کد خبر:
395528
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ دي -
08:26
مصاحبه با «گابریل شِرمن»؛ نویسنده فیلم «کارآموز»:
بخش عمده فیلمنامه روی ارتباط میان «دونالد ترامپ» و «روی کوهن» تأکید میکند
اهالی سینما و تلویزیون «گابریل شِرمن» را بهدلیل نگارش فیلمنامه «بلندترین صدا» (The Loudest Voice) میشناسند. این مینیسریال تحسینشده زندگی جنجالبرانگیز «راجر ایلز» بنیانگذار شبکه «فاکسنیوز» را بهتصویر میکشد. اکنون، «شِرمن» با فیلم «کارآموز» (The Apprentice) به عرصه فیلمنامهنویسی بازگشته است که زندگی «دونالد ترامپ» در دوران اوج املاکومستغلات در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی را با مشاور خود؛ «روی کوهن» نشان میدهد. «سباستین استن» نقش «ترامپ» و «جرمی استرانگ» نقش «روی کوهن» را در فیلم نامبرده بازی میکنند.
«گابریل» ازطریق روزنامهنگاری وارد دنیای نویسندگی شد که مهارتهای تحقیقاتی جامعش، او را به یک داستاننویس خوب تبدیل کرد. او میگوید: «تجربه من در روزنامهنگاری همیشه از دریچه شخصیت بوده است؛ بنابراین، گذار از روزنامهنگاری به فیلمنامهنویسی ذاتی بود». این نویسنده، سابقه نگارش مقالات برای مجلههای معتبری همچون «نیویورکر» (The New Yorker) و «ونیتیفر» (Vanity Fair) نیز داشته. «شِرمن» درباره دوران روزنامهنگاری خود میگوید: «اولین شغل من در عرصه روزنامهنگاری در مجله نیویورک آبزرور در اوایل دهه ۲۰۰۰ بود؛ هفتهنامهای که درآنزمان توسط پیتر کاپلان افسانهای ویرایش میشد که آموزگار نسل کاملی از روزنامهنگاران بود. او دوست داشت به ما بگوید روزنامه را مانند یک رمان ویکتوریایی درنظر بگیریم که سریالی میشود و هرهفته، فصل جدیدی از داستان شهر را روایت میکند. نیویورکر شامل مقالات غیرداستانیست و ایده از اینجا میآید که شما نیویورک را بهعنوان صحنهای عظیم تصور میکنید که همه این شخصیتهای هیجانانگیز و جذاب درحالبازی هستند». 15سالبعد، انتشارات Random House زندگینامه «راجر ایلز» را منتشر کرد که براساس بیش از 600 مصاحبه با او و همکارانش نوشته شده بود. «گابریل شِرمن» درباره «ایلز» میگوید: «او (ایلز) واقعاً مرا مانند نسخه امروزی همشهری کین، فردی فاسد و قدرتطلب شگفتزده کرد!» این اصل در روشی که «روی کوهن» و «دونالد ترامپ» در نیویورک نشان دادند نیز مشهود است. تجربه مثالزدنی «شِرمن» در امر مصاحبه، به او اجازه داد تا این شخصیتهای غنی و ماندگار را کشف کند. انجام مصاحبه برای چاپ و نشر همچنین به «شِرمن» امکان داد که بهشیوه بیان مردم گوش دهد که بهنوبهخود، عشق او به دیالوگنویسی را شکل داد. اگرچه «شِرمن» میداند تفاوتی میان رشتههای روزنامهنگاری و فیلمنامهنویسی وجود دارد؛ اما معتقد است که این تفاوتها آنقدر درشت نیستند. هر دو رشته احتیاج به بیان داستانی جذاب از دیدگاه یک شخصیت اصلی دارند.
ظهور امپراتوری تکاندهنده ترامپ در املاک
«دونالد» جوان؛ پسر «فرد ترامپ»، یک فرد فعال در بازار مسکن با موقعیت اجتماعی نسبتاً همتراز با افراد بالادست نیویورک بود. «دونالد» میخواست تغییری بر بازار املاکومستغلات لوکس در «منهتن» ایجاد کند که اقدام او با ناراحتی پدرش همراه شد. «شِرمن» درباره ترسیم شخصیت «دونالد» میگوید: «ترامپ، شخصیت کلاسیک شکسپیری بود؛ فرزندی که رؤیای تأثیرگذاری بیشتری از پدرش را داشت. این طرز تفکر زمینه را برای فریفتهشدن او توسط کوهن نیز فراهم کرد». فیلمنامهنویس فیلم «کارآموز» بهجای نمایش دوران سیاسی «ترامپ»، بر جهانیبودن رابطه او و «کوهن» در بازه زمانی مشخص تمرکز میکند. داستان فیلم مزبور در سال ۱۹۸۶ بهپایان میرسد. نویسنده فیلم «کارآموز» پیرامون هدفش از ترسیم شخصیتها اینگونه توضیح میدهد: «شخصیتها باید بادقت هرچهبیشتر بهعنوان انسان نمایش داده شوند. فیلمنامهنویس باید در گام نخست شخصیتها را دراماتیزه و بعد، به زینتبخشی آنها فکر کند». البته «گابریل شِرمن» نیازی به ترسیم شخصیتهای اغراقآمیز خود ندارد تا آنها را برای فیلمش جذاب کند. او حین نوشتن فیلمنامه «کارآموز» بیان کرد که تقریباً در هر سکانس اطلاعات وکلای «ترامپ» از کجا سرچشمه گرفته. «شِرمن» با دیدگاهی عادلانه و واقعگرا، سکانس مربوط به ضبط مکالمات خصوصی را بهنگارش درآورد. برخی از رویدادهای فیلم «کارآموز» جهت صرفهجویی در زمان فشرده شدهاند؛ بهویژه رویدادهایی که خارج از سالهای نمایشدادهشده در فیلم رخ داده بودند.
«کارآموز»؛ فیلمی درباره رابطه پدر و پسری
«گابریل شِرمن» منابع متعددی برای نگارش فیلمنامه «کارآموز» داشت. او در سال ۲۰۱۶ روزنامهنگار سیاسی در مجله «نیویورکر» بود و بهطور مستقیم کارزار انتخاباتی «دونالد ترامپ» را پوشش میداد. او به انواع اطلاعات مختلفی دسترسی داشت که اکثر خبرنگاران از آن بیبهره بودند. «شِرمن» درباره پیدایش ایده فیلم «کارآموز» میگوید: «افرادیکه ترامپ را از دهه ۸۰ میشناختند، مانند راجر استون و روی کوهن، من را تحتتأثیر قرار دادند. بهار ۲۰۱۷، چندماه پیش از شروع دوران ریاستجمهوری او، زمانیکه بسیاری از مردم هنوز این واقعیت وارونه وضعیت را درک و پردازش میکردند؛ ایده کارآموز در همانلحظه به ذهنم خطور کرد». او البته قصد داشت یک فیلمنامه درام پیرامون رابطه نزدیک «ترامپ» و «کوهن» بنویسد. او میخواست فیلم با اولین ملاقات «ترامپ» با «کوهن» در سال ۱۹۷۳ شروع شود و با مرگ «کوهن» بهعلت بیماری ایدز در ۱۹۸۶ بهپایان برسد. رابطه میان «ترامپ» با «کوهن»، مانند رابطه پسر و پدری ترسیم شده. «کوهن» بهدلیل گرایشهایش، «ترامپ» را بهعنوان جانشین میراثش تصور میکرد. «شِرمن» درباره ترسیم رابطه مذکور در فیلمنامهاش اظهار میکند: «همیشه گزینههای بالقوهای را برای تکمیل شخصیت روی درنظر میگرفتم. ازنظر ساختاری؛ این، یک عاشقانه هجوآمیز میان دو هیولاست. بسیاری از درگیریها در پرده دوم از افرادی ناشی میشود که سعی میکنند رابطه بین آنها را خراب کنند». بهبیانی دقیقتر: «شِرمن» دو شخصیت «ایوانا ترامپ» (با نقشآفرینی ماریا باکالووا) و «فرد ترامپ» (با نقشآفرینی مارتین داناوان) بهعنوان نیروی اختلال میان رابطه «ترامپ» و «کوهن» در قصهاش معرفی میکند.
دیدگاه شرمن درباره همکاری با علی عباسی
«گابریل شِرمن» برای تقابل با تعصبات درونی، «علی عباسی»؛ کارگردان سریال «آخرین بازمانده از ما» را برای کارگردانی فیلم «کارآموز» انتخاب کرد. او درباره «عباسی» میگوید: «او چشمانم را باز کرد. نهتنها درمورد رابطه ترامپ و کوهن؛ بلکه درمورد سیستم قدرت، پول، رؤیای آمریکایی و اینکه فرهنگ مبتنیبر بازی بردوباخت چگونه به افرادی مثل ترامپ و کوهن امتیاز میدهد». فیلم سینمایی «کارآموز» سیستم سرمایهداری آمریکا را نشان میدهد که آنچه شما میخواهید را میگیرد و سپس قسر درمیرود. «عباسی» همچنین دوست داشت فیلم از دیدگاه «دونالد» روایت شود. نسخههای اولیه فیلمنامه «کارآموز» اساساً شامل دو بخش ناهموار بود که یکسوم سکانسها از دیدگاه «روی» و بقیه از دیدگاه «دونالد» روایت میشد. «دونالد ترامپ» آنقدر شخصیت دوقطبیست که بینندگان احتمالاً براساس عقیدهای که درباره او دارند، شروع به قضاوت زودهنگام فیلم میکنند. «شِرمن» نیت منحصربهفردی برای مخاطب دارد. او درباره جایگاه مخاطبان در فیلم «کارآموز» میگوید: «میخواهم مخاطبان چیزی را احساس کنند که باعث میشود ترامپ را بیشتر دوست داشته یا دوست نداشته باشند». او قصد تغییرعقیده را ندارد؛ چون مردم عادی درباره بخش عمدهای جزئیات زندگی «ترامپ» آگاهی دارند. «شرمن» امیدوار است مخاطبان از دریچهای متفاوت به رابطه «کوهن» و «ترامپ» نگاه کنند.
ترجمه از Creative Screenwriting
سپهر گلمکانی