آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
برای آموزش مؤثر باید هنر انتقال دانش را فراگرفت
کد خبر: 385367 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۴ آذر - 08:11

«داریوش موحد»؛ مؤلف کتاب «متد هندسه بازیگری»:

برای آموزش مؤثر باید هنر انتقال دانش را فراگرفت

در دنیای هنرهای نمایشی، مِتُد هندسه بازیگری به‌عنوان رویکرد نوین و علمی برای آموزش بازیگران معرفی می‌شود که هدفش تسهیل فرایند درک و اجرای نقش‌هاست. این مِتُد که حاصل سال‌ها تحقیق و تجربه در عرصه بازیگری‌ست، به‌شیوه‌ای جامع و کاربردی، ابزارهایی را دراختیار بازیگران قرار می‌دهد تا نقش‌های خود را با دقت بیشتری تجزیه‌وتحلیل کرده و به‌شکلی حرفه‌ای‌تر اجرا کنند. «داریوش موحد»؛ بازیگر، مؤلف، مدرس بازیگری، مؤسس و مدیر آموزشگاه بازیگری کودک‌ونوجوان «هنر و سینما» و مؤلف «مِتُد هندسه بازیگری» به‌شرح انگیزه‌های خود برای نگارش این کتاب پرداخته و آن‌را نتیجه سال‌ها تحقیق و شاگردی در محضر بزرگان هنر نمایشی می‌داند. او بااشاره‌به اهمیت عشق و پشتکار در مسیر هنر، معتقد است؛ این مِتُد به‌عنوان راهی برای انتقال تجربیات و دانش‌های کسب‌شده به نسل‌های آینده بازیگران، درجهت اعتلای فرهنگ‌وهنر ایران‌زمین تدوین شده است.چه شد که امروز دراین‌جایگاه هستید؟ قصه «مِتُد هندسه بازیگری» از کجا آغاز شد؟
بدون تعارف باید بگویم به‌عنوان دانشجوی علاقه‌مند به هنر نمایشی، علاقه‌ام مرا به این‌مسیر کشاند؛ اما نقطه‌عطف راه، جمله‌ای بود که در کتابی از بنجامین هاردی خواندم: «خواستن توانستن نیست!» این جمله برایم بسیارجالب و تأثیرگذار بود؛ چون برخلاف آنچه همیشه شنیده بودیم، نگاهی متفاوت داشت. وقتی بیشتر درباره‌اش خواندم، فهمیدم که خواستن به‌تنهایی کافی نیست؛ باید برخاست و تلاش کرد. به‌تعبیر من؛ خواستن همان برخاستن است و این تلاش و حرکت است که از خدا برکت می‌آورد. همین نگاه بود که باعث شد وارد این‌حوزه شوم.

چه شد که ضروری دانستید به حوزه آموزش وارد شوید؟
در دوران مدرسه از درس فراری بودم. مثل خیلی‌‌ازما درس‌خواندن برایم جذابیتی نداشت؛ اما دلیلش را بعدها، وقتی خودم معلم شدم، بهتر فهمیدم. آن‌زمان متوجه شدم چرا بچه‌ها از درس فرار می‌کنند. مشکل در نظام آموزشی ماست. وقتی با بچه‌ها معاشرت کردم و سعی کردم درس بدهم، دیدم که نظام آموزشی ما اساساً اشکالاتی دارد. این اشکالات؛ به‌ویژه در سال‌های ابتدایی مدرسه، بیشتر دیده می‌شوند. پروپوزالی برای آموزش‌وپرورش آماده کردم و ارائه دادم؛ اما متأسفانه مورد بی‌مهری قرار گرفت و شاید اصلاً خوانده نشد. پیشنهادم این‌بودکه عنوان آموزش‌وپرورش را به پرورش‌و‌آموزش تغییر دهیم. این تغییر؛ یعنی مقدم‌دانستن پرورش بر آموزش، می‌تواند تحولی در نظام آموزشی ایجاد کند. کودک وقتی وارد مدرسه می‌شود، باید اجازه داشته باشد بچگی کند. او برای بازی و شادی می‌آید؛ نه برای آموزش خشک. اگر از همان ابتدا به پرورش کودکان توجه کنیم و آموزش را در دل این فرایند قرار دهیم، نتیجه بسیاربهتری خواهیم گرفت.

فکر می‌کنید چه عواملی می‌تواند آموزش بازیگری را برای کودکان‌ونوجوانان جذاب‌تر کند؟
معتقدم شعار ما باید بازی، بازی، بازیگری باشد. کودکان و حتی هنرجویان بزرگ‌تر، وقتی وارد کلاس می‌شوند، باید حس کنند درحال‌بازی هستند. به‌همین‌دلیل، در کلاس‌هایم بازی، بخش جدایی‌ناپذیری از آموزش است. البته من درعین‌حال بسیارجدی هستم؛ اما این جدیت در قالب بازی‌ست. هنرجویان دراین‌فرایند گاه تقلب یا اصطلاحاً «جرزنی» می‌کنند؛ اما این‌هم بخشی از بازی‌ست. این بازی‌ها به ما کمک می‌کنند که کودک درونمان زنده بماند و هنرجویان بتوانند بهتر یاد بگیرند.

خروجی اثر این‌روش را در دوران تدریس چگونه و به‌چه‌شکلی دیده‌اید؟
تمام هنرجویان من بدون استثنا مسیری روشن را طی کرده‌اند. هیچ هنرجویی در کلاس‌های من بدون رزومه باقی نمی‌ماند. دلیلش هم این‌است‌که ما در کلاس‌ها به بازی و تعامل اهمیت می‌دهیم. حتی زمانی‌که جدی هستیم، این جدیت در قالبی‌ست که هنرجویان از آن لذت می‌برند. همین نگاه باعث شده است که آن‌ها بتوانند موفق شوند. من هرگز اجازه نمی‌دهم فضای کلاس به‌سمتی برود که هنرجویان مرا استاد صدا کنند. از همان ابتدا، رابطه‌ای دوستانه ایجاد می‌کنم. آن‌ها مرا به‌اسم صدا می‌کنند: داریوش! از من می‌پرسند کجا بودی؟ چرا دیر آمدی؟ این‌نوع ارتباط، صمیمیتی ایجاد می‌کند که اساس یادگیری بهتر و مؤثرتر است. هنرجویان در فضایی که احساس راحتی ‌کنند، بهتر می‌آموزند.

چگونه به اشکالات موجود در فضای آموزش بازیگری در حوزه کودک‌ونوجوان دست پیدا کردید؟
کودکان روز اول مدرسه گریه می‌کنند؛ چون از فضایی که برایشان آشنا و راحت بوده، خارج می‌شوند. آن‌ها در محیط جدید احساس خطر و ناآشنایی می‌کنند. ما باید نظام آموزشی را اصلاح کنیم. معلم‌ها پیش‌ازهرچیز باید آموزش ببینند. داشتن دانش در یک حوزه، مثل بازیگری، کافی نیست. برای آموزش مؤثر، باید هنر انتقال دانش را نیز فراگرفت. این انتقال؛ به‌ویژه برای کودکان، باید با روش‌هایی مثل بازی و تفریح همراه باشد. سال‌هاپیش، در برنامه‌ای باعنوان «هنر و اندیشه» که توسط آقای مناجاتی تهیه می‌شد، متوجه شدم برنامه‌های آموزشی که به‌شکل تفریحی ارائه می‌شوند، چقدر موفق‌تر هستند. تفریح، به یادگیری، عمق می‌بخشد. من تمام مباحث آموزشی را برای کودکان در قالب بازی طراحی کرده‌ام. بازی نه‌تنها کودکان را درگیر می‌کند؛ بلکه بهترین روش برای انتقال مفاهیم آموزشی‌ست. من یک‌بار درس نخوانده بودم و پدرم حسابی مرا تنبیه کرد. آن‌شب خواهرم با من کار کرد و درس را به من یاد داد. روز بعد در مدرسه، معلم پرسید و من جواب دادم. برای اولین‌بار در عمرم توجه بچه‌ها را جلب کردم. زنگ تفریح، تمبرهایشان را به من دادند و حتی یکی‌ازآن‌ها مرا با دوچرخه تا خانه رساند. این تجربه ساده؛ اما تأثیرگذار باعث شد متوجه شوم که تشویق چقدر می‌تواند در یادگیری مؤثر باشد.

ازنظر شما تشویق و تنبیه چگونه باید در شکل درست خود اجرا شوند؟
تشویق اگر بیش‌ازحد انجام شود، ارزش خود را از دست می‌دهد. گاهی لازم است از روش‌های تنبیه ملایم؛ مثل محروم‌کردن موقت از محبت، استفاده کنیم. این‌نوع تنبیه‌ها نه آسیب‌زا بوده و نه مخرب؛ اما به کودک کمک می‌کنند ارزش داشته‌های خود را بفهمد. به‌همین‌دلیل، معتقدم که تشویق و تنبیه باید درکنارهم و به‌شکلی درست اجرا شوند. مشکل اصلی این‌است‌که یادگیری به‌درستی به ما معرفی نشده. ما از یادگیری ذوق نکرده‌ایم و آن‌را ضدارزش دانسته‌ایم؛ اما وقتی کودکان تأثیر تشویق و یادگیری درست را تجربه کنند، علاقه‌مند می‌شوند. برای من، لحظه‌ای که توانستم چیزی را یاد بگیرم و بازگو کنم، اهمیت یادگیری و معلمی را درک کردم. بازگوکردن، بخش کلیدی یادگیری‌ست. وقتی چیزی را بازگو می‌کنیم، درواقع آن‌را در ذهن خود استخراج و تثبیت می‌کنیم.

تصور می‌کنید که چه ویژگی‌هایی در وجود یک معلم بازیگری بر روی هنرجویانش تأثیرگذار است؟
دانش‌آموزان، معلمان خوش‌تیپ و خوش‌بیان را دوست دارند. آن‌ها به همه‌چیز معلمان دقت می‌کنند: نحوه لباس‌پوشیدن، جمله‌بندی‌ و حتی عادات غذایی. من برای حفظ سلامتی‌ام شیرینی نمی‌خورم؛ اما یکی‌دیگر از دلایل این‌کار این‌است‌که می‌دانم زیر ذره‌بین هنرجویانم هستم. ما باید بدانیم که شغل معلمی چقدر حساس است و چطور می‌تواند سرنوشت دانش‌آموزان را شکل دهد. رعایت حق‌الناس دراین‌حرفه، بیش‌ازهرچیز دیگری اهمیت دارد. روزی، حین رانندگی با یکی از دوستان قدیمی‌ام صحبت می‌کردم. به او گفتم: دراین‌موقعیت، حق‌الناس در کار است و دست تو هم دراین‌موضوع آلوده است. کنار بکش. او مخالفت کرد؛ اما قاطعانه گفتم این خط قرمز من است. اگر بخواهی از این‌حد عبور کنی، نیستم و کنارت نمی‌ایستم. این‌حوزه؛ چه در اعتقادات دینی و چه در اصول اخلاقی، بسیارحساس و خطرناک است.

چه ویژگی‌هایی آموزش‌های شما را در این مِتُد با دیگر آموزش‌ها متمایز ساخته است؟
خداراشکر؛ ما در کلاس‌های خود رکوردهایی داریم. کلاس‌های سه‌ساعته را گاهی تا نُه‌ساعت ادامه داده‌ایم؛ بدون‌اینکه مطالبه‌ای اضافه داشته باشم. دلیل این‌مسئله عشق است. وقتی عشق به کار باشد، پول دیگر موضوعیتی ندارد. تدریس برای من مثل تلفن سکه‌ای نیست که صرفاً برای دریافت عمل کند؛ یک رابطه انسانی‌ست. من از معدود معلمانی هستم که در آموزش کودکان نگاه ویژه‌ای به روان‌شناسی و شخصیت آن‌ها دارم. معتقدم همه‌چیز باید با نگاه درست انجام شود. معلم باید بداند که نقش الگویی‌اش چقدر اهمیت دارد. من همیشه سر کلاس خوش‌بو، خوش‌لباس و آماده هستم؛ چون می‌دانم اگر الگوی بدی باشم، مرتکب حق‌الناس شده‌ام.

تاچه‌اندازه برای اهمیت سؤال‌پرسیدن در کلاس‌هایتان ارزش قائل هستید؟
سؤال‌پرسیدن نیاز به سواد دارد. وقتی سواد نداشته باشیم، نمی‌توانیم درست سؤال کنیم. این انگیزه‌ای بود که مرا به‌سمت مطالعه و نوشتن سوق داد. کتاب‌های روان‌شناسی، بازیگری و ادبیات فارسی را مطالعه کردم. در دهه ۶۰، وارد انجمن سینمای جوان شدم و بعد در حوزه‌های مختلف؛ از صداوسیما گرفته تا برنامه‌سازی، فعالیت کردم. این تجربیات مرا به‌این‌نتیجه رساند که باید بنویسم. به یک نکته جالب رسیدم: هنرمندان؛ ازجمله خودم، شاید به‌نوعی کمبود عقلانیت داشته باشند! هنر، خلاقیت می‌طلبد و خلاقیت گاهی نیاز به عبور از مرزهای عقلانیت دارد. منطق به ما شعور می‌دهد؛ اما از خلاقیت می‌کاهد. این پارادوکس مرا به ایده نوشتن کتاب «مِتُد هندسه بازیگری» رساند. در آن، از ترکیب دایره احساسات و مثلث ذهن، بدن و بیان بازیگر، درون یک چهارچوب قانونمند صحبت کرده‌ام. این چهارچوب، خط قرمزهایی دارد که بایدها و نبایدهای بازیگری را تعریف می‌کند.

این چهارچوب را برای مخاطبان «سایه» تعریف کنید.
ما درهرجای دنیا که زندگی کنیم، می‌توانیم خودمان باشیم؛ اما باید به قوانین احترام بگذاریم. بدون رعایت قوانین، فرد به عنصری ناهنجار تبدیل می‌شود که برای جامعه خطرناک است. همین اصل در بازیگری هم وجود دارد. خلاقیت در هنر باید در چارچوب قانون و اخلاق باقی بماند؛ در غیر این صورت، به‌جای خلاقیت، هرج‌ومرج ایجاد می‌شود. ما دائماً شعار خلاقیت می‌دهیم؛ اما به آن عمل می‌کنیم؟ هنر نیاز به تعادل میان خلاقیت و چارچوب‌های اخلاقی و قانونی دارد. تنها دراین‌صورت می‌توانیم اثری ماندگار خلق کنیم.

ازنظر شما، مفهوم هندسه بازیگری چیست و چه ارتباطی با خلاقیت دارد؟
در عنوان کتاب «هندسه بازیگری» واژه «هندسه» به‌معنای رابطه جزء با کل است. هدف من از «مِتُد هندسه بازیگری» این‌است‌که برای آموزش هر قاعده‌ای باید اصولی وجود داشته باشد. نمی‌توان گفت که چون خلاقیت وجود دارد، قاعده‌ای وجود نخواهد داشت. برای شروع کار، باید یک بِیس، یک پایه و یک نقطه آغاز وجود داشته باشد. وقتی فرد وارد این‌حوزه می‌شود، باید اجازه داد که ساختارشکنی‌ها و خلاقیت‌ها در چارچوب مشخصی انجام شود؛ مشروط‌براینکه نتیجه حاصل‌ازآن، مثبت و مطلوب باشد. این‌گونه‌است‌که خلاقیت بازیگری معنا پیدا می‌کند.

ازنظر شما چطور می‌توان خلاقیت را در آموزش بازیگری به‌درستی هدایت کرد؟
اگر شما به‌عنوان یک دانشجو وارد کلاس من شوید و متوجه شوید که من هیچ روش مشخصی برای تدریس ندارم و فقط در قالب بی‌قاعده‌ای اطلاعات را ارائه می‌کنم، قطعاً گیج خواهید شد. خلاقیت من به شما دراین‌صورت کمک نخواهد کرد؛ پس خلاقیت من به‌عنوان معلم باید در قالب ارائه یک چهارچوب آموزشی قابل‌فهم باشد. چهارچوب به شما بال‌وپر می‌دهد تا خلاقیتتان بهتر شکل بگیرد و پیشرفت کنید. خلاقیت، نیاز به درک و فهم دارد و زمانی‌که این درک حاصل شود، شما می‌توانید تجربه‌های جدید و بهتری را کشف کنید.

آیا سبک‌های مختلف در بازیگری را می‌توان به‌طورقطعی انتخاب کرد؟
در مِتُد هندسه بازیگری، ۲۱ عنصر تأثیرگذار بر احساسات انسان وجود دارد که یکی‌ازآن‌ها به استایل شخصی هنرمند مربوط می‌شود. برای من هنرمندان دیگر نیز محترم هستند و می‌گویم هرکسی باید استایل خود را پیدا کند. درحالی‌که من به دانشجویانم می‌گویم: «من تا اینجا را درک کرده‌ام و شما به زمانی خواهید رسید که می‌توانید بیشتر درک کنید». هیچ‌وقت نمی‌گویم که من تمام پاسخ‌ها را دارم؛ بلکه همیشه می‌گویم که من از جایی‌که هستم، محرم هستم و به این‌درجه از آگاهی رسیده‌ام.

ازنظر شما چه تفاوتی بین سبک و مِتُد در بازیگری وجود دارد؟
در مسیر آموزش و یادگیری، من تجربیات زیادی از مطالعه کتاب‌های روانشناسی و بازیگری و همچنین آشنایی با تکنیک‌های مختلف؛ ازجمله «تکنیک فاصله» گرفته‌ام؛ اما اگر از من بپرسید چه سبکی را پیشنهاد می‌کنم؟ با قاطعیت می‌گویم: «سبک خودتان را پیدا کنید!» این توصیه به‌این‌دلیل‌است‌که من شخصاً از این سبک‌ها آموخته‌ام. هرچندکه معتقدم بسیاری از سبک‌های موجود در قرن حاضر، بیشتر جنبه نظری دارند و هنوز به یک پایه و مِتُد آکادمیک تبدیل نشده‌اند. من به‌این‌باور رسیده‌ام که «سبک» به‌معنای خاص خود، هنوز به‌طورکامل بسط و گسترش داده نشده است. درحقیقت، سبک باید روشی ارائه دهد که قابل‌درک باشد و باید منجر به نتیجه و خروجی ملموس شود. این، همان‌چیزی‌ست‌که «مِتُد» را از «سبک» متمایز می‌کند. درواقع، مِتُد به‌معنای «روش» است؛ روشی که شما بتوانید آن‌را درک کرده و عملی کنید و درنهایت به نتیجه موردنظر دست یابید.
امین کردبچه چنگی
عکس: مینا قانع

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه