آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
ویشکا آسایش؛ مصائب یک مشاور املاک در مریخ
کد خبر: 292097 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۱ شنبه ۵ شهريور - 05:25

ویشکا آسایش؛ مصائب یک مشاور املاک در مریخ

گاهی تنها با بازی در یک نقش کافی‌ست در حافظه تماشاگر ثبت شوید و بسیاری از بازیگران سال‌ها تلاش می‌کنند به همان یک نقش برسند؛ نقشی که در زمان و مکانِ درست اتفاق بیفتد. البته گاهی این نقشِ خاص تا پایان دوران کاری یک هنرپیشه رخ نشان نمی‌دهد و گاهی در همان اولین‌قدم بازیگر دراین‌مسیر، همچون شانس پیروزی در یک بخت‌آزمایی، چنان درِ خانه خوشبختی او را می‌زند که حتی اگر سال‌ها کاری در‌آن‌حد‌و‌اندازه هم بازی نکند، بازهم به‌عنوان یک خاطره خوش، بین علاقه‌مندان فیلم و سینما باقی می‌ماند. نمی‌خواهیم با این توضیحات، تمام ماجرای موفقیت «ویشکا آسایش» را بخت ‌و اقبالی یک‌شبه؛ و عاری از هنر و استعداد بنامیم؛ اما بی‌شک او اگر حتی دراین‌وادی دیگر به‌عنوان بازیگر حضور هم نداشت، با همان نقش «قطام» مانا شده بود.

آسایش، از جنس خانواده هنر ایران است. مازیار پرتو؛ مدیر فیلم‌برداری، فیلم‌ساز و تدوینگر حرفه‌ای و معروف سینمای ایران که در سال 1392 در آمریکا درگذشت و آثاری همچون «کفش‌های میرزا نوروز»، «آدم‌برفی» و «برزخی‌ها» را در کارنامه دارد، دایی اوست. همچنین دکتر علی شیرازپور پرتو معروف به «شین پرتو»؛ شاعر، نویسنده و زبان‌شناس معاصر که مکاتباتش با نیما یوشیج، در اوان شکل‌گیری «شعر نو» شهرت زیادی در میان علاقه‌مندان به این گونه ادبی یافت، پدربزرگش بود. همین‌مسئله کافی‌ست تا او به‌شکلی ژنتیک هم که شده، به هنر، رویی خوش ‌نشان دهد. شاید به‌خاطر رشته تحصیلی ویشکا آسایش بتوان گفت؛ بازیگری انتخاب اول او نبود؛ طوری‌که حتی بعدها در مصاحبه‌ای با نوعی از تردید درباره این‌رشته هنری گفت: «دنیای بازیگری، وسوسه‌انگیز است؛ اما آسان نیست. هنگامی‌که بازیگر در یک فیلم بازی می‌کند و مورد تشویق قرار می‌گیرد، این تشویق او را وسوسه و ناخودآگاه احتیاج پیدا می‌کند که مدام مورد تشویق قرار گیرد و شهرتش را حفظ کند. بازیگری، دنیای بسیار زیبا و درعین‌حال خطرناکی‌ست؛ چون وقتی به‌عنوان یک بازیگر، مشهور می‌شوید و اسمتان در روزنامه‌ها و مجلات می‌آید و عکستان چاپ می‌شود، وسوسه می‌شوید. این احساسی‌ست که می‌خواهید همیشه آن‌را حفظ کنید و اگر مورد تشویق قرار نگیرید، از خودتان سؤال می‌کنید که چه شده است؟ نکند من به آن خوبیِ سابق نیستم!» البته این‌مسئله را می‌توان از نگاه مخاطب هم دید. مخاطبی که او را در همان نقطه شروع در کاری نظیرِ «ساحره» می‌بیند که روایتی موفق و امروزی از داستان کوتاه «عروسک پشت‌پرده» نوشته صادق هدایت با ساختاری قابل‌توجه و بازی‌های درخشان به‌ویژه ازسوی ویشکا آسایش است، کمی برایش ناپذیرفتنی‌ست که اندک‌زمانی‌بعد او را نه در گامی روبه‌جلو؛ بلکه در آثاری سطحی همچون «گل یخ» یا «هشت‌پا» مشاهده کند. آسایش، بازیگری را بعدازمدتی وقفه به‌خاطر ادامه تحصیل در رشته طراحی صحنه در خارج‌ازایران، با «ساحره» اثر داوود میرباقری از سر گرفت؛ کارگردانی که او را به‌خوبی در مجموعه «امام‌علی؟ع؟» هدایت کرده بود؛ اما این‌بار پخته‌تر؛ هم به‌لحاظ سنی (شش‌سال بزرگ‌تر شده بود) و هم به‌لحاظ دانش؛ چون درهمین‌مدت در یکی از زمینه‌های مرتبط با ساخت فیلم و سینما، تحصیلات دانشگاهی از نوع بین‌المللی را دنبال کرده بود. رضا کریمی در ملودرام «عشق‌+‌2» سراغ او رفت؛ اما کلیت بازیگری فیلم به‌نفع فاطمه معتمدآریا و امین تارخ تمام شد. «بلوغ» به‌کارگردانی و نویسندگی مسعود جعفری جوزانی اگرچه نقدهای خوبی دریافت کرد و او هم نقش اول زن را داشت؛ اما بازهم آنی نبود که توانایی‌های بازیگری آسایش را از پوسته‌اش بیرون بکشد. حتی میرباقری که ضامن موفقیت‌های اولیه او بود هم نتوانست در «مسافر ری» نقشی درخور به او بدهد و فیلم آن‌چنان‌که باید، دیده و تحویل گرفته نشد. «مرجان»؛ زنی لوکس با دیسیپلینی ویژه در نوع حرف‌زدن و راه‌رفتن همچون شمایل تکراری این‌گونه خانم‌های طبقه مرفه در عمده آثار سینمای ایران که عاشق مردی با گذشته‌ای ناشناس با اسم جدید «کیوان کامیاران» است و می‌خواهد حالا که او را با پول خودش از هیچ به همه‌جا رسانده، به‌عنوان همسر تصاحب کند؛ اما در همین حین سروکله آدم‌های گذشته این مرد پیدا می‌شود و زن درعین‌ناباوری باید بپذیرد که عشقش ماندنی نیست! این، قصه فیلم جنجالی «گل یخ» ساخته کیومرث پوراحمد است که کپی بسیارضعیفی از یک فیلم پیش‌ازانقلاب بود و می‌توان گفت؛ نقش «مرجان» هم هیچ جایگاه ویژه‌ای در کارنامه حرفه‌ای او ندارد. ناگهان و در همین گیرودار، دیگر خبری از ویشکا آسایش نیست. او ازدواج می‌کند و اندک‌زمانی‌بعد هم بچه‌دار می‌شود. آیا عمر یک هنرپیشه مستعد دیگر نیز بسر آمده؟ ماجرا به یکی،دوسال ختم نشد و از آخرین حضور او در سال 1383، شش‌سال گذشت. به‌عبارتی، یک شش‌سال دیگر که این‌بار نه پای ادامه تحصیل برای تقویت پایه‌های حضور در حرفه‌ موردعلاقه‌اش؛ بلکه شش‌سال دوری به‌علتی خودخواسته تحت لوای تشکیل و تحکیم خانواده. در بازگشت دوباره او نمی‌توان از نقش تعیین‌کننده رامبد جوان به‌سادگی گذشت. این درست که آسایش یکی از جذاب‌ترین بازی‌های خود؛ آن‌هم در قالبی کاملاً جدید را در همین فیلم ارائه داد و از المان‌های موفقیت این‌کار به‌شمار می‌رود؛ اما اگر «ورود آقایان ممنوع» ساخته نمی‌شد و جوان در رویکردی متفاوت از گذشته برای کارش سنگ‌تمام نمی‌گذاشت و این ریسک را نمی‌کرد که نقش دشوار خانم «دارابی» را به بازیگری که مردم از او در حافظه تاریخی‌شان رد و نشانی از استعداد کمدی نداشتند، نمی‌داد نیز ویشکا آسایش امروز در مسیر پیشرفتی این‌چنین قرار داشت؟ می‌توان گفت؛ میرباقری این استعداد را کشف و رامبد جوان آن‌را احیا کرد؛ البته به‌شرط این واقعیت که او یک توانایی ویژه در فرصت‌یابی دارد و درهردوی این نقطه‌سرخط‌های حرفه‌ای‌اش، بهترینی که می‌شد را ارائه کرد تا نه‌تنها اعتمادی که به او شده بود، بی‌جوابِ مثبت نماند؛ بلکه برای خودش نیز از نمد این‌فرصت، کلاهی پروپیمان گیر بیاورد. او با جرئت و جسارت تمام پذیرفت تا برای فرورفتن در نقش خانم «دارابیِ» مردگریز و مردستیز، تن به گریمی زشت‌کننده دهد. دراین‌مورد گفته است: «من در کار بازیگری، حساسیتی روی تغییر چهره‌ام ندارم. یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این فیلم اتفاقاً این‌بودکه باید زشت باشم و یکی از دلایلی که بازی‌ام خوب شد این‌بودکه خیالم راحت بود و نگران نبودم مقابل دوربین زشت باشم یا بد دیده شوم. به رامبد می‌گفتم زشت‌ترین حالت‌های ممکنِ من را دراین‌فیلم درآورده‌ای که هیچ‌کس تابه‌حال ندیده‌ است!» هرچند این زشتی مانند پیله‌ای او را به زیبایی پروانه‌شدن رساند و ویشکا آسایش انگار دوباره کشف شده باشد، محبوب خاص و عام شد. او حالا یک پتانسیل ویژه برای طنزهای متفاوت شناخته می‌شد و این‌فضا برای خودش نیز دل‌چسب بود؛ تاجایی‌که در یکی از مصاحبه‌ها بعد از اکران فیلم گفت: «ورود آقایان ممنوع را بارها با مردم دیدم و از عکس‌العمل‌های آن‌ها بسیار راضی هستم. حتی کار در آلمان هم اکران شد و در آنجا کلی متعجب شدم. فیلم، داستانی در یک مدرسه ایرانی دارد و حتی کسانی‌که در ایران مدرسه نرفته هم خیلی‌خوب با فیلم ارتباط برقرار کردند و می‌خندیدند. برایم جالب بود که در کارهای طنز این‌قدر باعث شادی مردم می‌شویم. از‌حالا‌به‌بعد قصد دارم اگر کار کمدی خوبی پیشنهاد شود،‌ درآن‌بازی کنم». البته او بلافاصله این‌کار را نکرد و ترجیح داد تا موقعیت مطلوب، در حاشیه تولید کارهایی مانند «زنان ونوسی، مردان مریخی» قدم بزند. رضا عطاران که نقش مقابل او را در «ورود آقایان ممنوع» ایفا می‌کرد، در اولین تجربه کارگردانی خود در سینما سراغ او رفت و بعد هم برای بازیگر دیگری که اولین تجربه کارگردانی‌اش را جلوی دوربین می‌برد، بازی کرد: پیمان معادی و فیلم «برف روی کاج‌ها». رحمان رضایی برای «نیکان و بچه‌غول» او را مقابل رامبد جوان قرار داد و هومن سیدی نقشی ویژه برایش در «سیزده» کنار گذاشت. فرصت دوم برای بازی در یک کمدی پرفروش و استثنایی را سامان مقدم برایش ایجاد کرد. تصاویری که از فیلم پیش از اکران پخش شد، نشان می‌داد که چهره او بازهم دستخوش تغییراتی مبتنی‌بر چهره‌پردازی‌های کمیک قرار گرفته است و او باردیگر در قالب سیمایی زشت، ‌روی پرده سینما رفت. فیلم به چنان موفقیتی رسید که مقدم تصمیم گرفت قسمت دوم ‌را هم بسازد و ناگفته پیداست که این‌قسمت هم توانست رضایت مخاطبان و سینماروها را جلب کرد؛ هرچند فیلم از المان‌های آرتیستیک عاری‌ست و در بازیگری امتیازی ویژه برای آسایش به‌دنبال نداشته و ندارد و تنها کمکی بزرگ برای سینمایی‌دیده‌شدن اوست. «من دیه‌گو مارادونا هستم» نشان داد این بازیگر از اتمسفر جدیدی که در فضای بازیگری کشف کرده راضی‌ست و فانتزی‌گونه‌های تجربه‌گرا را دراین‌عرصه دوست دارد. البته این ساخته بهرام توکلی که در جشنواره فجر هم موردتحسین و تقدیر منتقدان و استقبال تماشاگران واقع شد، اگرچه درمجموع کاری دیدنی و متفاوت بوده؛ اما برای آسایش حاصلی در‌پی نداشت؛ اتفاقی‌که در «دراکولا» ساخته رضا عطاران نیز به‌شکلی‌دیگر تکرار شد و در «خوب بد جلف» اولین ساخته «پیمان قاسم‌خانی» هم بر همین روال، ادامه یافت. او دراین‌بین با «سال دوم دانشکده من» و «گورکن» نفسی در فضای آثار جدی کشید؛ اما برای چندمین‌بار و این‌بار با «روزی روزگاری مریخ» به قلمرویِ آشنای خود برگشته. مجموعه‌ای در حوزه پخش نمایش خانگی به‌کارگردانی مشترکِ پیمان قاسم‌خانی و محسن چگینی که داستان آن بین زمین و مریخ می‌گذرد و ویشکا آسایش در آن دو نقش را ایفا می‌کند: «لونا» که بانویی زمینی-مریخی و مشاور املاک و امور اقامت مریخ است و مادر «لونا».

مصطفی رفعت
 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه