کد خبر:
292049
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۶ مرداد -
01:13
پروندهای برای نمایش «آخرین عاشق»
دست اهالی تئاتر باید برای تولید آثار نمایشی «باز» باشد
نمایش «آخرین عاشق» اثر «نیل سایمون» (ترجمه شهرام زرگر) بهتهیهکنندگی و کارگردانی محمد چیتسازی (نادر دلشاه)؛ طی ماههای تیر و مرداد در عمارت «نوفللوشاتو» بهروی صحنه رفت. در خلاصهداستان این اثر آمده است: «بارنی کشمن؛ مرد صاحب رستوران غذاهای دریایی، از یکنواختی زندگی خود خسته شده و دوست دارد رابطه جدیدی را تجربه کند؛ ولی ...»؛ نادر دلشاه، پروا محزون، سحر اسدی و وحیده اکبرینسب (بهترتیب ورود به صحنه) بازیگران آن هستند. گفتوگو با بازیگران و کارگردان این نمایش را درادامه میخوانیم.
امروز فعالان حوزه تئاتر، تنها برای رزومه کار میکنند
محمد چیتسازی «نادر دلشاه»؛ کارگردان نمایش «آخرین عاشق» بااشارهبهاینکه انتخاب این متن از «نیل سایمون» برای او اتفاقی رخ داده، گفت: «پیش از مطالعه این متن، به متون زلر، ایپسن، برشت و آرتور میلر فکر میکردم؛ اما بهصورت اتفاقی کتابی از نیل سایمون خواندم و زمانیکه با متن مواجه شدم، جذابیتهای بسیاری در آن دیدم». وی باتأکیدبراینکه متن، در بازنویسی تغییرات متعدد داشت و نهایتاً اینکار به اجرا رسید، افزود: «یکی از مهمترین دلایلی که کوشیدم دست به تولید یک نمایش بزنم اینبودکه در دوران کرونا، هرگز فرصت اجرای نمایش صحنهای را پیدا نکرده بودم». این کارگردان تئاتر، نگارش این متن را به دهه 1950 معطوف دانسته و بااشارهبهاینکه نخستین اجرای اثر، در سال 1965 موفق به دریافت جایزه نیز شد، گفت: «درایننمایش، پروسه تمرین دوماه طول کشید و درطول اینزمان، تلاش کردم از بازیگرانی استفاده کنم که به نقش میخوردند و سرعت تمرین با همین عامل بالا برود تا رسیدن به نقش برای بازیگر راحتتر باشد». دلشاه بااذعانبهاینکه مخاطبان اثر از تماشای آن راضی بودند؛ اما گیشه و فروش آنگونه که باید نتوانست موفق عمل کند، افزود: «ما انتظار داشتیم هزینههای صرفشده به ما بازگردد؛ اما این اتفاق نیفتاد و باید گفت؛ تئاتر، اینروزها بهشکلی جلو میرود که با هزینههای جاری، سالن، دکور و ... بازهم گروه متضرر میشود و تصور نمیکنم با وجود تهیهکننده نیز چنینکاری میتوانست پاسخگوی هزینههای تولید باشد». دلشاه باابرازتأسفازاینکه هزینههای تولید یک نمایش، امروز بهاندازهای بالاست که هرگز نمیتوان انتظار داشت که مثلاً فروش یک اجرا، پاسخگوی هزینه اجاره سالنها باشد، گفت: «امروز فعالان در حوزه تئاتر، تنها باید برای رزومه خویش کار کنند و ازطرفی، لذتی را نیز از تولید یک اثر خواهند برد؛ اما واقعیت آناستکه امروز، دیگر تولید یک نمایش برای گروه تولیدکننده نمیصرفد و بهنظرم، ایناندازه نمیصرفد که شما بخواهید چنین هزینهای را تنها برای کسب رزومه صرف کنید؛ اما باید این تفاوت را نیز مدنظر داشت که من از این اثر، نسبت به دیگر آثارش بیشتر راضی بودهام». وی بااذعانبهاینکه پیامهای موجود در متون «نیل سایمون»، پیامهای ساده است و بههمیندلیل، برخی از اهالی تئاتر، اعتقاد دارند زیاد نمیشود به ایندست از متون پرداخت، گفت: «در عین سادگی، حس میکنم متون نیل سایمون، متونی بامزهاند که میتوان از آن بهترین بهره را در اجرای یک نمایش بُرد».
«الین ناوازیو» گستاخ، بیپروا و صادق است
پروا محزون؛ بازیگر نمایش «آخرین عاشق»، وجود شباهت میان رفتار خود و «الین ناوازیو»، شخصیت این اثر که درقالبآن بهروی صحنه رفت را از عوامل محرک درجهت ترغیب برای حضور و ایفای این نقش برشمرد و بااذعانبهاینکه این شخصت، فردی گستاخ، بیپروا و درعینحال، روراست و صادق است، گفت: «دراینشخصیت، یکسری از ویژگیها برجسته شده است و من، برای حضور درایننقش، همین ویژگیهای برجسته را پردازش کردم تا روی صحنه، شخصیت خوبی از آب دربیاید». وی بااشارهبهاینکه «الین» آدمیست که اعتمادبهنفس دارد، حالش خوب است، تنها آمده که کیف کند و اگر گیر یک آدم دستوپا چلفتی بیفتد، حالش بد میشود، افزود: «ازاینروستکه او در بخشی از نمایش، خطاب به شخصیت روبروییاش میگوید یک ایرلندی باید حریف من باشد نه تو؛ و ازاینروستکه میتوان گفت تکلیف این شخصیت با دنیایش روشن است، یکجور بازی میکند و اصلاً نیازی ندارد در دنیایی دیگر باشد». این بازیگر تئاتر، «آخرین عاشق» را یک اثر شیرین برشمرده و بااذعانبهاینکه انتظار میرفت استقبال از آن، بیشازاینها میبود، گفت: «این نمایش، بهگونهای بود که بهخوبی میدانستیم وقتی مخاطب به دیدنش میآید، با حال خوب از سالن خارج میشود و اینطور نیست که حالش بد باشد؛ برخلاف بسیاری از آثار نمایشی که آنها را بهتماشا نشستهام؛ که تنها آثاری سورئال، مفهومگرا و با پایان باز هستند و بهاینشکل تنظیم و کارگردانی شدهاند که مخاطب، نهایتاً باید بنشیند و به این فکر کند که به کجا ربط دارد؛ اما این نمایش، یک کار رئال است که داستانی را روایت میکند». محزون باتأکیدبراینکه این نمایش، جا داشت استقبال بیشتری از آن شود، افزود: «با همه این اوصاف، بازهم استقبال از این اثر، بد نبود و باتوجهبهاینکه ما یکگروه بیادعا هستیم، سلبریتی نیستیم و شاید بسیاریازما نسبت به سلبریتیها کار آنچنان برجستهای در حوزه تئاتر نداشتهایم که خیلی بخواهیم مخاطب را جذب کنیم؛ اما فکر میکنم اصولاً آنهاییکه آمدند و کار را دیدند، از تبلیغات دهانبهدهان چرخیده و یکسری تماشاچیان، بهسفارش یکسری از تماشاچیان دیگر آمدند و این، برای ما ارزشمند بود». بازیگر نمایش «آخرین عاشق»، بابیاناینکه نسل جدید تئاتر، دوست دارد آثاری متفاوتتر نسبت به گذشته را تجربه کند، گفت: «زمان طولانی بود که کار رئال آنچنانی روی صحنه ندیده بودم؛ چراکه نسل جدیدی که پا به حوزه تئاتر میگذارد، دوست دارد آثار متفاوتتری از گذشته را تجربه کند». وی باتأکیدبراینکه ممکن است اشخاصی هم وجود داشته باشند که بخواهند آثار نویسندگانی مانند «نیل سایمون» را بهصورت روایی کار کنند، گفت: «خیلی بعید نیست کسانی باشند که با شیوههای مختلف، نگاهی متفاوت و روایی به متنها داشته باشند؛ اما تصور میکنم باتوجهبهاینکه جوانترها درحالورود به اینحوزه هستند، بنای آنرا داشته باشند سبکهایی متفاوتتر از تئاتر را کار کنند».
دست اهالی تئاتر برای تولید آثار نمایشی باید باز باشد
سحر اسدی؛ دیگر بازیگر این نمایش بااشارهبهاینکه ابتدای ورود به گروه و مواجهه با متن، شخصیت درنظرگرفتهشده برای بازی او مشخص نشده بود، گفت: «وقتی با متن مواجه شدم، حس کردم که شخصیت نقش دوم اثر، چقدر شبیه من است؛ و کارگردان گفت قرار است جای همین شخصیت بازی کنم». وی باابرازخرسندیازاینکه در نقشی بهروی صحنه رفته که شخصیتی دوستداشتنی دارد، گفت: «متن این اثر، متنی جذاب بود و کارگردانی نادر دلشاه نیز توانست روی بازی بازیگران اثر بگذارد. شخصیتی که درایننمایش بازی کردم، دختری سربههوا، وراج و حرفگوشنکن است که آنقدر به او بیتوجهی شده که همیشه دوست دارد موردتوجه قرار گیرد، خود را در کانون توجه دیگران برجسته کند و از خودش بگوید. ازاینرو، باید گفت بیتوجهی نسبت به یکدیگر، موجب میشود تا آدمها ازلحاظ شخصیتی تخریب شوند». این بازیگر تئاتر باتأکیدبراینکه همین ویژگی در وجود انسانها موجب شده مقابل دیگران، دست به کارهایی بزنند که نباید بزنند، گفت: «همدلی بین بچههای گروههای تئاتری، موجب میشود تا ما بتوانیم محکمتر دراینمسیر گام برداریم و باید بگویم تئاتر، عشق ماست و قطعاً وقتی به کاری عشق داشته باشی، آنرا ادامه میدهی». وی ضمن تقدیر از اقدامات صورتگرفته ازسوی رسانهها در حوزه تبلیغات تئاتر، باتأکیدبراینکه امروز خبرنگاران رسالتی جز تبلیغات و مصاحبه در کنار هنر نمایش ندارند، افزود: «آنچه من در حوزه تئاتر میخواهم ایناستکه در پله نخست، کار خود را درست انجام دهم و اگر این اتفاق بیفتد، قطعاً مخاطب خودش به سالنهای نمایش میآید و دیگر اصلاً نیازی به رسانهها نخواهد بود». اسدی بابیاناینکه امروز لازم است فضای راحتتری به کارگردانان و اهالی تئاتر داده شود تا دست آنان برای تولید آثار نمایشی بیشتر و بهتر باز باشد، گفت: «برخورد با تئاتر باید بهگونهای باشد که چیزی از متن کاسته نشود و اهالی ناظر بر این هنر باید بهخوبی بدانند که ما، تنها بازیگریم و رخدادهایی که روی صحنه نمایش اتفاق میافتد، واقعی نیستند و میتوانند با کاستن از سانسور در مسائل کماهمیتتر، تئاتر کشور را بهسمتوسوی یک تئاتر ایدئال ببرند». این بازیگر تئاتر باابرازتأسفازاینکه درایناثر، برخی از بخشهایی که در حوزه کلام دارای بار کمدی بودند، از متن کاسته شده، گفت: «اعتقاد دارم متون نیل سایمون، متون بدی نیستند و از جمله متونیاند که قطعاً همه تئاتریها باید آنرا خوانده باشند؛ زیرا کمدیهای روانشناسانه نیل سایمون، دارای محتوای خوبیست که مخاطبان تئاتر باید با آن آشنا شوند».
تئاتر، قدرت بازداشتن من را
از پرداختن به دیگر خواستههایم داشته است
وحیده اکبرینسب؛ دیگر بازیگر این اثر که از شهر سمنان به اینگروه پیوسته، بااشارهبهاینکه تمامی متون «نیل سایمون» را مطالعه کرده و ازقبل با آنها آشنایی؛ و آنها را دوست داشته است، پیرامون شخصیتی که در آن به ایفای نقش پرداخت، گفت: «در نقش یک دختر افسرده که همزمان، هم گریه میکند و هم میخندد به ایفای نقش پرداختم و باید بگویم که بازی درایننقش برایم کار دشواری بود و ازاینرو، جز تمریناتی که همزمان با اعضای گروه داشتم، تلاش میکردم خود را مدام در واقعیت درمواجههبا موقعیتهایی قرار دهم که ممکن است برای او پیش بیاید». وی بااشارهبهاینکه بهجهت نزدیکی به نقش، درمورد بیماری «مالیخولیا»، تحقیق کرد و فیلمهای بسیاری دراینزمینه دید، افزود: «کارکردن در فضای تئاتر شهری مثل سمنان با تهران بسیارمتفاوت است. من، بازیگری در تصویر را از 14 یا 15سالگی آغاز و چندسال کار کردم. میخواستم تحصیلاتم را در رشته هنر ادامه دهم؛ اما چون در شهر ما هنرستان هنر وجود نداشت، تحصیلات متوسطه را در رشته تجربی ادامه دادم که با علاقه من مرتبط نبود». این بازیگر تئاتر بااشارهبهاینکه از کودکی، یعنی از هشت یا نهسالگی براینباور بوده که باید بازیگر شود و اتفاقات خوبی دراینزمینه برای او رخ دهد؛ اما هرگز در اطرافش عاملی برای رسیدن بهاینهدف مهم وجود نداشته، گفت: «چندسالی که در فضای تئاتر سمنان کار کردم، بهخوبی میدانستم این، یک فضای شهرستانیست و حتی اگر یک بازیگر دراینفضا بتواند جایزه جشنوارهای دریافت کند نیز آنچنان اتفاق مهمی برایش رخ نخواهد داد؛ بااینکه در فضای جشنوارهای که بسیاری از هنرمندان تهرانی در آن حضور داشتند، جایزه گرفتم». اکبرینسب باتأکیدبراینکه همواره دنبال یک اتفاق بوده و بههمیندلیل به تهران آمده است، افزود: «اتفاقیکه در حوزه تحصیلم افتاد، مرا به تهران کشاند و موجب شد در دوره چهارماهه بازیگری هومن سیدی نیز حضور داشته باشم و رضایت وی از من پس از پایان دوره، موجب شد در تهران بمانم؛ اما نباید انکار کرد که ماندن در تهران، سختیهای خاص خود را دارد». وی زحمت و تمرین مستمر برای یک بازیگر را از مهمترین عوامل دیدهشدن دانسته و بااشارهبهاینکه در بازیگری، دغدغههایی در حوزه سینما و تصویر دارد و تئاتر نیز از هنرهاییست که برای او اولویت دارد، گفت: «تئاتر را بسیار دوست دارم و بازیگری برایم جذاب است و همینامر موجب شده تا برای رسیدن به اهدافم در حوزه نمایش و تئاتر، از دیگر خواستههایم دست بکشم».
عکس: مسعود میرمیری