آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
«میرزا مُخنَث»؛ تراژدی خونخواهی با چاشنی طنز!
کد خبر: 406474 | تاریخ مخابره: 1404 سه‌شنبه 22 مهر - 02:47

گفت‌وگو با «پرنیا ابریشمی»؛ بازیگر نقش «آغامحمدخان قاجار»

«میرزا مُخنَث»؛ تراژدی خونخواهی با چاشنی طنز!

سهیلا انصاری
«پرنیا ابریشمی»؛ فعالیت هنریِ خود را از سال ۹۶ و با تئاتر محیطی آغاز کرده است. این بازیگر که تحصیلات دانشگاهیِ او در رشته مهندسی پزشکی‌ست، با ایفای نقشی دشوار در نمایش «میرزا مُخنَث» به‌قلم و کارگردانی «صالح رجایی»؛ توانسته توجهات را به‌خود جلب کند. او دراین‌نمایش، نقش «آغامحمدخان قاجار» را در قالب یک اثر عروسکی برای بزرگ‌سالان بازی می‌کند؛ نقشی که هم ازنظر تاریخی و هم ازنظر اجرای عروسکی، چالش‌های منحصربه‌فردی به‌همراه داشته است. با وی درباره تجربه بازی دراین‌نمایش و این شخصیت بحث‌برانگیز گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

لطفاً خودتان را بیشتر معرفی کنید و مختصری از سوابق و فعالیت‌های قبلی‌تان بگویید.
من پرنیا ابریشمی، متولد سال ۱۳۷۴ و اهل بندر انزلی هستم. فعالیت تئاترم را از سال ۹۶ با اجرای محیطی «مرغان اینروزی» به‌کارگردانی هادی کمالی‌مقدم و مینا بزرگمهر در جشنواره تئاتر فجر آغاز کردم. پس‌ازآن در نمایش‌های «اکتورز استودیو»، «مشاهیر»، «استودیو»، «رهسپار» و تک‌اجراهایی در دانشگاه سوره و جشنواره دانشجویی پارس ایفای نقش کردم. در حوزه تصویر نیز در فیلم‌های کوتاه «آن طرف‌تر»، «باتلاپ» و «ترانزیت» حضور داشتم. درحال‌حاضر مشغول اجرای نمایش «میرزا مُخنَث» هستم. اگرچه رشته تحصیلی‌ام مهندسی پزشکی بود و ارتباطی با کارم ندارد؛ اما دوره‌های بازیگری متعددی با استادان خوب و همچنین دوره‌های کارگردانی و نویسندگی را گذرانده‌ام.

نقش شما در نمایش «میرزا مخنث» چه بود؟ کدام ویژگی‌های نقش، شما را برای بازی دراین‌نمایش ترغیب کرد؟
نقش من آغامحمدخان قاجار است. ویژگی‌های این شخصیتِ تاریخی واقعاً متناقض؛ و همین تناقض، برایم بسیارجذاب بود. تصویری که از او در ذهن داریم، شخصیتی خون‌خوار، بی‌رحم و ترسناک است؛ اما دراین‌متن اتفاقی می‌افتد که من به‌عنوان بازیگر، گاهی‌اوقات این شخصیت را درک می‌کردم و دلم برای او می‌سوخت. مرز بین خوب یا بدبودن آدم‌ها چقدر می‌تواند نزدیک باشد؟ این‌موضوع که یک نگاهِ تحقیرآمیز چگونه ممکن است فردی را به جایی برساند که برای فرونشاندن آتش دلش، ۲۰‌هزار چشم را کور کند! درطول تمرین‌ها، ناخودآگاه با مونولوگ‌های احساسی آغاخان بغض کردم و اگرچه به‌دلیل شکل روایی اجرا باید جلوی آن‌را می‌گرفتم؛ اما هربار حرف‌هایش قلبم را به لرزه درمی‌آورد. همچنین، درابتدا پیشنهاد نقش یک مرد اخته، برای بازی بسیار هیجان‌انگیز و جذاب بود.

چطور با تِم پارودی و تاریخیِ نمایش ارتباط برقرار کردید؟
آنچه در همان اولین خواندن متن برایم جالب بود، شوخی‌های لطیف و کنایه‌های متن به روایت‌ها و اتفاقات تاریخی بود. اینکه بتوان با چنین موضوعات تلخ و پر از رنجی، شوخی کرد و آن‌ها را به‌شکلی نامرتبط و بامزه به‌هم گره زد، برایم جذاب شد. این فضای طنز به‌خوبی با فضای نمایش عروسکی ما هماهنگ بود. اگر بخواهم عقیده شخصی‌ام را بگویم، فکر می‌کنم که زندگی انگار خودش یک شوخی بزرگ است و شوخی با تاریخ می‌تواند ما را کمی به‌فکر فروببرد.

نمایش «میرزا مخنث»، انتقام و خشونت تاریخی را با طنز ترکیب می‌کند. این ترکیب چه چالش‌هایی برای شما به‌عنوان بازیگر داشت؟
در آغاز تمرین‌ها، این‌موضوع برایم سخت و نامفهوم بود که چطور می‌توان چنین‌کاری کرد. چطور ممکن است آغامحمدخان قاجار؛ کسی‌که این‌همه خون ریخته، شوخ و بامزه ظاهر شود؟ اما با راهنمایی، درایت و صبوری کارگردانم، توانستم تاحدزیادی به آن برسم. بعد از حدود یک‌سال تمرین، کم‌کم مرز طنز و جدیت را پیدا کردم و جسارت راحت‌بودن در لباس آغاخان و ایفای نقشی طنزآمیز از او را به‌دست آوردم و خوشبختانه مخاطب هم این چهره جدید از آغامحمدخان را از من پذیرفته است.

اگر بخواهید یک صحنه کلیدی از نقش خودتان را توصیف کنید، کدام صحنه را انتخاب می‌کنید و چرا؟
برای من، پایان صحنه ۵ و مونولوگ آغاخان که خطاب به مشتاق‌علی‌شاه (که روی صحنه نیست) از خون دلش و انگیزه‌اش برای انتقام می‌گوید، همیشه تأثیرگذار است. آنجاکه می‌گوید: «... و من منصرف نشدم تا انتقام بگیرم. چشم درآوردم و کرمان را کور کردم ... من میرزا مخنث در راهم که حالا به مقصد رسیده»؛ و با خنده‌ای وحشیانه، از صحنه خارج می‌شود. این‌لحظه همیشه متأثرم می‌کند.

کار با عروسک در نمایش بزرگ‌سالان چه تفاوتی با تئاتر غیرعروسکی دارد؟ آیا بازیگر را با محدودیت مواجه می‌کند یا با خلاقیت؟
بسیارمتفاوت است؛ عروسک به‌راحتی با شما دوست نمی‌شود و ارتباط برقرار نمی‌کند. باید مثل یک کودک به‌سمتش بروید و بخواهید کشفش کنید تا خودش را به شما نشان دهد. وقتی خودتان بازی می‌کنید، ابزاری جز بدن و بیانتان ندارید و می‌توان گفت کارتان راحت‌تر است؛ زیرا خود را می‌شناسید. می‌توانید تصور کنید اگر مثلاً ابرویتان را بالا ببرید چه‌شکلی خواهید شد؛ اما در عروسک‌گردانی، باید یک شیء را زنده کنید و با وجود فاصله‌ای که از آن دارید، این‌کار به‌مراتب سخت‌تر است؛ به‌خصوص در شیوه اجرای ما که عروسک‌گردان از گردن خود برای جان‌دادن به عروسک استفاده می‌کند، کار اصلاً ساده نیست. زاویه دید، نفس، ریزاکت‌هایی که باید با صورت عروسک انجام دهید، به‌علاوه بدنتان که بدن او شده است؛ هرکدام از این‌ها ناقص باشد، مخاطب آن‌را باور نمی‌کند. این‌کار برای من و سه عروسک‌گردان دیگر، یک چالش بزرگ بود؛ اما ازطرف‌دیگر، اگر بتوانید قابلیت‌های عروسکتان را پیدا و در جای درست از آن‌ها استفاده کنید، دستتان برای خلاقیت کاملاً باز است.

احساسات پیچیده‌ای مثل خشم و طنز را چطور توسط عروسک منتقل کردید؟ آیا از تکنیک خاصی بهره بردید؟
بدون تکنیک، شدنی نبود. پارسال که اجرای پایان‌نامه لیسانس آقای رجایی را آغاز کردیم، استادشان خانم سلما محسنی عزیز سر تمرین ما حاضر شدند و با چند نکته کلیدی، بازی‌های ما را چندمرحله ارتقاء دادند. برای من که سابقه کار عروسکی نداشتم، آن نکات واقعاً معجزه‌آسا بود. فکر می‌کنم ذهن فانتزی و کارتونی که خودم دارم و ارتباطی که با دنیای کودکی‌ام حفظ کرده‌ام نیز به من کمک کرد تا با عروسکم شیطنت کنم و از جانم به او بدهم تا بتواند خشم و شوخی‌اش را نشان دهد.

همکاری با صالح رجایی به‌عنوان نویسنده و کارگردان چطور بود؟ آیا کاملاً متکی به راهنمایی‌های کارگردان بودید یا خودتان هم ایده‌هایی برای شکل‌گیری نقش داشتید؟
آشنایی من با صالح رجایی به اردیبهشت پارسال برمی‌گردد که در کلاس استادمان؛ علی شمس همکلاسی شدیم. پس‌ازآن، پیشنهاد بازی در پایان‌نامه دانشگاهشان را داد و من از این همکاری بسیارخوشحالم. آقای رجایی خلاق، هوشمند و نکته‌بین بوده و کارکردن با وی مثل یک کلاس درس است. بیشتر ایده‌های اجرایی به خواسته خود کارگردان انجام شده است؛ اما هرگاه ایده‌ای که بازیگر ارائه می‌داد مناسب با کانسپت اجرا بود، حتماً به بازی اضافه می‌شد.

چه بازخوردهایی از مخاطبان گرفتید؟ کدام بازخورد بیشتر شما را تحت‌تأثیر قرار داد؟
نظرات متفاوت بود؛ برخی به‌شدت لذت می‌بردند و با بازی‌ها و متن ارتباط خوبی برقرار می‌کردند؛ اما برخی نیز از سنگینیِ متن و نامفهوم‌بودن بخش‌هایی از نمایش می‌گفتند. جالب‌ترین بازخورد برایم این‌بودکه مخاطبان ترک‌زبان می‌گفتند باوجودی‌که هیچ پیشینه‌ای از زبان ترکی نداشتم، لهجه را خوب درآوردم. من تا پیش از اجراها بسیارنگران این‌موضوع بودم.

درپایان، اگر حرف ناگفته‌ای مانده است، بفرمایید.
امیدوارم همه‌چیز آن‌قدر خوب پیش برود که اجراهای فاخر همواره روی صحنه‌ها باشند و فرهنگِ تئاتر، از حال مریضی که پیدا کرده، نجات پیدا کند.

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه