر قرار بود جملهای از شخصیت «مرجان» به زندگی خود اضافه کنید، آن جمله چه بود؟ میگوید: «اینکه کلمهها تمام زندگیمون رو گرفتن؛ کلمههایی که اگر درست بذاریم کنار هم، میشه محبت. اگر درست نذاریم، میشه کینه، میشه بدی، میشه نفرت! این دیالوگ را اضافه میکردم؛ چون واقعاً یکجاهایی در زندگی شخصی، کلمهها دارند آدم میکشند؛ طوری ادا میشوند و کنار هم مینشینند که واقعاً قلبی پشت این کلمهها در سکوت میشکند؛ ولی آن سکوت، صدای شکستن این قلب است». این بازیگر درباره پیام نمایش «جوادیه» برای مخاطب نیز میگوید: «آنچه دررابطهبا این متن، برایم جالب بود اینبودکه متن ما نوستالژیست و این خیلی برای من جذاب بود. همیشه برایم جالب است که اگر واقعاً امکانش وجود داشت، بتوانم به دورههای مختلف بروم و مدتی زندگی بکنم. زیست در دورههای مختلف تاریخ خیلی برایم جالب است. نمایش جوادیه یک نوستالژی و خاطرهبازی دارد که برای تماشاگران نیز جذاب است. اتفاقاً چون در دهه 60 اتفاق میافتد، برای خیلی از تماشاگران جالب خواهد بود؛ بهویژه کسانیکه خودشان اهل خاطرهبازی هستند، یکجاهایی این نمایش لبخندی روی لبهایشان میآورد و تماشای آن برای آنها خالیازلطف نیست. خیلی خوشحالم که میتوانم این شخصیت را روی صحنه زندگی کنم. واقعاً یکی از جذابترین شخصیتهاییست که در زندگیام بازی کردم».
امیرعباس حیدری: دوست نداشتم دوباره به فضای طنز برگردم
امیرعباس حیدری، متولد سال 1377، از کودکی در عرصه بازیگری سینما، تئاتر و فیلم کوتاه فعالیت داشته. نمایشهای «222» و «پادشاه زنده است» برخی از آثار او در مقام بازیگر هستند. او اینروزها در نمایش «جوادیه»، شخصیت «سیفالله» را بازی میکند. او درپاسخبهاینکه وقتی متن را خواندید، چهچیزی بیشتر توجهتان را جلب کرد؟ میگوید: «نوع نگاهی که میشد به یک کاراکتر مذهبی کرد، برایم جالب بود؛ یعنی کاراکتری که مذهبی و نماینده قشری در دهه 60 است که قطعاً میشد خیلی بامزه آنرا ایفا کرد. سعی کردم تاآنجاکه میتوانم، فیلمهای آنزمان را ببینم و درواقع، از افراد مذهبی کشور؛ چه در هیئتها، چه مسجد، خیابان و جاهای مختلف، الهام بگیرم و به نقش برسم». او درباره اینکه شخصیت «سیفالله» چه ویژگیهایی داشت که اجرای آنرا برایش سخت یا دوستداشتنی کرده، میگوید: «ویژگی جالب سیفالله برایم بهعنوان بازیگر اینبودکه خیلی پخشوپلاگویی داشت؛ اما ازطرفی، خیلی اجرای آنرا سخت میکرد؛ چون خطوربطی که باید درایننوع گفتمان ایجاد میشد، کمی چالشبرانگیز بود؛ اینکه چطور از این شاخه بپرید به آن شاخه؛ و مبحث بعدی، یکسری ملزومات داشت که هم کاراکتر روی صحنه گم نشود و هم بتواند بهبهترینشکل ارائه شود؛ طوریکه مخاطب سوییچهایی را که اتفاق میافتد، درک بکند». او درباره همکاری با «حجارزاده» میگوید: «جذابیت همکاری با وی اینبودکه رسیدن به نقش را برعهده خودمان میگذاشت و از دل اتودهای مختلفی که ارائه میدادیم، کاراکتر ساخته میشد و جلو میرفت؛ یعنی در اتودهای مختلف بود که توانستیم به کاراکتر نزدیک شویم». این بازیگر بااشارهبهاینکه «جوادیه»، اثری اپیزودیک و مونولوگ است، توضیح میدهد: «بازیگران باید روی تمام ابعاد مختلف شخصیتها کار میکردند؛ بیان، بدن و حس که همگی بهبهترینشکل اجرا شود؛ چون نمایش دیالوگمحور نیست که اگر یکی از بازیگرها روی صحنه نتواند کاراکتر را درست بازی کند، نفر مقابل بتواند آنرا جمع کند. درواقع، بازیگر روی صحنه تنهاست و راهی نداریم جزاینکه حواسمان به متن و روند اجرا باشد. در پروسه تمرینها حداقل من سعی داشتم روی تکتک ابعاد کاراکترم وقت بگذارم؛ چون بهنظرم ازاینطریق کاراکتر بهبهترینشکل ساخته میشود و میتوانیم ارائه درست و جذابی از آن داشته باشیم». او درباره دشوارترین ویژگی «سیفالله» در اجرا نیز میگوید: «من دوماهبعد از آغاز تمرین گروه، به آنها ملحق شدم و تاجاییکه میدانم، متن دچار یکسری تغییرات شده بود. این دگرگونی دست ما را کمی بازتر میگذاشت اما خودمان شوخیهایی را افزودیم و جاهایی بداهه به متن اضافه میکردیم. حالوهوای اتودزدن ما طوری بود که باید هرروز روی آن تکرار میشد؛ یعنی در پروسه تمرینها، کاراکتر بهمرور ساخته میشد. کاراکتر طوری نبود که از روز اول در ذهن کارگردان بسته شده باشد و بازیگر صرفاً بخواهد آنرا ارائه بدهد. اتودهای مختلفی زده شد تا نهایتاً به کاراکتر قابلقبولی برسیم. سختترین بخشهای ساختهشدن کاراکتر سیفالله، اول، بخش بدن بود. بدن کاراکتر، بدنیست که از چند ناحیه دچار شکستگیهای مختلف میشود. شانههای نامتوازن و پاهایی دارد که توازن درستی رویشان برقرار نیست و کمری که تاحدی خمیده است. ازطرفی، بیان او کاملاً با لحن دیگران متفاوت بود. این ویژگی، کمی شکلگیری نقش را سخت میکرد؛ اما درنهایت پازلی که کنار قصه چیده شد، هم بدن و بیان و هم حسوحال مختلفی به این کاراکتر روی صحنه میداد که کاراکتر بامزهای از دل آن خلق شد و بهنظرم مخاطب هم دوست دارد او را ببینند و بشنود و با او تا پایان اپیزود همراه باشد. بااینحال سختیهایی که برای رسیدن به نقش گذراندم، ارزشش را داشت». او درپاسخبهاینکه با اجرای نقش «سیفالله» چه بازخوردی از تماشاگران گرفتید؟ میگوید: «از عجیبترین بازخوردهایی که از مخاطبان گرفتم، دومورد خیلی جالب بود. پس از پایان اجرا، مخاطبی گفت خیلی حرصم از نقش تو درآمد؛ اما دوست داشتم این کاراکتر را ببینم! برخی تماشاگران هم باتوجهبه گریم کاراکتر که تفاوت زیادی با ظاهرم دارد، بعد از اجرا که من را بدون گریم میدیدند، جا میخوردند که چطور ممکن است آدمی با نوع دیگری از پوشش و بیان و بدن، چنین نقشی را ایفا میکند! چطور میشود در پوشش و گویش و بدن، ۱۸۰درجه با خود واقعی متفاوت بود؟ این تفاوتها که باعث میشد مخاطب بعد از عوضشدن گریم و لباس جا بخورد، بازخوردهای بامزهای ازسوی مخاطب رقم میزد». او دراینبارهکه اگر قرار بود دیالوگی از شخصیت «سیفالله» را به زندگی شخصیتان بیاورید، کدام جمله بود؟ میگوید: «بخشی از دیالوگهای سیفالله برایم خیلی جذاب بود که بهنظر میرسید خودش هم چندان عقیدهای به این جمله ندارد، فقط میخواهد تلنگری به مخاطب بزند. کسیکه بتواند این جمله را وارد زندگیاش بکند، بهنظرم در زندگی جلو میافتد. آنجاکه میگوید بلندشید، حرفتون رو بزنید، اعتراض کنید! بهنظرم خیلی جذاب است، یعنی هرجا در زندگی ماجرایی را دقیق نفهمیدیم، باید دربارهاش صحبت کنیم. گفتمان میتواند ما را در زندگی خیلی جلوتر بیندازد. این دیالوگیست که دوست دارم وارد زندگیام کنم». این بازیگر درپاسخبهاینکه نمایش «جوادیه» چه دستاوردی برای شما داشت؟ میگوید: «من پسازسالها دوباره فضای کار طنز را تجربه کردم. حدود پنجسال از طنز فاصله گرفته بودم. بااینکه خودم کاراکتر طنزی دارم و همیشه سعی میکنم گفتمانم با طنز جلو برود؛ اما دوست نداشتم در فضای تئاتر دوباره طنز را تجربه بکنم. کاراکتر سیفالله باعث شد که باز بهسمت طنز کشیده شوم. آوردهای که اجرای جوادیه برای من داشت اینبودکه بازیگر باید بتواند کاراکترش را درک کند و به او حق بدهد تا بهتر به دنیایش ورود کند. شاید دنیای امیرعباس حیدری با دنیای سیفالله شاکری خیلی متفاوت باشد و اگر بخواهیم اینحجم از تفاوت را بازی کنیم، یکجاهایی برایمان سخت میشود. حتی در بازه تمرینها خیلی از اتفاقاتی را که در متن برای سه شخصیت دیگر افتاده بود، میانداختند گردن سیفالله و اینکه بتوانم در مقام دفاع از کاراکتری برآیم که بهلحاظ فکری واقعاً با شخصیت واقعیام متفاوت است، بازی درایننقش را کمی سخت میکرد. البته چالش و کلنجاری که با این کاراکتر داشتم، باعث شد بدانم هرنوع نقشی را میشود بازی کرد؛ فقط باید به آن زمان داد و پیدایش کرد. نباید خیلی محکم بر روی یکسری از تحلیلهای اولیه که بازیگر از نقش دارد، باقی ماند». او درباره پیام نمایش «جوادیه» برای مخاطب امروز، میگوید: «درایننمایش، مخاطب با جهانی مواجه میشود که مربوط به دهه 60 است و برای قشر خاصی از جامعه میتواند خیلی نوستالژیک باشد. جدای از آن، دهه 60 ایران، دهه پرحادثه و اتفاقی بوده؛ که اکثراً درموردش میدانند و دربارهاش دیدند و شنیدند. پیام اصلی جوادیه ایناستکه شاید بشود به ابعاد مختلف زندگی بیشتر پرداخت و بهتر و زیباتر زندگی کرد. شاید بتوان طوری زندگی کرد که خودمان دوست داریم. نمایش جوادیه میگوید سعی کنیم آدمها را قضاوت نکنیم و از عینک و چشم آدمهای مختلف، به زندگی نگاه کنیم. کاراکترهایی که شاید درطولروز مشابهشان را در خیابانها زیاد میبینیم، با پوشش و لحن و چهرههای متفاوتتر؛ اما شاید با عقاید نزدیک به همانها بتوان آدمهای مختلف را دید و آن قضاوت را دور کرد. حتی جاهایی مخاطب میتواند به شخصیت حق بدهد که اینسبک زندگی را تجربه کرده. هرچند شاید بهمذاق او خوش نیاید؛ اما میتوان به او حق داد و از قضاوت فاصله گرفت».
شایان طُرقه: کارکردن با یک منتقد تئاتر، جذاب بود
شایان طرقه، متولد سال 1378، از بازیگران خوب و مستعد است که تاکنون تجربه بازی در نمایشهای متعددی مانند «داییسعید»، «پنگوئنهای افسرده»، «ابوزیدآباد رزیدنسی» و «متل قو» را داشته. او در «جوادیه»، نقش «سیامک» را بازی میکند. او درپاسخبهاینکه وقتی متن «جوادیه» را خواندید، چهچیزی بیشتر توجهتان را جلب کرد؟ میگوید: «اولینبار که متن را خواندم، مونولوگبودن آن برایم جالب بود؛ چون پیشازاین چنین تجربهای نداشتم». او مهمترین ویژگی نقش «سیامک» را عشق و علاقه بیانتهای او به سینما میداند و میگوید که با این ویژگی، نقش از خودم او هم دور نیست. او درپاسخبهاینکه آیا تجربه یا خاطرهای از «جوادیه» یا محلات مشابه داشته که در اجرا به کمکش بیاید؟ میگوید: «متأسفانه خاطره جذابی ندارم؛ جز چندبار قدمزدن در خیابانهای جوادیه!» این بازیگر درباره همکاری با «احمدرضا حجارزاده» در نخستین تجربه کارگردانیاش میگوید: «اولازهمه، باید بگویم که پیش از کارگردانی، رفاقت با او جذاب است. کارکردن با یک منتقد تئاتر هم جذابیتهای خاص خودش را دارد». بازیگر نقش «سیامک سیوپنجمیلیمتری» درباره تمرینها و آزادی عملش در شکلدادن به نقش، میگوید: «بیشتر سعی کردم در تخیل خودم نقشم را ببینم که این آدم، وقتی برای اولینبار فیلمهای فارسی را میدیده، چه واکنشهایی داشته است. خوشبختانه آقای حجارزاده دست ما را برای اتودزدن باز میگذاشت و اجازه میداد خلاقانه عمل کنیم؛ البته در چارچوب متن». او سختترین لحظه حضورش درایناثر را این عنوان کرد که «بعد از چندماه تمرین، ناگهان قرار شد نقش را بهصورت تیپیکال بازی بکنیم!» و درباره بازخورد تماشاگران درطول اجراها نیز میگوید: «خوشبختانه بازخوردها؛ هم درمورد نقشی که من ایفا میکنم و هم کل نمایش، مثبت بوده. بازخورد خوب ازسوی تماشاگر، همیشه برایم جالب و حائزاهمیت بوده است». اگر قرار بود دیالوگی از شخصیت سیامک را به زندگی شخصی بیاورد، کدام جمله بود؟ این بازیگر پاسخ میدهد: «من همه عمرمو تو سالن سینما بودم!» او درپاسخبهاینکه نمایش «جوادیه» چه دستاوردی برایش بهعنوان بازیگر داشت؟ میگوید: «قطعاً هر پروژهای پر از تجربههای تازه است و این نمایش هم خالی از تجربه نبوده؛ اما برای بیان تجربه، نیاز به زمان بیشتریست». او درپایان درباره پیام نمایش «جوادیه» برای مخاطب امروز نیز میگوید: «زندگی شامل چیزهای کوچکیست که اتفاقاً زرقوبرق خاصی هم ندارند! مثل یک سینمارفتن ساده!»
صادق فخاری: معصومیت و تنهایی عجیبی بین کاراکتر شهرام و خودم حس کردم
صادق فخاری، متولد ۱۳۸۰، پیشتر در نمایشهای «مرغ دریایی» بهکارگردانی محمد میرعلیاکبری، «لوپتو» و «سورنا در کارخانه اسباببازی» بهکارگردانی آرش شریفزاده، «اپرای گوزنها» بهکارگردانی علیرضا تاجیک، «هوشیلند» بهکارگردانی علیرضا ترامشلو و چند نمایش خیابانی ایفای نقش کرده است. او درپاسخبهاینکه وقتی متن را خواندید، چهچیزی بیشتر توجهتان را جلب کرد؟ میگوید: «بار اول بعد از خواندن متن، معصومیت و تنهایی عجیبی بین کاراکتر شهرام و خودم حس کردم که البته برای خودم ناآشنا نبود و جنس شخصیت شهرام به من نزدیک بود». او درباره همکاری با «احمدرضا حجارزاده» میگوید: «تجربه خوبی بود. با وجود فرازونشیبهای زیاد بین تمرینها تا اجرا اما نتیجه کار، دلچسب و جذاب شد. در تمرینها بر روی تمام موارد لازم مثل دیالوگ و حسوحال شخصیتها کار میکردیم. خوشبختانه ما؛ هم در تمرینها و هم اجرا، کاملاً آزادی عمل داشتیم. حتی متن را کمی تغیر دادیم». او درپاسخبهاینکه بهنظرتان «جوادیه» چه پیامی برای مخاطب دارد؟ میگوید: «پیامش برای تماشاگران ایناستکه در زندگی دزد و حرامخور و چشمچران نباشیم؛ و در کُل مثل یک انسان، سالم زندگی کنیم!»
عکس: احسان رافتی