آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
روایتِ انسانی درگیر با درون و بیرون خود
کد خبر: 291308 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ دوشنبه ۴ بهمن - 08:20

پرونده‌ای برای نمایش «همه‌چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری»

روایتِ انسانی درگیر با درون و بیرون خود

حسن طبیب‌زاده؛ بازیگر و خواننده است؛ دانشجوی رشته آهنگسازی؛ و هنرآموخته مدرسه هنرهای نمایشی در رشته سینما. مستقلاً جریانی به‌راه انداخته تا به‌صورت پرفورمنس‌موسیقی، با مخاطبان آثارش ارتباط برقرار کند. او تجربه بازی در نمایش‌ها و اجراهای موسیقی بدیعی را در کارنامه هنری خود دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به اجرای کنسرت-کتاب «فرشته‌ای از آسمون» اشاره کرد که برای اولین‌بار در دنیا، طی آن، تماشاچی توأم با خوانش کتابی منظوم، در یک کنسرت نیز حضور دارد. او در ادامه فعالیت‌های هنری خود، به پرفورمنس‌موسیقی روی آورد و به ترکیبی جدید از هنر نمایش و موسیقی پرداخت. تازه‌ترین اجرای او «همه‌چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری»، موسیقی‌نمایشی‌ست که بانگاهی‌به شیوه «یرژی گروتفسکی»، به‌روی صحنه رفت. عوامل همکار دراین‌پروژه به‌ترتیب عبارت‌اند از نویسنده: محمد چرم‌شیر/ کارگردان: حسن طبیب‌زاده/ بازیگر: حسن طبیب‌زاده/ مشاور هنری: بابک جمشیدی/ گروه کارگردانی: ندا مرادی، فاطمه فتحی، رضا مردی و محمدرضا کاظمی/ آهنگساز، خواننده و اجرای موسیقی: حسن طبیب‌زاده/ تبلیغات فضای مجازی: سارا کاظمی/ مدیران صحنه: شیما اسفندیاری و آرمان جمشیدیان/ عکاس صحنه: پیام احمدی کاشانی/ مشاوران رسانه‌ای: پیام احمدی کاشانی و شقایق فرشته/ طراح گرافیک: بابک جمشیدی/ طراحی ذهنی: مبینا رستمی.

کارگردان و بازیگر نمایش «همه‌چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری» گفت: «متن این اثر، گوشه‌ای از زندگی انسان امروز است که با درون و بیرون خود درگیر است؛ درگیر با دودنیایی که در عین تفاوت‌های بنیادین، یک فصل مشترک دارند: شلوغی و تنهایی! این جمع اضداد، یکی از ویژگی‌های این اثر است که آن‌را جذاب می‌کند. مخاطب این نمایش‌نامه هم‌زمان، هم درگیر شلوغی و هیاهو و هرج‌ومرج در دنیای بیرونی و درونی خود می‌شود؛ و هم متوجه خلوت و تنهایی آن. یکی از پیام‌های اصلی این اثر این‌است‌که ما به‌عنوان انسان، موجودی اجتماعی و نهایتاً با تنهایی و فردیت دست‌به‌گریبان هستیم و ما را از این‌ها گریز و گذری نیست. هنرِ انسان‌بودن دراین‌است‌که بتوان میان دنیای بیرون و درون و این همهمه و خلوت تعامل و تعادل برقرار کرد». حسن طبیب‌زاده درباره مشکلات اجرای این نمایش گفت: «از سختی‌های اجرای این‌کار می‌توان به تعدد شخصیت‌های آن اشاره کرد و شیوه اجرای مونولوگ. تک‌بازیگر ما باید برای باورپذیری و ارتقای کیفی کار، برای هریک‌از شخصیت‌ها تیپ، لحن و صدایی منحصربه‌فرد انتخاب می‌کرد و طی اجرا، مراقب حفظ این ویژگی‌ها بود. این‌امر مستلزمِ داشتنِ مهارت فنی و خلاقیت فراوانی‌ست؛ به‌شخصه کوشیده‌ام در تمام اجراها، تمام توانم را برای آن به‌کار بگیرم. دیگر مشکل پیش‌رو که همواره با ما همراه بوده، مشکلات مالی‌ست جهت طراحی و تهیه و اجرای دکور و ابزار لازم برای اجرا تبلیغات و ... با وجود این‌مسئله، تلاش شده سادگی دکور تجهیزات لطمه‌ای به اصل کار وارد نکند. شیوه روایی این متن و نکته‌بینی‌ها و کشش داستان و سیالی و خیال‌انگیزبودن آن، همگی از عوامل محرک برای انتخاب این اثر بوده‌اند. طنز موجود دراین‌اثر، از آن‌گونه‌ای‌ست‌ که به یک خنده صرف ختم نمی‌شود و مخاطب را به‌فکر فرومی‌برد. این خود، ویژگی ارزشمندی برای یک اثر به‌حساب می‌آید. جدای از این عامل که مربوط به کیفیت متن است، اجرای این‌کار دشوار است و شخصیت‌پردازی در آن، دشوارتر. اجرای مونولوگ برای هر بازیگری، محکی به‌حساب می‌آید و همیشه از انجام کارهایی‌که عیارسنج باشند، استقبال کرده‌ام. این متن، از نوعی‌ست که آزمونی بسیارخوب به‌شمار می‌روند. قرار است درادامه باتوجه‌به تجارب زیستی و حال‌وهوای روحی خود، آثار و اجراهایی جدید را در آینده‌ای نه‌چندان‌دور تجربه کنیم. آنچه بیشترین اهمیت را برای ما دارد، تعامل با مخاطب، یافتن تماشاچی مستعد و انتقال احساس با راحت‌ترین شکل و متریال است. ازاین‌رو، نمی‌توانم بگویم دقیقاً بازیگرم یا خواننده؛ اما قطعاً زبان هنر را بلدم و می‌خواهم حرف‌هایم را به‌گوش تماشاچی‌هایم برسانم».

 

استاد صدرالدین زاهد:
شاهد نمایشی بودم که با همه اظهارنظرات سلیقه‌ای و متفاوتی که درباره آن می‌توان کرد؛ از دو جهت برایم کاری بود که با حداقلی از رضایت، سالن نمایش را ترک کردم؛ یکی، صداقت حضوری بازیگر نمایش (حسن طبیب‌زاده) بود که با‌اینکه اغلب‌اوقات بر صحنه روی صندلی نشسته بود و نمایش از حرکت صحنه‌ای (یا عمل صحنه‌ای) برخوردار نبود (و بااینکه این سکون و بی‌حرکتی در سلیقه و انتخاب من نبود)؛ درپایان که به نمایش فکر می‌کردم و به بازی او، بی‌نهایت از این سکون او احساس رضایت می‌کردم؛ چرا؟ چون آن‌‌قدر نمایش‌های جورواجور دیده‌ام که بازیگرانشان، از ترس بی‌عملی صحنه‌ای، حرکات پارازیت‌گونه بر صحنه انجام می‌دهند که کوچک‌ترین دلیلی برای انجام این حرکات بی‌خودی وجود ندارد. شاید این، از موارد استثنایی و نادر بود که یک بازیگر بر صحنه، چون دلیلی نبود حرکتی کند، تقریباً در تمام مدت نشسته‌بر‌صندلی ایفای نقش می‌کرد؛ و همین، صمیمیت و صداقتی را در کار برایش به‌ارمغان آورد که حداقل برای من، نقطه مثبت کارش بود. مسئله دوم که سخت نظر مرا جلب کرد، ریتم یا ضرب‌آهنگی بود که این نمایش صحنه‌ای از آن برخوردار بود؛ اما آیا این امکان، از حرفه خوانندگی و نوازندگی او به‌اجرا راه یافته؟ جواب به این سؤال، تغییری در صورت‌مسئله نمی‌دهد؛ و ضرب‌آهنگ درست نمایش، یکی از امتیازات مثبت نمایش صحنه‌ای او بود. ناگفته نماند که من این متنِ چرم‌شیر را خیلی دوست دارم. برای من، او شطحی مدرن ساخته که گرچه به‌صورت مونولوگی ارائه و چاپ شده است؛ ‌اما به‌گمانم این شطحِ کلامی، در اجرای صحنه‌ای باید با شطحی تصویری و حرکتی همراهی شود که نه لزوماً تصویرسازی برای متن چرم‌شیر باشد؛ بلکه مستقل از آن عمل کند؛ و من تردید ندارم اگر این‌عمل اجرایی امکان‌پذیر شود، بُعد سومی در ذهن تماشاچی نقش خواهد بست که با تجربه زندگی روزمره او (به‌ویژه اکنون‌که در زندگی روزمره‌مان همگی به‌دلایل گوناگون که همگان دانند، آچمز شده‌ایم) بی‌ارتباط نخواهد بود.

 

محمد جابرالانصاری:
می‌خواهم فارغ از اسلوب مرسوم نقدنویسی (که همه به‌کمال درست است) درباره نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» حس خود را بنویسم. به‌دعوت دوستی گرامی؛ و کنجکاویِ دیدن متنی از محمد چرم‌شیر، به تماشاخانه هیلاج رفتم. نظر شما بعد از دیدن این نمایش، از دو حال خارج نیست: بسیار دوستش دارید؛ یا بسیار دوستش ندارید! دلیل: برای لذت‌بردن از این نمایش، باید و باید و باید خیال‌پرداز باشید! وگرنه چگونه بپذیرید «دکتر مصدق پای مادرتان را مالش دهد؛ پدرتان لچک بیندازد سر الیزابت تیلور، خانواده تزار نیکلای دوم در کرت خیارها ول بگردند؛ خواهرتان در عصر دایناسورها بخواهد یک تیراناسور را از دام اعتیاد نجات دهد و تیم فوتبال زنان مریخ بیاید زمین برای انجام بازی!» اجرای این متنِ سنگین، تمرین و تسلط بسیار می‌طلبد که حسن طبیب‌زاده به‌غایت از پس آن برآمده. است. این نمایش تک‌پرده و تک‌گو (مونولوگ) با پرسوناژهای بسیار نیازمند صداسازی، تیپ‌سازی و شخصیت‌پردازی‌ست که طبیب‌زاده به‌خوبی توانسته است جان‌بخشی کند. هرکس حتی یک‌بار روی صحنه رفته باشد، می‌تواند اذعان کند 40دقیقه مداوم تک‌گویی چقدر طاقت‌فرساست. حسن طی اجرا چندبار تبحرش در نواختن ساز و خواندن آواز را با ترانه‌هایی درراستای نمایشنامه به‌رخ می‌کشد. در یکی از این خواندن‌ها، از زبان کلاغی دلبری می‌کند! به‌مانند یک صداپیشه عروسکی، توانایی فریب ذهن را دارد؛ بااین‌تفاوت‌که عروسکی در کار نیست! حین اجرا سه‌بار از صندلی چوبی فکستنی که روی آن نشسته، برمی‌خیزد؛ دوبار برای ایجاد مشارکت تماشاگران و شوک‌دادن به تماشاچی‌ها و بار سوم ... اصلاً چرا باید لو بدهم بهترین بخش اجرایش را؟ شاید بگویید مگر هنرِ «بازیگر‌بودن» غیرازاین است؟ و من می‌گویم برای یک دانشجوی موسیقی، راویِ خوب‌بودن و این‌حجم تلاش و تمرین جهت اجرایی بی‌نقص، قابل‌تقدیرتر است. حداقل برای فرازهایی از متن که نیازمندِ حزن و بغض است، مانند بسیاری‌دیگر به سیاهیِ صحنه پناه نمی‌برد برای ریختن اشک مصنوعی در چشمانش! یا مانند مرثیه‌خوان‌ها و پرده‌خوان‌ها فریاد الکی نمی‌زند. چون می‌داند فرق است بین «رسا و بلند مونولوگ گفتن» با «خریداریِ آهن‌آلات و ضایعات!» نمی‌گویم اجرایی بی‌نقص؛ چون حتی فکرکردن به اینکه «با دختری از مریخ به‌سمت جگرکی استیون اسپیلبرگ بروی؛ آن‌گونه که ترک وسپایِ آقاجانت نشستی و از میان جمعیت برانی ...» خودبه‌خود مستعد به تُپقی! مؤکداً می‌گویم می‌توان مو از ماست بازی‌اش گرفت؛ ولی با نقل‌به‌مضمون از استاد سمندریان که می‌گفتند: بازیگر باید «آن» داشته باشد؛ حسن طبیب‌زاده «آنِ» بازیگری را دارد.

پیام احمدی کاشانی

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه