موسیقی باکلام، تلفیقی از آهنگسازی، ترانه (شعر) و اجراست. در اکثر نمونههای موفق باید این سه عامل بهتنهایی و در تلفیق با یکدیگر نمره قابلقبولی بگیرند؛ اما متأسفانه برخی خوانندگان و بهویژه در حوزه آواز ایرانی در انتقال مفاهیم اشعار به شنونده چندان موفق نیستند و گاه گمان میکنند که برای اجرای یک قطعه آوازی خوب میتوان شعر را فدای موسیقی کرد و براینباورندکه شعر باید در خدمت موسیقی باشد. ازسویدیگر گروهی از خوانندگان نقش شعر و تلفیق درست کلام و موسیقی را بسیارمهم میدانند. «حسین علیشاپور» یکی از خوانندگان آواز ایرانیست که باور دارد موسیقی باید در خدمت شعر باشد. او با گروه موسیقی «نیریز» بهسرپرستی و آهنگسازی «ملیحه سعیدی»، «گروه غوغا» بهسرپرستی و آهنگسازی «محسن نفر» و «گروه مهربانی» بهسرپرستی «سلمان سالک» برنامههایی را در تهران و خارجازایران اجرا کرده است. گفتوگوی کوتاهی با وی انجام دادهایم.
کمی از خودتان برایمان بگویید.
من در سال 1353 از پدرومادری از خطه آبادان، در شهر شیراز متولد شدم. از کودکی آوازهایی زمزمه میکردم و بهسبب آن مورد تشویق والدین خود بودم. در سال 1369 بهاقتضای شغل پدر که افسر ارتش بود، ساکن بوشهر بودیم. یکی از دوستان نوار کاستی از استاد بنان به من داد. متن شعری که استاد بنان میخواند این بود: من از روز ازل ... آنقدر این صدا در من اثر کرد که ناخودآگاه مرا بهسوی آواز ایرانی سوق داد. دوسالبعد به تهران آمدیم و در بهمنماه 1371 به محضر استاد «صدیق تعریف» رفتم. مقدمات آواز و ردیف را نزد ایشان فراگرفتم.
خانواده در پیشرفت شما در عرصه آواز چه نقشی داشتند؟
خانواده ما دور از هنر بودند و با وجود صدای خوشی که پدربزرگ و داییهای مادرم داشتند؛ اما فردی بهطورجدی هنر را دنبال نمیکرد. در خانواده ما کسی خواننده و نوازنده نبود و با ادیبان و هنرمندان معاشرت نداشتیم. همزمان با ورود به کلاسهای آواز، در رشته میکروبیولوژی، دانشگاه قبول شدم. بین دوراهی آواز و دانشگاه بودم. در آخر به عشق آواز از ادامه تحصیل در دانشگاه منصرف شدم و شهریه دانشگاه را صرف آموزش آواز کردم.
استادان آواز شما چهکسانی بودند؟
از سال 1371 تا سال 1375 در محضر استاد صدیق تعریف بودم. ایشان معتقد بود در آواز، خواننده باید خودش (مستقل) باشد. از سال 1375 تا سال 1376 در محضر زندهیاد استاد رضوی سروستانی بودم؛ نیز توفیق حضور در محضر اساتید گرانقدر دکتر حسین عمومی، محسن کرامتی و منوچهر همایونپور را داشتم.
کدام استاد بر پیشرفت شما در آواز، بیشترین تأثیر را داشت؟
استاد منوچهر همایونپور. ایشان تحلیلگر اشعار بود. کمترکسی در ادبیات و آواز بهاندازه ایشان مهارت دارد؛ بهطوریکه ایشان تشخیص میدادند هر شعری بهتر است در چه دستگاهی خوانده شود.
بهنظر شما چرا استقبال از آواز ایرانی کم شده است؟
نسل امروز ما هنر ایرانی که شامل ادبیات و موسیقیست را فراموش کرده. متأسفانه ادبیات در کتب درسی ما کمرنگ شده و کمتر اشعار مولانا، حافظ، اخوان و دیگر شاعرها دیده میشود؛ همچنین آموزش تاریخ موسیقی جزو اهداف آموزشی نظام آموزشوپرورش نیست. نکته دیگری که دراینرابطه بهنظرم میرسد ایناستکه خوانندگان آواز ایرانی بر ادبیات تسلط ندارند و براینباورند شعر باید در خدمت موسیقی باشد و طبق سلیقه شخصی خود، برخی از ادوات شعر را حذف میکنند و با تحریفهای ممتد سعی دارند صدایشان اوج بگیرد و زیبا شود.
اگر سخنی باقی مانده، بفرمایید؟
آرزومند فرارسیدن روزی هستم که کارکردهای فراموششده موسیقی، مجدد بهکار گرفته شود. موسیقی، پیامآور صلح، شادی و آزادیست و انسانها میتوانند احساسات خود را ازطریق موسیقی بیان کنند. براینباورمکه مسئولین فرهنگی باید بهفکر آشتی مردم با تمدن و موسیقی ایرانی باشند و دراینراستا از هیچ کوششی فروگذار نباشند.
مهرراز شیری