آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
آتش‌نشان‌ها؛ قهرمانان واقعی روی پرده سینماها
کد خبر: 290814 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ چهارشنبه ۷ مهر - 08:25

آتش‌نشان‌ها؛ قهرمانان واقعی روی پرده سینماها

بیش از 100‌سال‌پیش «چارلی چاپلین» جوان در دومین تجربه فیلم‌سازی‌اش اثری به‌نام «آتش‌نشان» ساخت؛ او خودش نقش آتش‌نشانی را بازی کرد که قهرمانانه دختر جوانی را که در طبقه بالایی یک خانه درحال‌سوختن بود، نجات داد ...؛ آتش‌نشانی به‌دلیل هیجان ذاتی که در فعالیت آتش‌نشان‌ها و مأموریت‌های محوله به آن‌ها وجود دارد، از جمله موضوعات موردعلاقه فیلم‌سازان بوده؛ به‌طوری‌که بعد از «چاپلین»، فیلم‌های متعددی درباره آتش‌نشان‌ها ساخته شد که در اینجا به چند نمونه آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

«نردبان ۴۹» (Ladder 49) فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ ساخته جی راسل است و از جمله آثار ژانر حادثه‌ای به‌شمار می‌رود. داستان آن، آتش و مبارزه آتش‌نشانان با این عنصر را به‌تصویر می‌کشد؛ اما نکته اصلی و مهم درباره این فیلم نمایش عاطفه و احساس مردانی‌ست که هرچند درمصاف‌با آتش بسیارسخت و مقاوم عمل می‌کنند، در زندگی عادی خود و نسبت به افرادی‌که در آتش گیر افتاده‌اند، بسیارحساس و عاطفی بوده و درجهت نجات حادثه‌دیدگان حتی از جان خویش می‌گذرند. این فیلم که در مدت 115‌دقیقه نمایش داده می‌شود، داستان شخصیتی به‌نام جک موریسن را روایت می‌کند که آتش‌نشانی باسابقه و حرفه‌ای‌ست که در آتش‌سوزی مهیبی در یک مجتمع مسکونی قرار می‌گیرد. او ازطریق همکاران خود متوجه می‌شود خانواده‌اش نیز در جوار این ساختمان بوده و امکان خطر جانی برای آن‌ها نیز هست. دراین‌بین کاپیتان کندی ازسوی آتش‌نشانی دیگری برای سرپرستی آتش‌نشانان در مهار آتش این ساختمان اعزام می‌شود که با حضور خانواده‌اش در نزدیکی همین ساختمان مواجه می‌گردد. دراین‌بین اتفاقاتی به‌وجود می‌آید که احساس مسئولیت این آتش‌نشانان باتجربه درمصاف‌با آتش و انتخاب بین عواطف خانوادگی و دیگر افراد برانگیخته می‌شود.
«تنها شجاعان» (Only the Brave) فیلمی در ژانر درام زندگی‌نامه ساخته جوزف کوشینسکی‌ست که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. این فیلم از روی واقعیت ساخته شده و داستان واقعی آتش‌نشانان دلیری را به‌تصویر می‌کشد که ریسک بالایی را می‌پذیرند تا شهری را از آتش نجات دهند. داستان‌های برگرفته از زندگی قهرمانان و فداکاران بسیارند؛ اما فیلم‌های خوب کمی طبق این داستان‌ها ساخته شده‌اند. «تنها دلیران» روایت دلاوران کوهستان «گرانیت» و چالش‌های پیش‌رویشان در بحبوحه آتش‌سوزی‌های منتهی به سال ۲۰۱۳ است. اگرچه شاید فیلم کمی طولانی به‌نظر برسد؛ اما هم ازنظر احساسی قوی‌ست و هم ازنظر دراماتیک ارضاکننده؛ و اگر یک‌ساعت اول به‌گونه‌ای ساخته شده که به‌نظر می‌رسد سازندگان قصد دارند با پیش‌زمینه‌های فراوان و نیز زمینه‌سازی فیلم را کش بدهند، درعوض نیم‌ساعت پایانی فیلم به‌خوبی سرهم‌بندی شده. کارگردان اثر «جوزف کوزینسکی» نشان داد که رگ خواب مخاطب را نیز در دست دارد. بخش اول فیلم شامل جزئیات شکل‌گیری دسته دلاوران کوهستان «گرانیت» از زمان تمرین/انتخاب (گروه پشتیبان) تا آمادگی کامل دسته دلاوران در سال ۲۰۰۸ می‌شود. اگرچه دسته «دلاوران کوهستان گرانیت» متشکل از 20 مرد بود؛ اما تمرکز فیلم تنها بر دو‌نفر از آنان است و سایرین در کسوت نقش‌های مکمل به‌تصویر درآمده‌اند. اریک مارش؛ سرپرست گروه و کارآموز جوانش؛ برندن. اگرچه عناصر فیلم آشنا و گفتگوها و نحوه روایی کلیشه‌ای هستند؛ اما شخصیت‌ها به‌خوبی شکل گرفته‌اند. نقش‌ها باقدرت ایفا شده‌اند و حس اتحاد اعضای دسته به‌خوبی به‌چشم می‌خورد. صحنه‌هایی که شامل آتش‌سوزی هستند نه‌تنها آموزنده‌اند (حداقل برای کسانی‌که تنها با نحوه اطفا حریق شهری آشنایی دارند)؛ بلکه تأثیرگذار نیز هستند. حتی اگر در تهیه آن از جلوه‌های ویژه کامپیوتری ا‌ستفاده شده؛ بازهم چیزی از یکپارچگی آن کم نخواهد شد.
«آسمان‌خراش جهنمی» (The Towering Inferno) یک فیلم آمریکایی در ژانر اکشن و درام است که سال ۱۹۷۴ ساخته ‌شد. داگ رابرتس؛ طراح و آرشیتکت آسمان‌خراش شیشه‌ای؛ بلندترین ساختمان دنیا با 138 طبقه، برای مراسم افتتاحیه ساختمان وارد سن فرانسیسکو می‌شود. او پس از صحبت با جیمز دانکن؛ معمار آسمان‌خراش، متوجه می‌شود که سیمونز؛ داماد دانکن برای کاهش هزینه‌ها، از سیم‌های نامرغوب در سیم‌کشی ساختمان استفاده کرده. جرنیگان؛ رئیس بخش ایمنی ساختمان گزارش می‌دهد که دراثر بالارفتن غیرعادی حرارت در یکی از بخش‌های ساختمان، تجهیزات ویدئویی از کار افتاده‌اند. اوهالورهان؛ رئیس آتش‌نشانی دستور تخلیه می‌دهد. درحالی‌که تنها یکی از بالابرها کار می‌کند. مهمانان صف تشکیل می‌دهند و سوزان؛ دوست رابرتس سعی می‌کند مهمانان را آرام کند. دان‌بیگلو؛ یک مدیر تبلیغاتی و منشی‌اش لوری در یک واحد گیر کرده و تلف می‌شوند. جرنیگان گربه لیزولت؛ یک گالری‌دار را نجات می‌دهد؛ اما لیزولت کشته می‌شود. تلاش یک بالگرد برای نشستن روی سقف ساختمان شکست می‌خورد و بالگرد منفجر می‌شود. مهمانان برای‌ استفاده از بالابرهای آتش‌نشانی با قرعه انتخاب می‌شوند؛ اما انفجار دیگری آن‌ها را از کار می‌اندازد. مهمانان با استفاده از یک تله‌کابین به ساختمان دیگری در همان نزدیکی منتقل می‌شوند. پس از نجات زن‌ها و بچه‌ها، اوهالورهان و رابرتس با منفجرکردن مخزن‌های ذخیره آب، آتش را خاموش می‌کنند. سیمونز درتلاش برای فرار کشته می‌شود. بازماندگان نجات پیدا می‌کنند و آتش خاموش می‌شود. حالا اوهالورهان به رابرتس می‌گوید که آتش‌سوزی‌هایی مثل این تازمانی‌که معماران از مردانی مثل او برای ایمن‌سازی ساختمان‌ها کمک نگیرند، ادامه پیدا خواهد کرد.
«مرکز تجارت جهانی» (World Trade Center) فیلمی در ژانر مستند درام ساخته الیور استون است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. روزی‌که خبرگزاری‌ها اعلام کردند استون قرار است فیلمی درباره ۱۱ سپتامبر بسازد، همه آن تماشاگرهایی که به فیلم‌های افشاگرانه و معترضانه استون علاقه داشتند، فکر کردند که با چنین فیلمی روبه‌رو خواهند شد؛ اما استون کاری به خواسته این تماشاگرها نداشت و نمی‌خواست آن اتفاق هولناکی را که اولین اتفاق مهم قرن 21 بود به‌تصویر بکشد؛ او می‌خواست فیلمی درباره آن‌روز بسازد. درباره فاجعه و آدم‌هایی‌که درآن‌روز باید به دیگران کمک می‌کردند و به‌جای نجات جان خود، باید به نجات جان دیگران فکر می‌کردند. اتفاقی‌که برای جان مک‌لالین و جی جیمینو افتاد و کوششی که برای نجات جان دیگران کردند، همانی بود که به کار استون می‌آمد. چیزی‌که برای او اهمیت داشت، ارزش زندگی بود. آدم‌ها باید متوجه شوند که هیچ‌چیز به‌اندازه زندگی ارزش ندارد.«مرکز تجارت جهانی، داستان دو مأمور پلیس نیویورک است که وقتی هواپیماهای تروریست‌ها به ساختمان‌های مرکز تجارت جهانی خوردند، خود را به آنجا رساندند و عملاً آخرین آدم‌هایی بودند که زنده از زیر آن آوار عظیم بیرون آمدند. خیلی‌‌ها که منتظر نمایش عمومی تازه‌ترین ساخته استون بودند، فکر می‌کردند می‌شود بین آن و «یونایتد ۹۳»، ساخته پل گرین‌گرس شباهت‌هایی پیدا کرد؛ اما چنین اتفاقی نیفتاد. گرین‌گرس در فیلمش اتفاق‌هایی را که در هواپیما افتاده بود، موبه‌مو تکرار کرده بود و در مصاحبه‌ای گفته بود دلش می‌خواسته فیلمش چیزی حدفاصل سینمای مستند و سینمای داستانی باشد؛ ولی استون چنین آرزویی نداشت. آنچه او می‌خواست این‌بودکه روایتی داستانی و البته سرشار از امید به زندگی را به تماشاگران نشان دهد.
«ضدِ‌حریق» (Fireproof) یک درام آمریکایی منتشره در ۲۰۰۸ است. محوریت اصلی فیلم بر ایمان و همچنین پیوند زندگی زناشویی‌ست. این فیلم ابتدا نظر منتقدین را جلب نکرد؛ اما در گیشه محبوبیت خوبی پیدا کرد و فروشی بالغ‌بر ۳۳٫۵ میلیون‌دلار داشت که بیشترین فروش فیلم‌های مستقل در سال ۲۰۰۸ بود. این فیلم درمورد زندگی زن‌وشوهری به‌اسم کاترین و کلب است که با رفتارهای نادرست کلب زندگی آن‌ها دچار مشکلاتی شده؛ برای‌همین کاترین برای طلاق اقدام می‌کند و کلب رضایت می‌دهد. پدر کلب که از این واقعه ناراحت است و می‌خواهد فرصتی برای نجات زندگی آنان ایجاد کند، به کلب پیشنهاد می‌دهد طلاق را ۴۰‌روز به‌تأخیر بیندازد و به او کتابی می‌دهد که باید در هر روز یکی از ۴۰ موارد کتاب را انجام دهد و ...؛ این فیلم در اکتبر تا دسامبر ۲۰۰۷ در ۱۶ لوکیشن ساخته شد که بیشتر لوکیشن‌ها به‌رایگان اجازه فیلم‌برداری در آن‌را داده بودند. مرکز آتش‌نشانی آلبانی نیز مکان و کامیون‌ها و وسایل و تا عده‌ای از کارمندان آنجا را دراختیار آن‌ها قرار داد. تعداد کسانی‌که برای بازیگری در فیلم داوطلب شده بودند، ۱۲۰۰‌نفر بودند. برای تبلیغات آن نیز از رسانه‌های تلویزیونی یا بیلبورد استفاده نکردند؛ بلکه ازطریق نمایش قبل از اکران برای کلیسا و گروه‌های آتش‌نشانی تبلیغ کردند.
«هواپیماها: آتش و نجات» یک کارتون دراین‌زمینه است. پس‌ازآنکه داستی می‌فهمد موتورش آسیب دیده و دیگر قادر به مسابقه‌دادن نیست، تصمیم می‌گیرد به واحد آتش‌نشانی ملحق شود! پس‌ از فروش اولیه نه‌چندان موفقِ فیلم «هواپیماها/Planes» که از جوک‌های بی‌مزه و اداهای قومیتی آکنده و فاقد هرنوع خلاقیت بود؛ دیزنی توانست با فیلم «هواپیماها: آتش و نجات» موفقیت بیشتری کسب کند. دراین‌اثر سرگرم‌کننده کودکانه و کلیشه‌ای، لهجه‌های خنده‌دار تاحدزیادی جای خود را به احترامی واقعی و عاطفی به مأموران آتش‌نشانی آمریکا و شجاعت‌های روزمره آن‌ها داده؛ اما هنوزهم فاقد نکات هوشمندانه‌ای در داستان است تا بتواند حرکت این‌محصول را که درابتدا برای قالب‌های خانگی درنظر گرفته شده بود، به‌طرف پرده بزرگ سینما توجیه کند؛ اما باید صادقانه گفت که در احترام قلبیِ این فیلم برای فضائل کار گروهی، شجاعت و فداکاری و همچنین در جلوه‌های ویژه سه‌بُعدی پیشرفته آن لحظاتی هیجان‌انگیز و تکان‌دهنده وجود دارد. صحنه شروعِ فیلمِ «آتش و نجات»، هواپیمای تک‌ملخه قسمت قبل که بسیار به بستنیِ کیم دوقلوی بالدار شباهت دارد، یعنی داستی کِراپ‌هاپِر را نشان می‌دهد که پس‌ازآنکه رؤیایش برای ستاره‌شدن در مدارِ مسابقاتِ جهانی به‌حقیقت پیوست، به‌معنای واقعی کلمه درحال‌پرواز در اوج آسمان‌هاست؛ اما بعدازاینکه طی پرواز آزمایشیِ معمولی مشکلاتی در موتورِ داستی ایجاد می‌شود، دوست مکانیک چهارچرخش داتی نگاهی به زیر کاپوت می‌اندازد و تشخیصِ نه‌چندان امیدوارکننده خود را ارائه می‌کند: جعبه‌دنده داستی عملاً از کار افتاده و هیچ امیدی به تعمیر یا تعویض آن وجود ندارد؛ و بدین‌ترتیب دوران مسابقه او در همان‌جا به‌پایان می‌رسد. به‌دنبال بروز یک سانحه آتش‌سوزی در فرودگاه، داستی و رفقایش چشم‌ِ امیدشان به مِی‌دِی است. او که یک ماشینِ آتش‌نشانی قدیمی قراضه است، به‌خاطر قطعات و تجهیزاتِ معیوبش نمی‌تواند آن‌طورکه باید، آتش را فروبنشاند. وقتی به‌خاطر رعایت‌نکردن قوانین ایمنی فرودگاه را تعطیل می‌کنند، داستی به سرش می‌زند با جمع‌کردن تیمی از نخبگان آتش‌نشانی هوایی، از این‌وضعیت به‌بهترین‌نحو استفاده کند و درعوض مسابقه‌دادن، فرصت دیگری برای دنبال‌کردن یک حرفه به‌دست آورد. اینجاست که این پرنده‌های شجاع با همراهی هم وظیفه محافظت از پارکِ ملیِ زیبا و تاریخیِ پیستون پیک را درطول فصل آتش‌سوزی‌های گسترده به‌عهده می‌گیرند. کارگردان اثر؛ باب گاناوِی ‌همراه جفری‌ام. هوارد نویسنده «هواپیماها» در نوشتن فیلم‌نامه از این‌نکته الهام گرفتند که برای مقابله با آتش‌سوزی‌های بزرگ از روش سم‌پاشیِ مزرعه با هواپیما استفاده می‌شده؛ یک نکته ریز تاریخی که زیرساختی برایِ واقعی نشان‌دادن صحنه‌های اکشن دیدنی فیلم ایجاد می‌کند. این انیمیشن جزئیات محیط جنگلی را به‌شکلی بی‌نقص ارائه می‌کند؛ از سایه‌هایی که هنگام غروب خورشید جنگل را در خود فرومی‌برند بگیرید تا پیچ‌وخم‌های رودخانه در دورزدن صخره‌های تیز. از همه خارق‌العاده‌تر آتش است که به‌زیبایی توسطِ تیم جلوه‌های ویژه به‌تصویر کشیده شده و در تولیدِ آن از پیچیده‌ترین عناصر جلوه‌های ویژه که تاکنون در هر فیلم بلندِ انیمیشنی به‌کاررفته استفاده شده است. دیدنِ سکانسی که در آن داستی و دوستانش از میانِ ابری از دود و خاکستر پرواز می‌کنند و مستقیم به دل آتشی می‌زنند که همه دره را در کام خود فروبرده، واقعاً چشم‌نواز است که کامل‌کننده این جزئیاتِ بسیاربالا طراحیِ صدای ترق و تروق در فضاست که توسطِ تاد تون طراحی شده است.
«جنگنده‌های جهنمی» (Hellfighters) اثر اندرو ویکتور مک‌لاگلن با بازی جان وین و کاترین راس نیز درباره این‌موضوع است؛ و ماجراجویی‌های متخصص آتش‌سوزی چاه‌های نفت؛ چنس باکمن که آتش‌های مهیبی را در سرتاسر دنیا مهار کرد، روایت می‌کند. البته فیلم مبنایی واقعی داشت و براساس زندگی حرفه‌ایِ رد ادایر ساخته شده؛ مأمور آتش‌نشانی اهل ایالات متحده که شهرت او به‌دلیل نوآوری در خاموش‌کردن و اطفا چاه‌های نفت از‌طریق دریایی و هوایی‌ست.
اگر بخواهیم به مرور آثاری که طی این‌سال‌ها دراین‌زمینه ساخته شده‌اند بپردازیم، بی‌شک به فضایی بیش از این مقاله کوتاه نیاز داریم؛ آثاری همچون «بازافروختگی»، «بازی با آتش»، «مشتعل»، «شهر در آتش»، «دودکش‌ها»، «دلیرترین»، «طوفان آتش»، «سگ‌های آتش‌نشان»، «سوختن»، «گریز از جهنم»، «محاکمه با آتش»، «آسمان سرخ‌فام مونتانا»، «همسر تصادفی» و ... تنها نمونه‌هایی از این آثار هستند که توانسته‌اند گوشه‌هایی از حرفه پرتنش و دشوار آتش‌نشان‌ها را به‌تصویر بکشند.

سروش راسخ

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه