آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
نسل قهرمانانِ بی‌ملال!
کد خبر: 291549 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۱ فروردين - 09:07

سخن مدیرمسئول

نسل قهرمانانِ بی‌ملال!

علی‌اکبر بهبهانی

نسلی که در دهه 20 و 30 و حتی 40 متولد شده‌اند، هیچ‌کدام از مواهبی که فرزندان امروزی از آن برخوردارند، بهره‌مند نبودند. آن‌ها نسلی بودند که حتی کتاب‌های کمک‌آموزشی را هم در اختیار نداشتند. اغلب تابستان‌ها باید کار می‌کردند تا زمستان بتوانند تحصیل کنند. افرادی کاملاً مستقل، غیروابسته و قائم‌به‌ذات. معلم خصوصی وجود نداشتند؛ برایشان استخر جلسه‌ای 100هزار‌تومان محلی از اعراب نداشت و از گردش علمی و آزمایشگاه و اردوهای رایج امروز برایشان خبری نبود؛ درنتیجه نسلی تربیت شد کاری، باتدبیر و رنج‌کشیده که به‌موقع درس‌ومشق نوشت؛ به وقتش کار کرد و تشکیل خانواده داد و نظام جامعه نیز آسیبی ندید. این نسل، قهرمانانی بی‌مدالی بودند که هرگز بالای سکویی برده نشدند و مدال افتخاری بر گردن آنان نیاویختند و هرگز پدرانشان مثل این‌روزها، سکه و زمین و خانه دریافت نکردند. از‌سوی‌دیگر بار جنگ و محرومیت‌های پس‌از‌آن و انقلاب همگی بر دوش این نسل قهرمان گذاشته شد و افزون‌بر‌آن، مسائل دشمنی آمریکا و اروپا با انقلاب ایران، محرومیت‌ها، تحریم‌ها و فشار اقتصادی بسیار، این نسل را به‌شدت آزرده کرده و بار مسئولیت سنگین خانواده و عدم دخل‌و‌خرج و آبروداری نیز ازجمله مشکلاتی بود که پدران هنوز با آن دست‌به‌گریبان هستند؛ و همچنین مادرانی از آن نسل‌ها نیز هستند که در لباس سرپرست و نان‌آور خانواده، چه مصایبی که نمی‌کشند. این نسل‌ها را کسی تافته‌جدا‌بافته تربیت نکرد و تا مدرسه بدرقه نشدند و پشت در مدرسه با ماشین به استقبالشان نرفتند؛ سرویس مدارس نیز برای حمل‌و‌نقل آنان به‌ کار نیفتاده بود. خود تنها به مدرسه رفتند و ثبت‌نام کردند و کارنامه هم گرفتند. بسان امروزه، پدران با جعبه شیرینی و کادو برای دریافت کارنامه به مدارس نرفتند؛ در هیچ مدرسه‌ای، کلاس‌های فوق‌برنامه تشکیل نمی‌شد و فاصله آموزش همچون این‌روزها که مدارس دارای انواع تقسیم‌بندی هستند، وجود نداشت. مدرسه نمونه مردمی، مجتمع آموزشی شیک و مدرن، مدارس غیرانتفاعی، مدارس مخصوص با ورودیه از‌طریق آزمون و کنکور و ده‌ها نمونه دیگر وجود نداشت. کلاس زبان، موسیقی، کامپیوتر، سینما و آموزش‌های فونتیکی حتی در پایتخت نیز دیده نمی‌شد. سالن‌های ورزشی، بدنسازی، رزمی، آموزش رشته‌های ورزشی و مسابقات بین‌آموزشگاهی به‌ندرت دیده می‌شد. بازی‌های این نسل‌ها، در کوچه و خیابان شکل می‌گرفت و ساعت‌ها بازی گرگم‌به‌هوا، لی‌لی، طناب‌بازی و فوتبال آن‌هم با فشرده‌کردن تکه‌های پارچه و به‌شکل دایره درآوردن آن، از‌جمله سرگرمی‌های این نسل‌ها بود. اینان هنوز هم با یاد گذشته، رفیق شفیق مانده‌اند و یکرنگی گذشته را پاس می‌دارند. در کانون خانواده، کسی در جستجوی معدل و نمرات نبود؛ حتی بسیاری از والدین نمی‌دانستند که فرزندشان در چه پایه‌ای تحصیل می‌کند و هرگز از آنان برای کاری، نظرسنجی نمی‌شد. به‌راستی چه نسل بی‌توقع و پربازده‌ای شدند، با بهتر بگویم شده‌ایم؛ چرا‌که من هم از نسل‌های گذشته هستم که به‌یاد ندارم بارم را بر دوش کسی تحمیل کرده باشم. کمتر خواسته‌ای بود که به آن برسیم؛ یا بهتر است بگویم خواسته‌ای نداشتیم. ما نسلی بودیم که بی‌سروصدا و بی‌توقع و کم‌هزینه بزرگ شدیم و همیشه کمک‌حال خانواده بودیم. زنده بودیم و گذران زندگی می‌کردیم و ازدواج کردیم؛ و هنوز همان نسلی هستیم که فرزندانمان را با همه وجود پشتیبانی می‌کنیم. کوله‌پشتی‌های آنان را بر دوش می‌گیریم؛ بدرقه‌شان می‌کنیم؛ فرزندانمان را نابغه می‌کنیم؛ اما برای خودمان هیچ کاری نمی‌کنیم. ما پدران و مادرانمان را به خانه سالمندان نسپردیم. هنوز با شور و شوق و پرتلاش زندگی می‌کنیم و دنیا زیر پاهای ما می‌چرخد. به‌راستی ما چه پدرانی داشتیم که در عین نداری، عشق، مهر و محبت بسیار را به ما ارزانی داشتند. خدایا حق مسلم پدران و مادران ما را بر ما ببخش.

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه