کد خبر:
291927
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ يکشنبه ۲۶ تير -
00:47
چالشهای حرکت بهسوی دانشگاههای خلاق و کارآمد
چرا دانشجویان از تحصیل در دانشگاه «لذت» نمیبرند؟
یکی از موضوعات مهم که در دهه اخیر بیشتر بهچشم میخورد مسئله بیتفاوتی و بیعلاقگی دانشجویان به تحصیل و دانشگاه است. بارها شنیده میشود که بسیاری از اساتید گله و شکایت میکنند که دانشجویان با حداقل توجه و انگیزه در کلاسهای درس حاضر میشوند. درمورد بیانگیزگی و بیتفاوتی دانشجویان دلایل متعددی مطرح میشود؛ اما شاید یکی از مهمترین آنها ریشه در ابعاد اجتماعی موضوع دارد، یعنی نامعلومبودن آینده شغلی، فاصله عمیق میان دانشگاه و بازار کار، عدم وجود فرصتهای برابر برای استخدام، فقدان محیط علمی مناسب برای رشد و پیشرفت و کمارزششدن علم بخشی از عواملیست که اینمسئله را تشدید میکند. علاوهبراین تفاوتهایی که در جامعه در دسترسی به ثروت وجود دارد اینمسئله را تشدید میکند. بهعبارتی دانشجویان وقتیکه شرایط اقتصادی افراد تحصیلکرده را در جامعه با سوداگران بازار اقتصادی مقایسه میکنند بهایننتیجه میرسند که ادامه تحصیل نمیتواند نتایج مطلوبی بههمراه داشته باشد. رابرت مرتون جامعهشناس متخصص مسائل اجتماعی درخصوص مسئله کجروی چهارنوع رفتار انحرافی را از هم تفکیک میکند که عبارتاند از: نوآوری، رسمپرستان، انزواجویان و طغیانگران.
ازنظر او نوآوری هنگامی رخ میدهد که فرد اهداف فرهنگی را میپذیرد اما وسایل اجتماعی موردقبول را برای دستیابی به آن اهداف را نمیپذیرد. رسمپرستی هنگامی رخ میدهد که شخص وسایل فرهنگی مرسوم و پذیرفتهشده را تأیید میکند، اما خود هدف را نمیپذیرد. انزواجویی وقتی رخ میدهد که فرد هم اهداف تأییدشده فرهنگی و هم وسایل رسیدن به آن اهداف را طرد میکند. طغیان وقتی رخ میدهد که اهداف تأییدشده فرهنگی و وسایل دستیابی به آن، هر دو طرد میشود و فرد میخواهد اهداف و وسایل تازهای را جایگزین آن کند. در حالت اول ما زمانی شاهد نوآوری هستیم که در جامعه بر ارزشهای متعالی مثل تحصیلات عالیه داشتن، دانشگاهرفتن و مدرکگرفتن تأکید میشود؛ اما وقتیکه فرد مدرک تحصیلی موردنظر را دریافت میکند، درعمل نمیتواند شغل مناسبی بهدست آورد. دراینجا او متوجه میشود که مسیر درستی را نپیموده. مثلاً بسیاری از کسانیکه در کشور پولشویی میکنند جزو آندسته افرادی هستند که بهایننتیجه رسیدهاند که راه رسیدن به موفقیت را باید خودشان انتخاب کنند نه آن راهی که جامعه به آنها میگوید؛ اما رسمپرستی زمانی رخ میدهد که فرد در راه رسیدن به هدفی تلاش میکند و در یک حوزه خاص و محدود بهلحاظ انسانی باقی میماند. مثل فردیکه سالها تحصیل کرده و حالا بعد از گرفتن مدرک لیسانس در ادارهای بهعنوان بایگان یا تایپیست یا منشی استخدام میشود. او در چارچوب قواعد کاری خود عمل میکند و به شرایط فرهنگی و اجتماعی و اتفاقاتیکه در جامعه میافتد کاری ندارد. او ضوابط را در پیروزی در زندگی و طیکردن پلههای ترقی و موفقیت ترجیح میدهد. سومین نوع انزواجوییست، زمانیکه فرد دچار بدبینی نسبت به همهچیز میشود. حالا او به دانشگاه میآید و هرآنچه را که در فضای علمی میبیند با اهداف آرمانی و متعالیاش همخوانی نداشته و نمیتواند آنرا بپذیرد. او فردیستکه در جامعه به بدبینی، یأس و پوچ دچار میشود، اما گروه چهارم کسانی هستند که درتلاشاند تا همهچیز را تغییر دهند. آنها وقتی به دانشگاه میآیند روی صندلیهای دانشگاه آرام و قرار ندارند و در پی تغییر وضع موجود هستند. اینگروه تفکر انتقادی و خلاق دارند و گاه به موفقیت میرسند و دربرخیمواقع نیز نمیتوانند به آرمانهایش دست یابند. براینمبنا و براساس نظر مرتون میشود گفت که شرایطی که بر جامعه حاکم است در پذیرش یا عدمپذیرش جامعه مؤثر است هرچند بیتفاوتی میتواند علل فردی و روانی داشته باشد، اما امروزه فاصلهگیری دانشجویان از تحصیل و دانشگاه را باید در معضلات فرهنگی و اجتماعی جستجو کرد.
البته همیشه عاملیتها میتوانند ساختارها را تحتتأثیر قرار دهند اما امروز آن نسل دانشجویانی که میتوانند بر فرهنگ دانشگاهی و علمی تأثیر بگذارند کمتر دیده میشوند؛ برایناساس فضای بیعلاقگی بر دانشگاهها غلبه پیدا میکند. نکته دیگر دراینخصوص ساختار غیرمنعطف برنامههای درسی دانشگاهیست. برنامههای درسی گاه آنچنان با قالبهای ذهنی و ادراکی دانشجویان ناهمخوان است که آنها هرچقدرکه تلاش میکنند تا به هسته معنایی آن نزدیک شوند آنرا از توان خود خارج میبینند. براینمبنا شیوه ارائه دروس، کتب دانشگاهی و سرفصلهایی که براساس تفکر خطی ترسیمشده است راه اندیشیدن عمیق و خلاق را بر دانشجویان متفاوت و تلاشگر میبندد و آنها را در فضایی قرار میدهد که دیگر امکان برقراری ارتباط با محیط دانشگاهی را نخواهند داشت. سؤال اساسی دراینخصوص ایناستکه آیا دانشگاه مکانیست که براساس دستاوردها و تلاشهای علما شکل گرفته و دانشجویان ملزم به یادگیری آن هستند یا اینکه مکانیست که دانشجویان باید بتوانند بعد از یادگیری فنون تفکر و راه و روشهای علمی بتوانند به سؤالهای ذهنی خود پاسخ دهند؟ باید پرسید که دانشگاهها در چه مسیری حرکت میکنند؟ هماکنون یکی از چالشهای بزرگ ایناستکه حتی در معتبرترین دانشگاههای جهان دانشجویان با توجه حداکثری 50درصد در کلاسها حاضر میشوند و روزبهروز این فاصله میان توجه به علمآموزی و آنچه اساتید میگویند و آنگونه که دانشجویان فکر میکنند بیشتر و بیشتر میشود. مسئله دیگر نظام عریضوطویل ارزشیابی در دانشگاههاست. ارزشیابی یادگیری را به یک فرایند اجباری، کور و مبتنیبر اطاعت محض مبدل میسازد. دانشجویان همه تلاش خود را میکنند تا در پایانترم از عهده امتحانات برآیند. دراینمسیر آنچه اهمیت ندارد آن تغییر و تحولاتیست که باید در آنها بهوقوع بپیوندد، درحالیکه سیستمهای دانشگاهی بر این تأکید دارند که امتحانات باید بهخوبی برگزار شود و دانشجویان نباید در این امتحانات تقلب کنند و در پس این فضای رسمی سیستم عریضوطویل مقابله با تقلبها شکل میگیرد که فضای ناامیدی و ترس و فاصله از دانشگاه را برای دانشجویان بیشتر میکند. ازطرفی بسیاری از دانشجویان براینباورندکه بسیاری از اساتید در کلاسهای درس جذاب و پویا تدریس نکرده و راه را برای انعطافپذیری و تفکر خلاق میبندند. اگر دانشگاهها نتوانند در هزاره سوم در مسیرهای خلاق حرکت کنند باید درانتظار این بنشینیم که در آینده نزدیک اینترنت و شبکههای اجتماعی جایگزین جدی فضاهای آکادمیک شوند.
باتوجهبه ایجاد گفتمانهای فکری غیررسمی و فضاهای علمی از پایین به بالا این امکان وجود دارد که برای رسیدن به توانایی و یا پیداکردن مهارت در بازار کار افراد بهجای دانشگاهها در آینده فضاهای غیررسمی را در بخش خصوصی دنبال کنند و اینبدینمعناستکه در رقابت دانشگاه با محیطهای آکادمیک غیررسمی سهم و فرصت انتخاب دانشگاهها بهمرور کمتر و کمتر میشود. در چنین فضایی بازخورد نامناسب و نقد ذهنی و ادراکی مردم از دانشگاهها بهمرور میتواند این فضاهای علمی را ناکارآمدتر نماید؛ بنابراین مهمترین اقدام ایناستکه اولاً دانشگاهها براساس انطباق با مصادیق هنر، زیباییشناسی، ذوق، سلیقه و خواستههای قلبی و درونی افراد حرکت کنند. درواقع دانشگاه نیز مثل یک رستوران فستفود ملزم است تا غذاهای خود را در بستههای مناسب به مشتریان ارائه دهد درغیراینصورت خریداران بهمرور کم و کمتر خواهد شد. دانشگاه موفق دانشگاهیست که توانمندی را با جذابیت همراه میکند و فضایی ایجاد میکند تا دانشجویان باذوقوشوق و هیجان بالا آنرا انتخاب کنند. باتوجهبه اینکه عصر مدرن عصر عدمتمرکز، سیالیت و حرکت و جابجایی مداوم ذهن انسانها در محیطهای گوناگون است دانشگاهها باید بتوانند خود را با فضاهای سیال همراه سازند. باید فضایی ایجاد کرد تا دانشگاهها به اتاقها و کلوپهای مطالعه تبدیل شوند و رقابت بر سر اینباشدکه هرکس کتاب و مقاله بیشتری میخواند و بهتر میتواند براساس تفکر واگرا ایدهسازی کند در مسیر رسیدن به اهداف موفقتر است. از یاد نبریم که افرادی مثل ادیسون، چایکوفسکی، کمالالملک، استیو جابز، محمود دولتآبادی، احمد شاملو و فروغ فرخزاد کسانی بودند که در بیرون دانشگاه به موفقیتهای بزرگی دست یافتند. اینک زمان آناستکه از روشهای آنها در ایجاد انگیزه و راههای رسیدن به موفقیت در دانشجویان استفاده کرد. دانشجویان عاشق علم خواهند شد اگر هر اتاقی در محیطهای دانشگاهی آنها را به اوج خودشان برساند.
مهرداد ناظری * جامعهشناس و استاد دانشگاه