آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
زورگیری، قتل و تجاوز؛ سه‌وجهی تهدیدکننده وجدان عمومی جامعه
کد خبر: 406055 | تاریخ مخابره: 1404 يکشنبه 18 خرداد - 01:01

راهکار ادبیات و فرهنگ مهرورزی در کنترل رفتارهای کجروانه

زورگیری، قتل و تجاوز؛ سه‌وجهی تهدیدکننده وجدان عمومی جامعه

این‌روزها اخبار هولناک مبنی‌بر زورگیری، قتل و تجاوز از گوشه‌وکنار به‌گوش می‌رسد. این‌گونه خبرها می‌تواند وجدان عمومی جامعه را با ترس و تردید ناشی از ناامنی و هراس عمیق روبرو سازد. هرچند تاکنون چنین وقایعی بارها اتفاق افتاده است؛ اما بررسی و تحلیل آن در هر زمان، موضوعی‌ست که تازگی و اثرپذیری خود را از دست نخواهد داد. در خبرها آمده دختر 24ساله اسلامشهری در مسیر رسیدن به خانه مفقود و پس از چندروز، جسد او کشف می‌شود. نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد که راننده اتومبیل حامل وی، قصد آن‌را داشته که موبایل دختر جوان را سرقت نماید که بین آن‌ها زدوخورد درمی‌گیرد و نهایتاً دختر به‌قتل می‌رسد. این‌گونه زورگیری‌ها و تبدیل آن به یک فرایند کجروانه به‌نام قتل، موضوعی‌ست که از زوایای گوناگون می‌توان آن‌را موردبررسی قرار داد. هرچندکه عده زیادی بر عوامل اقتصادی، فاصله طبقاتی و مسائل این‌چنینی تأکید می‌کنند؛ شاید لازم است از زوایا و ابعاد گوناگون دیگر نیز به موضوع پرداخته شود. 

 

هرچند مسئله پلاریزه‌شدن جامعه (دوقطبی‌شدن، طبقه فرادست و فرودست و تضعیف طبقه متوسط) مسئله‌ای‌ست که نمی‌توان آن‌را نادیده انگاشت؛ اما باید درباره تضعیف اخلاق، هنجارهای اجتماعی و افزایش روبه‌رشد کجروی‌ها مسئله را عمیق‌تر بررسی کرد. چندسال‌پیش، وقتی نگارنده مشغول نوشتن پایان‌نامه دکتری خود بود، موضوع ‌را بر شیوه‌های برسازی و ارائه الگویی از جامعه عشق‌محور قرار داد که با مضحکه و خنده بسیاری از همکلاسی‌ها و اساتید مواجه شد؛ چراکه آن‌ها براین‌باور بودند که چنین موضوعی در جامعه ایران نمی‌تواند جز یک فضای اتوپیایی رؤیایی، نقش دیگری ایفاء نماید؛ اما باتوجه‌به گسترش زورگیری، قتل و پدیده تجاوز می‌توان گفت که یکی از دلایل اصلی گسترش فرایندهای خشونت‌آمیز، تضعیف هنجارهای مهرورزانه و پایین‌آمدن سواد عاطفی جامعه است. اگر بپذیریم که جامعه ایران به‌حسب فرهنگ غنی خویش دارای هویت معنوی، معنایی و عاطفی بسیارقوی‌ست، سخنی به‌گزاف نگفته‌ایم؛ اما به‌دلیل ضعف در برنامه‌ریزی‌های آموزشی، عدم‌توجه به انباشت سرمایه‌های عاطفی و مهرورزانه و گسترش مصادیق این‌چنینی، باعث شده تا جامعه دچار یک توقف یا به‌تعبیر بهتر، سکته در یادگیری و درون‌سازی فرایند مهرورزی شود. حال چه‌بسا در جامعه‌ای مدرک‌های تحصیلی فراوان وجود دارد؛ اما این‌ تحصیل‌کرده‌ها حتی در ارائه تعامل، ارتباط و سواد عاطفی چندان موفق عمل نمی‌کنند. همه این‌ها بیانگر آن است وقتی جامعه‌ای دچار خلأ عاطفی و تقلیل پتانسیل مهرورزی می‌شود، با اشکال گوناگون پرخاشگری، خشونت و قتل و ... روبرو می‌شود. مسئله اساسی قتل اگرچه یک موضوعی‌ست که نمی‌توان آن‌را به سطح مسئله فردی یا جمعی صرف تقلیل داد؛ اما می‌توان گفت که در یک فرایند هم فراخوان بین امر فردی و جمعی وقتی‌که شرایط رفتار و کنش بهینه وجود ندارد، کنشگران در موقعیت‌های مختلف نمی‌توانند به‌درستی رفتار نمایند؛ بنابراین، باید به‌این‌موضوع توجه کرد که گسترش نقش‌های کجروانه ناشی از تقلیل پذیرش و درونی‌سازی نقش‌های مهرورزانه مسئله مهمی‌ست. درحقیقت، رفتارهای ضداجتماعی و شکننده هنجار، وقتی تکثیر شود، جامعه را به‌سمت تقویت نقش‌های کجروانه سوق می‌دهد. «دورکیم» درباره مسئله کجروی، نظر بسیارجالبی دارد؛ او تأکید دارد که از دو عنصر «نقض احساسات جمعی» و «غلبه خواسته‌های فردی در زمان ضعف اقتدار جمع» می‌توان انتظار داشت که کجروی در مرحله بروز و ظهور بوده و در موقعیتی خود را نشان خواهد داد. اکنون باتوجه‌به‌اینکه اقتدار جمعی بااتکابه مبانی معرفتی جامعه یعنی اتکا به ادبیات غنی فارسی و فرهنگ عشق در جامعه ایرانی وجود ندارد، این‌معضل باعث شده تا اقتدار جمعی به‌شدت تضعیف و در نقاط حساس کنشگری فردی نابارور بتواند مقوله‌های زورگیری، قتل یا تجاوز را بروز دهد. هرچند بسیاری از جامعه‌شناسان براین‌باورندکه کجروی را نمی‌توان به‌طورکلی از یک جامعه حذف کرد و می‌توان گفت که کجروی تاحدی و در محدوده‌ای، طبیعی‌ست؛ اما باید پذیرفت که دربرخی‌مواقع ظهور، بروز و گسترش آن می‌تواند آسیب‌زا باشد. این همان موضوعی‌ست که «سی. رایت میلز» به آن اشاره دارد و می‌گوید؛ وقتی در یک جامعه 100هزارنفره مثلاً دونفر دچار اعتیاد هستند، ما با یک مسئله فردی روبرو هستیم؛ اما اگر در یک جامعه 100هزارنفری، 20هزارنفر دچار اعتیاد باشند درآن‌صورت با یک مسئله اجتماعی مواجه می‌شویم. درحال‌حاضر، گسترش زورگیری و قتل در جامعه ایران به‌صورت یک مسئله اجتماعی خود را نشان می‌دهد. طبیعتاً برای فهم مسئله اجتماعی باید به مکانیسم‌ها و نظریه‌های جامعه‌شناسی توجه؛ و در مطالعه‌ای گسترده و عمیق این‌موضوع را تبیین کرد. درهرحال، مهم‌ترین عواملی که باعث گسترش قتل و زورگیری به‌عنوان یک مسئله اجتماعی شده این‌است‌که همنوایی و همدلی جمعی در جامعه به‌شدت کاهش یافته و وقتی در جامعه‌ای همنوایی کاهش یابد؛ یعنی بین امر اجتماعی و امر فردی و خصوصی یک تمایز و تفکیک شکاف‌گونه ایجاد شده به‌گونه‌ای‌که افراد نمی‌توانند جامعه را به‌مثابه خانواده یا بخشی از هویت خود درنظر گیرند. دراین‌شرایط اگرچه همه شهروندان در یک جامعه درکنارهم زیست می‌کنند؛ اما اعتماد و اطمینان به‌عنوان گسترش‌دهنده نظم و هویت جمعی وجود ندارد. ازطرفی، عدم‌تعامل و ارتباط ارگانیک بین دولت و جامعه نیز می‌تواند این‌مسئله را تشدید نماید. درواقع، هنجارهای مهرورزانه نه‌تنها بین افراد یک جامعه؛ بلکه باید بین مردم و دولت نیز برقرار باشد و اگر چنین هنجارهایی تضعیف شود، تحقق رفتارها و کنش‌های کجروانه به‌مراتب روبه‌فزونی می‌گذارد. در فیلم سینمایی «سکوت بره‌ها» (ساخته جاناتان دمی) که توانست جایزه اسکار را به‌خود اختصاص دهد، موضوع روان‌پریشی و مسئله قتل‌های زنجیره‌ای، موردبررسی روان‌شناختی و فلسفی عمیقی قرار می‌گیرد. این داستان نشان می‌دهد که چگونه یک فرد می‌خواهد یک قاتل زنجیره‌ای را دستگیر کند و دراین‌راستا از یک زندانی و قاتل معروف دراین‌مسیر کمک می‌جوید. داستان فیلم به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه تجربه فعلی ما نتیجه تجربیات دوران قبل و کودکی ماست. سناریو می‌خواهد نشان دهد مقوله روان‌پریشی، ریشه در دوران کودکی دارد؛ هرچند این‌نوع نگاه و توجه به اندیشه‌ها و نظریات «فروید» درزمینه تشخیص و تبیین کجروی بسیارمؤثر است؛ اما بپذیریم علاوه‌بر دوران کودکی، مسئله کجروی می‌تواند از زوایا، ابعاد و زمان‌های متفاوت زندگی یک فرد نیز ریشه بگیرد. به‌تعبیر دیگر الزاماً فقط دوران کودکی نیست که انسان را در فرایند کجروی و قتل و ... قرار می‌دهد؛ بلکه تجربه‌های نابارور دوران بزرگ‌سالی و تضادها و کشمکش‌هایی که در زندگی فردی و جمعی ما هست، می‌تواند شرایط را برای چنین تجربیات ناباروری مهیا سازد؛ اما نکته‌ای که دراینجا حائزاهمیت است این‌است‌که جامعه‌پذیری فرایندی‌ست که افراد ازطریق‌آن می‌توانند علاوه‌بر هنجارهای بارور، هنجارهای کژکارکرد را نیز یاد گیرند. درحقیقت، محیط اجتماعی بخش اعظمی از مکانی‌ست که انسان‌ها ارزش‌های نابارور را درونی کرده و با شخصیت خود آن‌را هم‌نوا می‌سازند. ازطرفی، زمینه انتقال فرهنگ‌های متعارض با فرهنگ رسمی در مناطق مختلف می‌تواند پدیده پذیرش جرم را در شخصیت برخی درونی سازد. همه این‌ها زمانی شکل می‌گیرد که ما توانایی‌های شناختی، خلاقانه و استعدادهای عاطفی افراد توجه نمی‌کنیم؛ زیرا تکامل شخصیتی فرد ناشی از این‌است‌که او بتواند در زمینه‌های شناختی، ادراکی، خلاق و مهرورزی رشد کاملی را داشته باشد. دراین‌خصوص تاکنون چندان توجه ریشه‌داری به موضوع نشده و چه‌بسا که حتی نظام آموزش‌وپرورش فعلی ایران باتوجه‌به‌اینکه بیشتر به مقوله آموزش توجه دارد و پرورش در سایه آموزش قرار دارد، باعث شده که ما نتوانیم کنشگری خلاق مبتنی‌بر مهرورزی و تفکر انتقادی را در افراد تقویت کنیم؛ پس دراینجا دو مکانیسم اصلی یادگیری و درونی‌کردن هنجارها از جامعه می‌تواند عواملی باشد که هم رفتارهای توسعه‌گرا و هم رفتارهای کجروانه را در افراد درونی سازد؛ اما این به ساحت وجودی و قدرت انتخاب فرد برمی‌گردد که در کدام مسیر قرار می‌گیرد. نکته دیگراینکه تاچه‌حد ما می‌توانیم با مکانیسم‌های یادگیری، روندهای تعلق به جامعه را در افراد تقویت نماییم. این از جمله موضوعاتی‌ست که باز به آن کمتر توجه شده. اگر در دهه 1360 مسئله تعلق به هویت ملی و جمعی باعث شد که ایران بتواند در جنگ با عراق به مقاومتی شگفت‌ساز دست بزند، باید پذیرفت که در نسل جدید، چنین احساس تعلقی به ایران وجود ندارد. عدم‌تعلق به جامعه و هویت جمعی و تقلیل تجربیات عاطفی نسبت به وطن، باعث ایجاد تنفر و تزلزل ارزش‌های جمعی می‌شود و این از جمله موضوعاتی‌ست که می‌تواند زورگیری، قتل و تجاوز را در جامعه گسترش دهد. اگر ازمنظر جامعه‌شناسی تفسیری به موضوع نگاه کنیم، باید درنظر داشت که اکنون تفسیر مبتنی‌بر پذیرش هنجارهای توسعه‌گرا در جامعه تضعیف شده و افراد در فرایند تفسیر موقعیت، بیشتر با هنجارهای جامعه‌گریز روبرو می‌شوند که این هنجارهای جامعه‌گریز در برابر هنجارهای قدیم و مبتنی‌بر ادبیات غنی فارسی قرار می‌گیرد. ازطرف‌دیگر اختلاف بین هنجارهای پاره‌فرهنگ‌ها با هنجارهای مسلط جامعه و تعارض جدی آن‌ها نوعی تقابل سخت را در جامعه ایجاد کرده. نکته سوم دراین‌بحث، تفاوت بین دریافت‌هایی‌ست که شبکه‌های اجتماعی به نسل جوان ارائه می‌دهد و در برابر آن، مکان‌های یادگیرنده مثل خانواده، مدرسه، دانشگاه و ... نقش مؤثری را در گسترش کیفی‌سازی زندگی و اراده معطوف به زندگی مهرورزانه را محقق نمی‌سازد. درواقع، ما با جامعه‌ای روبرو هستیم که خط‌مشی اساسی آن جامعه‌پذیری نارسا و ناکارآمد است و براین‌مبنا نقش‌های اجتماعی توسعه‌گرا کمتر امکان بروز و ظهور می‌یابند. حال درراستای بحث ارائه‌شده پیشنهاد می‌شود که از فرهنگ عمیق مهرورزی و ادبیات غنی فارسی جهت کنترل و مدیریت رفتارهای کجروانه استفاده شود. دراین‌راستا می‌توان موارد زیر را مدنظر قرار داد:
1. بااستفاده‌از روایات مولانا و حافظ و ... مصداق‌های زندگی و زیست اخلاقی را به افراد جامعه ارائه دهیم.
2. توجه به مهرورزی و شیوه‌های تعامل و ارتباط فرد با خود، دیگران، طبیعت، خدا و ... باعث می‌شود تا گستره ادراکی عمیق‌تری از عشق شکل گیرد.
3. در جامعه باید تفکر ادبیات‌محور بر تفکر موبایل‌محور غلبه یابد. تازمانی‌که ما به آموزش‌های عمیق و ژرفانگر رو نیاوریم شاهد گسترش هنجارپذیری نارسا خواهیم بود و افرادی ممکن است که ناخواسته و ناخودآگاه دچار اشکال گوناگون کجروی شوند.
4. استفاده از داستان‌های اثرگذار مثل روایت‌های داستانی مولانا در مثنوی که به‌نوعی تلاش می‌کند پیچیدگی‌ها، ابعاد درونی ذهنی و ادراکی انسان‌ها را تحلیل و تبیین کند، می‌تواند دراین‌مسیر مؤثر باشد. فرد با خواندن این روایات و مواجهه‌های مختلف با سوژه می‌تواند جایگاه کجروی و شیوه‌های بروز و گسترش آن‌را درک نماید.
5. استفاده از ادبیات‌درمانی درراستای احیا و بازتولید وجدان عمومی جامعه در ایجاد مسیرهای جدید می‌تواند مؤثر باشد. باید پذیرفت که باید جامعه جدیدی شکل دهیم. این جامعه جدید توسط کنشگران جامعه شکل خواهند گرفت؛ که می‌توانند با کنش توسعه‌گرا، مهرورزانه و خلاق در مسیرهای متفاوت حرکت نموده و راهبردهایی را برای زندگی بهتر رقم زنند.
*عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد 
و مدیر گروه جامعه‌شناسی ادبیات 
انجمن جامعه‌شناسی ایران

مهرداد ناظری*

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه