آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
مشاوره پیش‌ازازدواج؛ ضمانت پایداری و دوام زندگی مشترک
کد خبر: 291779 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۷ خرداد - 23:58

در‌گفت‌وگو‌با «سارا خلوتیان» روان‌شناس بالینی مطرح شد؛

مشاوره پیش‌ازازدواج؛ ضمانت پایداری و دوام زندگی مشترک

مشاوره پیش‌ازازدواج به زوجین کمک می‌کند بتوانند با شناختی بیشتر و بهتر از یکدیگر، وارد زندگی مشترک شوند و زوایای مختلف شخصیت یکدیگر را بشناسند و با تفاهم بیشتری زندگی خود را آغاز کنند؛ به‌طورکلی و به‌زبان‌ساده، انتخابی عاقلانه و زندگی عاشقانه‌ای را پیش بگیرند. بسیاری‌ازافراد از ضرورت این‌امر آگاه نیستند و برای این‌مقوله ارزش و زمان کافی قائل نمی‌شوند. گاه افرادی این‌امر را اتلاف‌وقت یا دورریختن هزینه می‌دانند و به آن ارزش کافی را نمی‌دهند. دراین‌راستا مصاحبه‌ای با «سارا خلوتیان»؛ روانشناس بالینی انجام داده‌ایم که حاوی نکات فنی‌ست.

ضرورت مشاوره پیش‌ازازدواج را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
هدف اصلی مشاوره پیش‌ازازدواج، کمک به افراد برای انتخاب زوج مناسب است؛ این‌، مهم‌ترین مرحله ازدواج است؛ زیرا جنبه پیشگیری دارد و درصورت هدایت صحیح و انتخاب روانشناس مناسب و آگاه، موجب تأمین بهداشت روانی فرد و خانواده و به‌تبع‌آن اجتماع (جامعه) می‌شود. ازآنجایی‌که پیشگیری بهتر از درمان و آموزش و مشاوره درست و به‌موقع، بهتر از پیشگیری و درمان است، ضرورت مشاوره پیش‌ازازدواج امری بدیهی‌ست. یکی از علل اختلاف و طلاق میان خانواده‌ها که در دادگاه‌های خانواده مشاهده می‌شود این‌است‌که زوجین بدون شناخت قبلی از یکدیگر و مشاوره پیش‌ازازدواج، بی‌مقدمه و از سر احساس، وارد زندگی مشترک می‌شوند؛ این‌امر کاملاً اشتباه بوده و نهایتاً به جدایی ختم می‌شود. ازطرفی، «هم‌کفو»‌بودن؛ یعنی برابری نسبی، از توصیه‌های اسلام برای همسرگزینی‌ست؛ درنتیجه، یکی از راه‌ها برای ضمانت پایداری و دوام زندگی مشترک، حضور در چند جلسه مشاوره اصولی زیرنظر یک متخصص (روانشناس) و انجام آزمون‌های روان‌شناختی و شخصیت است. مشاوره پیش‌ازازدواج و تطبیق تناسب‌های لازم بین دو فرد برای تشکیل زندگی مشترک، همان‌طورکه از نامش پیداست؛ باید حتماً قبل از ازدواج (قبل از عقد) انجام شود. متأسفانه امروزه شاهد طلاق‌های بسیاری هستیم که به‌دلیل عدم‌شناخت یا عدم‌تفاهم زوجین شکل می‌گیرد. دلیل عمده ازدواج‌هایی که به طلاق منتهی می‌شوند این‌است‌که افراد با شور و هیجان، کشش و عشقی که به یکدیگر دارند، وارد زندگی مشترک می‌شوند؛ همین را شرط کافی می‌دانند و مابقی موارد را نادیده می‌گیرند. عشق، لازمه زندگی مشترک است؛ اما شرط کافی نیست. زن و مرد در مشاوره پیش‌ازازدواج، در مرحله اول، به‌لحاظ شناختی، رفتاری، خانوادگی، سبک زندگی، تحصیلات و تمامی ابعاد شخصیتی موردبررسی کامل قرار می‌گیرند. اگر این‌مرحله مثبت بود، در مراحل دیگر باید به‌لحاظ ذهنی و تفکراتشان، بررسی شوند تا نکات مشترک و غیرمشترک ذهنی‌شان مشخص شود. ازطرفی، سبک زندگی، نوع نگاه به زندگی، سرگرمی و تفریحاتی که می‌خواهند داشته باشند و میزان نیازشان به تفریح، آزادی، قدرت، استقلال و ... موردارزیابی قرار می‌گیرد. مشاوره پیش‌ازازدواج به افراد کمک خواهد کرد علاوه‌بر عشق و اشتیاقی که برای تشکیل رابطه دارند؛ از منطق و شناخت صحیح استفاده کنند تا مبادا زندگی مشترکشان ‌سمت نابودی و جدایی کشیده شود. وقتی می‌گوییم در بحث ازدواج توجه به ویژگی‌های روان‌شناختی و شخصیتی مهم است، ازاین‌منظر است که باید تمامی ابعاد شخصیت طرفین بررسی شود؛ مثلاً شخصی با تیپ شخصیتی درون‌گرا و کم‌حرف قصد ازدواج با شخصی با تیپ شخصیتی برون‌گرا و خواهان تشکیل روابط اجتماعی را دارد. اینجاست که روانشناس یا مشاور کمک می‌کند که چگونه با این ویژگی‌های شخصیتی یکدیگر کنار آمده، به پذیرش برسند و در اجتماع درکنارهم حضور یابند. روانشناس ارزیابی می‌کند آیا این‌افراد امکان زندگی درکناریکدیگر را دارند و آیا می‌توانند مکمل یکدیگر باشند یا خیر، نقطه مقابل یکدیگرند! و اما توصیه به مشاوره قبل از ازدواج ازآنجا جدی شده که رسانه‌ها طی سال‌های گذشته (اخیر)، آمار نگران‌کننده‌ای را درباره طلاق زوجین؛ به‌ویژه در سال‌های اولیه زندگی مشترک منتشر کرده‌اند؛ و مشاوره پیش‌ازازدواج، یک فرآیند تخصصی و مهم برای انتخاب همسر شایسته و مناسب است که افراد را برای یک زندگی بادوام و پایدار آماده می‌سازد.
 
آیا در مشاوره پیش‌ازازدواج، بررسی تمامی خصلت‌های طرفین مهم است؟
از دیدگاه بنده، هر‌چه آیتم‌ها (گزینه‌های) بیشتری ارزیابی شوند، امکان شناخت روحیه طرفین بیشتر میسر واقع می‌شود و جواب بنده به این سؤال «بله» است. روانشناس و مشاور با ارائه پرسشنامه مشاوره قبل از ازدواج و آزمون‌های مناسب و تحلیل دقیق آن‌ها، شناخت بهتری از زوجین به‌دست می‌آورد و می‌تواند تشخیص بهتری دراین‌زمینه دهد که آیا دو نفر تفاهم لازم را دارند یا خیر. درواقع، هدف از پرسشنامه مشاوره پیش‌ازازدواج، یافتن ویژگی‌های شخصیتی‌ست که فرد چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، قصد پنهان‌کردنشان را دارد که مشاور با بررسی این پرسشنامه‌ها و تحلیل آن‌ها و مصاحبه بالینی دقیق، از ویژگی‌های شخصیتی افراد مطلع شده و طرفین را نسبت به خودشان و طرف مقابل آگاه می‌سازد. عده‌ای فکر می‌کنند که پرسشنامه مشاوره پیش‌ازازدواج اهمیت چندانی ندارد و حتی سؤالات موجود در آن‌را نخوانده علامت زده و از آن می‌گذرند که این، اشتباه است و اگر قصد دارید با انجام چنین‌کاری مشاوره پیش‌ازازدواج را بگذرانید، پیشنهاد می‌کنیم اصلاً وارد اتاق مشاوره نشوید. اگر درپاسخ‌به پرسشنامه‌ صادق نباشید، تحلیلی اشتباه از شخصیت شما ارائه می‌شود و با انتخاب اشتباه، عواقب آن، سال‌هابعد گریبان‌گیر خودتان خواهد بود.

نقش تحصیلات را در موفقیت ازدواج‌های اخیر چگونه ارزیابی و تحلیل می‌کنید؟
زن و مرد در مشاوره قبل‌از‌ازدواج در مرحله اول به‌لحاظ روان‌شناختی، رفتاری، خانوادگی، سبک زندگی و تحصیلات باید موردبررسی کامل قرار می‌گیرند و تمام این آیتم‌ها (فاکتورها) مهم است. ازطرفی، در بحث تحصیلات، باید به خیلی معیارها توجه شود که خودش یک موضوع جدا و تخصصی‌ست. امروزه تعداد بیشتری از افراد در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی مشغول ادامه تحصیل و گرفتن مدرک تخصصی خود هستند؛ ازطرفی، ظرفیت دانشگاه‌ها بیش‌ازگذشته بوده و رشته‌های بدون کنکور، امکانات بیشتری را مهیا کرده تا افراد بتوانند به علایق خود بها داده و به آن بپردازند. اخیراً تحقیقی ارزشمند طبق تأثیر میزان تحصیلات بر ازدواج و طلاق انجام شده است. به‌گفته علی‌اکبر محزون؛ مدیرکل دفتر اطلاعات، آمار و جمعیت سازمان ثبت‌احوال، هر‌چه سطح تحصیلات بالاتر می‌رود، نسبت طلاق به ازدواج، در زنان و هم در مردان کاهش یافته است؛ پس هر‌چه تحصیلات، دانش و آگاهی افراد بالاتر باشد، آن‌ها بهتر می‌توانند در تشخیص افراد مطابق با معیارها و ملاک‌هایشان موفق باشند. ازطرفی سواد، فقط سواد آکادمیک یا دانشگاهی نیست. شاید برایتان جالب باشد که بدانید مفهوم سواد در قرن گذشته، تغییرات بسیار کرده است. طبق تعریف یونسکو؛ باسواد کسی‌ست که بتواند از خوانده‌ها و دانسته‌های خود استفاده و تغییری در زندگی خود ایجاد کند. باسوادی، توانایی «تغییر» است؛ و «باسواد»، کسی‌ست که بتواند با آموخته‌هایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند. سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، بازهم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در تعریف سوم، کلاً ماهیت سواد تغییر یافت. مهارت‌هایی اعلام شد که داشتنشان، مصداق باسوادی قرار گرفت. بدین‌ترتیب، شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا می‌شود، حدود پنج‌درصد باسواد است. این مهارت‌ها عبارت‌اند از:
• سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان
• سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی و آداب معاشرت
• سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روش‌های پس‌انداز و توازن دخل‌وخرج
• سواد رسانه‌ای: اینکه فرد بداند کدام رسانه معتبر است و کدام نامعتبر
• سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به‌نحوی شایسته (فرزندپروری)
• سواد رایانه‌ای: دانستن مهارت‌های راهبری رایانه (کامپیوتر)
• سواد سلامت: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماری‌ها و پیشگیری از بیماری‌ها
• سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیت‌ها طبق احترام و بدون تبعیض
• سواد بوم‌شناختی: دانستن راه‌های حفاظت از محیط‌زیست
• سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریه‌های مختلف و ایجاد استدلال‌های منطقی بدون تعصب و پیش‌فرض
• سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی
• سواد علمی: علاوه‌بر سواد دانشگاهی؛ توانایی بحث یا حل مسئله با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب

سن، جایگاه اجتماعی و تمکن مالی طرفین تاچه‌میزان باید برابر باشد؟ مثلاً آیا یک فرد دارای لیسانس حتماً باید با یک لیسانسه ازدواج کند؟ فقیر و غنی نباید باهم ازدواج کنند؟
در بحث برابری نسبی و کفویت، تمامی موارد مذکور باید لحاظ شود و موردبررسی قرار بگیرد. هر‌چه فاصله اجتماعی، طبقاتی، تحصیلی، مالی و ... کمتر باشد، احتمال موفقیت آن رابطه بیشتر است. دررابطه‌با مثلاً مورد تحصیلات دانشگاهی که گفتید، جواب خیر است؛ چنین قطعیتی در پاسخگویی وجود ندارد. همان‌طورکه در سؤال قبل به آن در بحث تحصیلات به‌صورت دقیق اشاره شد؛ ولی هر‌چه فاصله تحصیلی، اجتماعی و موارد دیگر، کمتر و شباهت‌ها بیشتر باشد، می‌توان به‌جرئت ابراز داشت، موفقیت در‌آن‌رابطه بیشتر خواهد بود. فاصله طبقاتیِ (مالی) زیاد بین افراد (زوجین) نیز مشکل‌ساز است. گاهی خانم با سطح درآمدی بالا و دارایی بسیار، عاشق پسری با سطح ضعیف‌تر جامعه شده و این اختلاف طبقاتی و سطح درآمد و دارایی، در ابتدا جلوه‌گر نبوده و برای آقاپسر جذابیت داشته؛ یا برعکس آقا غنی و خانم از سطح کم‌برخوردار جامعه است (که موارد و طیف بیشتری را دربرمی‌گیرد)، بعدها این فاصله چشمگیر، باعث ایجاد احساس حقارت و احساس بی‌ارزشی در فرد مقابل شده و نتوانسته آن رابطه را ادامه دهد. در بحث سن نیز فاصله سنی زیاد به‌هیچ‌عنوان توصیه نمی‌شود. این‌امر در سنین پایین، بیشتر باید مدنظر قرار گیرد؛ مثلاً ازدواج یک دختر 20‌ساله با آقای 45-40‌ساله بیشتر دردسرساز خواهد بود تا ازدواج یک خانم 50‌ساله با یک آقای 70-65‌ساله. اختلاف سنی در ازدواج با میزان رضایت زناشویی زوجین ارتباط دارد. طبق مطالعات؛ رضایت زناشویی در زوج‌هایی که فاصله سنی زیادی باهم دارند، نسبت به آن‌ها‌‌که تفاوت سنی‌شان کمتر است، به‌میزان قابل‌توجهی کاهش می‌یابد. تجربه ثابت کرده است زن و شوهرهایی که اختلاف سنی ۰ تا سه‌سال دارند، رضایت بیشتری درمقایسه‌با زوج‌هایی با فاصله سنی چهار تا شش‌سال، داشته‌اند. به‌همین‌ترتیب، زوجین با اختلاف سنی چهار تا شش‌سال به‌نسبت آن‌ها‌‌که تفاوت سنی هفت‌سال به بالا دارند، از ازدواجشان راضی‌تر هستند. به‌طورکلی رضایت زناشویی با افزایش اختلاف سنی در ازدواج کاهش می‌یابد.

پایان سخن
ذکر این‌نکته بسیارمهم است که گاهی افرادی‌که به اتاق مشاوره مراجعه می‌کنند، حتی خودشان را نمی‌شناسند و نمی‌توانند خود را به‌درستی تعریف کنند و گاه درپاسخ‌به سؤالات مربوط به شخصیت و ویژگی‌های روان‌شناختی خود، پاسخ «نمی‌دانم» می‌دهند یا «سکوت» می‌کنند؛ پس چطور انتظار می‌رود با چند جلسه دیدار و گفت‌وگو با جنس مخالف خود، به شناخت ازطرف مقابل برسند که ممکن است فرد، خود را آنچه هست بروز نداده و خود را بهتر از آنچه هست، نشان دهد. شناخت ذهن و شخصیت انسان‌ها بسیارپیچیده و زمان‌بر است. اگر زندگی پیش‌رو و موفقیت در رابطه برایتان مهم است، لطفاً مشاوره پیش‌ازازدواج را امری ساده و بی‌اهمیت جلوه ندهید و آن‌را جدی بگیرید.

 وحید حاج‌‌سعیدی

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه