کد خبر:
395579
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۳ يکشنبه ۷ بهمن -
07:41
سخن مدیرمسئول
مالکین 1000 و 500 ملکی؟!
یکی میمرد ز درد بینوایی، یکی میگفت خانم زردک میخواهی؟! و این ضربالمثل وقتی کارآمد میشود یا به کار میرود که کسی گرفتار کاریست یا درد و بیماری دارد؛ ولی دیگران به او توجهی ندارند یا خبر از حال او ندارند و این داستان این عصر و زمانه ماست که هرکس به خودش میاندیشد و کاری به دیگران ندارد و چون اینرویه بهصورت یک اپیدمی درآمده است، هستند انسانهایی که از درد پرخوری به بیماری دچار شدهاند و در مقابل هستند بینوایانی که توانایی خرید یک وعده غذایی یا حتی قوت لایموت را هم ندارند که این دو گروه، همیشه در عذاباند؛ یعنی آنکه خیلی متمول است و دیگری که به نان شب محتاج است؛ در هر دو مورد باید در هر جامعهای که اینچنین باشد، مسئولین و بزرگان آن جامعه، به مردم باید حساب پس بدهند. این مقدمات را نوشتم تا به اصل مقاله برسم؛ موضوعی که یکی از مسئولین دررابطهبا املاک و داراییها، سخن تلخ و ناگواری را بر زبان آورده که دونفر در کشور ما، در کشور اسلامی، بهخود اجازه دادهاند که یکنفر صاحب 1000هزار ملک باشد و دیگری صاحب 500 ملک؛ یعنی اختلاف فاحشی که بین دارا و ندار وجود دارد. فردی 1000 ملک با سند مالکیت دارد و شخص دیگری تنها ملکی را که دارد، زمین خداست که نه آب دارد و نه برق؛ نه عوارض میدهد و نه مالیات و سرپناهش آسمان است؛ یعنی اینکه شاعر بلندآوازه ایران حضرت سعدی بیت «بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند» را برای مردم عزیز ایران نسروده است! پس میپرسم که ما را چه میشود؟ به کجا میرویم؟ آیا اینقدر ممکن است از آدمیت جدا شویم که بدانیم، صدها و هزاراننفر، یکمتر زمین ندارند تا در آن زندگی کنند؟ در مقابل فردی در کشور ما باشد که بهتنهایی 1000هزار سند مالکیت داشته باشد و عذاب وجدان آزارش ندهد. وقتی هزاران بیخانمان که پارهایاوقات برای رفع گرسنگی تا کمر، سر به درون جعبه و صندوقهای آشغال فرومیبرند، گیرم که افرادی فراوان وجود داشته باشند که دارای درآمد سرشار باشند و از قبل کارهای غیرخلاف هم صاحب میلیاردهامیلیاردتومان شده باشند و بهاصطلاح از راه حلال، ثروتاندوزی کرده باشند؛ تکلیف و وظیفه آنها در قبال جامعه چیست؟ وقتی ما در کشور، مدارسی داریم که ازنظر ایمنی، مخاطرهآمیز هستند و صدها دانشآموز و نوجوان کمسال در آن به تحصیل اشتغال دارند و هرآن ممکن است که سلامتی آنان درمعرض خطر باشد، آیا سزاوار است در یک کشور اسلامی یکنفر بهتنهایی صاحب 1000 ملک باشد؟ اگر از عدم انجاموظیفه و کمک به همنوعان، چنین فردی حتی اشتیاق به مدرسهسازی یا خیرین مدرسهساز نداشته باشد، آیا بهراستی میتوان چنین افرادی را بهعنوان همنوع یا هموطن لقب داد؟ و اصولاً وظیفه دولت و دستگاههای اجرایی و امور مالیاتی در برابر افراد متمولی چون ایشان چه باید باشد؟ و آیا قسط در اسلام سفارش نشده است؟ اگر در کشورهای سرمایهداری چون آمریکا، چنین مواردی دیده شود، جای هیچ سؤالی نیست؛ چون در نظامهای سرمایهداری که نه دولت و نه مردم، نظارتی بر روی سرمایههای افراد نمیکنند، بسیار عادیست؛ اما برای جامعه اسلامی ما، نهتنها زیبنده نیست؛ بلکه ناسزاوار و غیرعادیست و چه خوب است که از افراد 500 و 1000 ملکی، نود درصد آنرا دولت ما، به مدارس اختصاص دهد یا لااقل، لایحه «از کجا آوردهای؟» را بهصورت کامل اجرا کنند تا سره از ناسره کاملاً جدا شود.